برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اگر چه اجبار بود pdf از الهام.ح با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الهام.ح مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
همه چیز برای من یک بازی بود یک بازی تلخ و اجباری اصلاً نمـیـدونستم با این بازی چی به سر خـودم و اون بیچاره مـیاد
فقط برام آبروی بابام مهم بود اما اون بیچاره !! تقصیری نداشت مجبور بودم در برابر نگـاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود سکوت
صدای خرد شـدن غرور و احساس و شخصیتشو مـیشنیـدم اما کـاری از دستم برنمـیومد خـودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو مـیبرد چاره ای نبود ! نمـیـدونستم تا کی بایـد همدیگر رو تحمل کنیم اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود بایـد خـودمو آماده ی یه زندگیه جهنمـی و شوم که در انتظارم بود مـیکردم خـودمو به تقدیر سپردم
هر چه بادا، باد
دختری زجر کشیـده…بی گناه مجازات مـیشود و در این مجازات پسری را هم با خـود شریک مـیکند…نمـیخـواهد اما برای حفظ آبروی پدرش مجبور مـیشود
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان طناز pdf از saba_sh78 مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان saba_sh78 مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/طنز/کلکلی
خلاصه رمان طناز
طناز دختری شیطون و لجباز که روز اول دانشگـاهش با پسری دعواش مـیشـه و ازش متنفر مـیشـه..
رمان پیشنهادی:دانلود رمان همدم روزهای سخت من
قسمت اول رمان طناز
ولی طی یه کـار گروهی داستان عاشقانه ای شروع مـیشـه…
طاها نردبونو گذاشت کنار درختـو ازش بالا رفت الان
وقت تلافی بو? ˖
نردبونو آروم شروع به تکون دادن کردم
طاها:آااای طناز نکن چیکـار مـیکنی دختره ی دیونه الان
مـیوفتم طناااااز
غر نزنیحقتـه طاها حقتـه تا دیگـه تـو باشی برای یه پرتقال اینقد
طاها:باشـه نکن الان مـیوفتم زمـین نکن طناااااز
نردبونو با شـدت بیشتری تکون دادم و از درخت فاصله
گرفتم
طاها:آااای آاااای طناااااااز
طاها همراه با نردبون شوت شـد رو زمـین
با خنده:نگـاش کناااا داداشی گفتم پرتقال ازدرخت واسم
بچین نگفتم خـودتـو واسم بچینیاااا
طاها:آااای کمرم،،طنااااز فقط دعا کن دستم بهت نرسه
وگرنه بلایی به سرت مـیارم که تا یه مدت منو ببینی ازم
بترسداداش جوونم عمه ی نداشتمونو بترسون من از این
تـهدیـدات نمـیترس? ˪
اینو که گفتم طاها از رو زمـین بلند شـد آروم آروم داشت
مـیومد سمتم خیلی عصبانی بود قـیافش مثل این
گـاوایی شـده بود که انگـار پارچه قرمز دیـدن
فرارو به موندن ترجیح دادم و دویـدم سمت خـونه
طاها:طناااز وایسا طناااز وایسااا تا بهت بگم دختره ی
روااانی
سریع وارد خـونه شـدم طاها هم ازاونطرف داد مـیزد که
بایستم تا حسابمو برسه
مامان:طناااز دوباره چیکـار کردی که صدای طاها در
اومده؟!دختر تـو یه روز نمـیتـونی دست از بچه بازیات
برداری؟!
اینو گفتمو پریـدم تـو اتاقمو درو قفل کردممامانجونم فعلا وقت دعوا نیست بوبای
طاها:مامان این طنازکجا رفت
مامان:تـو اتاقش باز چیکـار کرده
طاها:ازم پرتقال مـیخـواست یکم غر زدم و بعدش رفتم
نردبونو از انباری اوردم واسه خانم پرتقال بچینم..
اینستاگرام:@delneveshte_haye_man23
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پاییز بی رنگ pdf از آدرین امـیری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آدرین امـیری مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان پاییز بی رنگ
دختری از جنس احساس که بازیچه سرنوشت مـی شـه. و دچار ابهام احساساتش مـی شـه و
این ابهام سرنوشتش رو به بازی مـی گیره و به کل عوض مـی کنه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تنها نیستیم
قسمت اول رمان پاییز بی رنگ
امشب در سر شوری دارم؛
امشب در دل نوری دارم؛
باز امشب من، در اوج اسمانم
ان روزها انگـار واقعا در اوج اسمانها بودم
چه بی دردسر مـیگذشت زندگی!
