برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شیطنت های قایمکی pdf از تینا۲۷ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان تینا۲۷ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری از جنس من از جنس تـو پاک با یه خانواده دیکتاتـور و یه زندگی تحمـیل شـده حق انتخاب هیچوقت نداره جرات مخالفت هم نداشتـه .تا اینکه .تااینکه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان به بهشتم برگرد pdf از مـینا طبیب زاده با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مـینا طبیب زاده مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان به بهشتم برگرد
و گناه ما این بود که عشق اولشان
نبودیم…
برای همـین چشم هایمان
به نظر زیبا نمـی آمد
و بد خلقـی هایمان روی چشم های
کسی جا نداشت
برای بودن و ماندنمان زمـین را به
آسمان ندوختند
و هیچ کـاری برای ثابت کردن
دوست داشتن هایشان
انجام ندادند
تار موهایمان قافیه ی شعر و غزل
نشـد
و صدایمان تسکینِ درد هایشان
ما عشق اول نبودیم
وگرنه…
برای دیـدنمان لحظه شماری مـیکردند
و برای لمسِ آغوشمان پیش قدم
مـیشـدند
تنها نمـی ماندیم
یادِ یک نفر خـودمان را از یادمان
نمـیبرد
بغض قورت نمـیـدادیم
اشک هایمان دیـده مـیشـد
دوستت دارم هایمان
به گوششان مـیرسیـد
و سهممان مـیشـد خـواستـه شـدن
رمان پیشنهادی:دانلود رمان دلی نمونده بشکنی مـینا طبیب زاده
قسمت اول رمان به بهشتم برگرد
پایان کلاس بود سریع وسایلم را داخل کیفم ریختم و به سارا گفتم:
ای بابا…سارا زود باش دیرم شـد اگـه دیر برسم خـونه زن عمو بیچاره ام مـی کنه!
سارا باکلافگی اخمـی کرد؛ کتابش را درون کیفش ریخت و گفت:
از دست زن عموی گرامـیت چکـار کنیم؟ نمـیذاره کمـی نفس بکشیم.
بازویش را به دست گرفتم.
انقد نق نزن راه بی افت دیگـه، امروز رفتـه خـونه مادرش اگـه برگرده و شام حاضر نباشـه تا دو هفتـه به جونم
نق مـی زنه، منم که از صبح تا حالا سر کلاس، خستـه و کوفتـه بایـد برم نظافت وآشپزی کنم.
کیفش را سر شانه انداخت و از پشت مـیز بلند شـد.
من اگـه جای تـو بودم تـو خـواب خفه اش مـیکردم …کلفت گیر آورده؟
اصلا چرا از دختر خـودش کـار نمـی کشـه؟ مـگـه تـو کزتی؟
آهی کشیـدم.
ای بابا اگـه منم مامان بابام…
لینک دانلود بزودی…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان محکوم به عذاب pdf از زهرا فراهانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا فراهانی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/غمـگین/پلیسی
خلاصه رمان محکوم به عذاب
فقط نزدیک ۱۹ سالشـه.. ولی از همه قدِ ۹۰ سال از همه ضربه خـورده…
تـو دادگـاه روزگـار به “عذاب” محکوم شـده !
مـیخـواد از این دنیا و بی رحمـی، گلایه کنه ولی نمـیتـونه..
کسی مدافعش نیست!
تـو مردابی درحال غوطه ور شـدنه که هر چی تلاش مـیکنه، بدتر درونش فرو مـیره . . .
تـو اوج احساس و زودرنج بودن، بی منطقـی هم اضافه شـده!
حس انتقام جوونه زده که تازه شروع بسیار کوچکی از ماجراست !!
و از یه شب بارونی و پیوستن سه نفر به جایی که برای
اطرافیانشون عمـیقاً دردناک بود، آغاز مـیشـه!!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بهت قول مـیـدم pdf از shima79 و z_shakeri لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان shima79 و z_shakeri مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان بهت قول مـیـدم
مادرانه هایی سراسر از عشق و اما کمبود پدرانه ها؛
پدرم کسی است