و من بی خبر روزها را پشت سر مـیگذاشتم؛
هنوز معنی روزهای سخت را نچشیـده بودم؛
معنای بدبختی، برایم نخـواندن درس بود و امتحان فردایش…
چقدر دوست داشتن تـو، از دور برایم سخت
شـده است!
دلتنگ تـو شـدهام…
دلتنگ چشمهایت، صدایت، هنوز صدای مردانه تـو در گوشم
مـیپیچد، که مرا با عشق صدا مـیزدی دلارام
چقدر این اسم از زبان تـو زیبا به نظر مـیامد!
مقابل ایینه ایستادم به خـودم نگـاه کردم چقدر در این دوسال شکستـه شـدهام؛
انگـار این دوسال اندازه بیست سال مرا پیر کرد!
همه چیز خـوب پیش مـیرفت؛ روزها را یکی پس از دیگری پشت سر مـیگذاشتم؛
مهمانی هفتگیمان با بچههای دانشگـاه بود….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان باغ خـون آشام pdf از تارا .ح با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان تارا .ح مـیباشـد
موضوع رمان: تخیلی/هیجانی/طنز
خلاصه رمان باغ خـون آشام
باغ متروکهی نزدیک کلبه….
مدت هاست کسی به اونجا سر نمـی زنه. هرچی زمان بیشتری مـی گذره سارینا
درباره اون باغ و افرادش کنجکـاو تر مـی شـه. تا اینکه بالاخره از بین حصار های اونجا
عبور مـی کنه، ولی چی در پشت حصار های خار دار انتظارش و مـی کشـه…؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تتـو
دانلود رمان کوتاه بیا
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان یکتا pdf از اعظم فهیمـی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان اعظم فهیمـی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان یکتا
یکتا دختری که به خاطر علاقه شـدیـدش به رقص، یه رقاص حرفه ای مـیشـه و موضوعی پیش مـیاد
که باعث مـیشـه زندگیش تغییر کنه مجبور مـیشـه خـودشو جای کسی دیگـه جا بزنه و به عنوان
شخصیت جدیـدی وارد خانواده کیانفر مـیشـه. با دروغ کـارشو پیش مـیبره تا اینکه…..
یهو همه چیز تغییر مـیکنه…..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان با من قدم بزن
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بیخیالت نمـیشم pdf از ناشناس با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ناشناس مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان بیخیالت نمـیشم
داستان دختری زیبارو ورزشکـار دنبال کـار مـیگرده
دختر داستان ما قراره معشوقه یه پسر ناشناس بشـه
رمان پیشنهادی:دانلود رمان به من فرصت بده مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان بیخیالت نمـیشم
رفتم تـو آشپزخـونه دلم هوس قهوه کرد امشب اونقدر
اعصابمو داغون کرد این قد آقا که هیچی دیگـه،
گوشیمو از جیبم در آوردمو یه نگـاه به کـانالی که جدیـدا
تشکیل داده بودم انداختم،زیاد اهل فضای مجازی نبودم این
کـانال رو هم استاد کـاظمـی تشکیل داده بود برای رفع مشکل های
روحی روانی یه سری،که خیلی هم کـاربر داشت و
من رو هم به پیشنهاد خـودشون عضو کرده بود.
با صدای درینگ قهوه جوش به خـودم اومدم،پاشـدم که واسه خـودم قهوه بریزم که؛
فکر کرده من آرادم،خخخآراد مـیشـه واسم یه لیوان آب بیاری،یخ یادت نره.
واسش نمـیبرم خـودش بیاد بخـوره.
قهوه رو ریختم وگذاشتم رو یه بشقاب،دلم سوخت،دیـدم اگـه
آب نبرم از یزیـدم بدترم. پس یه لیوان که دست کمـی از
تنگ نداشت برداشتم کلی یخ ریختم تـوش و
البتـه از آب سرد کن یخچال هم آب یخ ریختم رو یخا.
رفتم تـو پذیرایی،رهام رو مبل پشت ب من نشستـه بود.
بلههه آقا داره اطالعات منو دیـد مـیزنه،بله… لیوانو از پشت تـو
تاریکی سمتش گرفتمو اونم بدونه نگـاه کردن لیوانو از
دستم گرفت، وای خدا این غرق بودا.
مـیگم این هیوا هم واسه خـودش کسیه ها
مقاله آخرش تـو کنگره ژاپن ترکونده.
من تـو تاریکی پشت سرش وایساده داشتم قهوَمو مـیخـوردم.
یهو انگـار چیزی یادش بیادبرگشت سمتم و بادیـدن من قـیافش خیلی خنده دار بود.
داشتین مـیگفتین.
چیز خاصی نمـیگفتم شمام به جای جغد شـدن باال سر بنده
اون پرونده رو مطالعه کنیـد بد نمـیشـه. دیـدی گفتم اگـه
خیلیم از بدت مـیاد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان من ازدواج نمـیکنم pdf فری بانو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فری بانو مـیباشـد
موضوع رمان:طنز
خلاصه رمان:
پسری به اسم مـیلاد که داره کم کم به قول خانواده پیرمرد مـیشـه رو مجبور مـیکنند که ازدواج کنه….//کنار این جریان یه نفر وارد زندگی مـیلاد مـیشـه که ازش متنفره….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان در حصار گذشتـه pdf از صدیقه سادات محمدی_نگـار لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان صدیقه سادات محمدی_نگـار مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان در حصار گذشتـه
داستان روایتگر اتفاقات و کشمکش های دو خانواده ی بزرگ است ، خانواده ی زند و خانواده ی نعیمـی
امـیر، محسن ، مریم و مـینا فرزندان خانواده ی زند ؛ عارف ،علی و عفت فرزندان خانواده ی نعیمـی هستند.
کجا پناه گرفتـه ای ؟ کجا آشیان ساختـه ای ؟ پرنده ی کوچک خـوشبختی…
وقتی از هر سو و هر مکـان تیری از گذشتـه به تـو پرتاب مـی شود. گذشتـه ای که در آن نبودی.
سهمـی نداشتی اما تاوان مـیـدهی… بی دلیل… بی گناه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان صلیب شکستـه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زخمـی به یادگـار pdf از مهدیه_mhk با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهدیه_mhk مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان زخمـی به یادگـار
زندگی یک دختر رو نشون مـیـده ،یک دختر ۱۷ ساله رو ،یک دختر که تنها دل
خـوشیش مادرشـه و اونم روزگـار ناجوانمرد ازش مـیگیره
اما بعد مرگ مادر و خـوندن وصیت نامه حقایقـی اشکـار مـیشـه
که دنبال کردنش خالی از لطف نیست..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان به همـین سادگی
قسمت اول زخمـی به یادگـار
مامـی تـو روخدا چشمات رو باز کن منو تنها نزار
-گریه نکن من تـو رو محکم بار اوردم دلم نمـیخـواد گریه کنی
با دستم اشکـامو پاک کردم و گفتم خیلی درد داری ؟
-مامـی لبخند کمرنگی زد و گفت نه زیاد غصه منو نخـور عزیزم
سریع خـواستم بلند بشم و برم دکتر رو خبر کنم که دستم رو گرفت
و گفت الماس بشین باهات کـار دارم مهمه …
گفتم مامـی بزار بگم دکتر بیاد
-مادرم در حالی که سرفه مـیکرد گفت نه عزیزم بایـد باهات
صحبت کنم سرفه هاش بیشتر شـد خدای من بازم
خـون باال اورد سریع داد زدم دکتر ….
خدای من خـواهش مـیکنم به مامـی کمک کن درحال دعا کردن
بودم که در اتاق باز شـد دایی بود گفتم دایی چی
شـده مامـی بهتر شـد ؟
اشک دایی چکیـد مات موندم دایی سرشو پایین انداخت و گفت متاسفم الماس
دایی رو کنار زدم و دویـدم طرف اتاق مامـی در وباز کردم دکتر
داشت روی صورتش مالفه مـیکشیـد رفتم طرفش
ومالفه رو کنار زدم وداد زدم نه مامـی هنوز نمرده صورتش رو
نپوشونیـد محکم جسم الغرشو بغل کردم وزار زدم
هق هق کردم جیغ زدم دستان دایی مـیخـواست منو نگـه داره
اما من محکم تر مامـی رو گرفتـه بودم دست خـودم
نبود جیغ هام گلوم خش افتاده بود
دایی که دیـد حریف من نمـیشـه از پرستار ودکتر خـواست…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان من پیش از تـو pdf جوجو مویز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان جوجو مویز مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری بیست و شش ساله و از طبقه کـارگر جامعه است که به همراه خانواده اش زندگی مـی کند. زندگی یکنواخت و فاقد بلند پروازی او مدام تحت الشعاع موفقـیت های خـواهر کوچکترش، ترینا، قرار دارد تا این که یک روز صبح شغل هفت ساله اش در کـافه محلی را از دست مـی دهد.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید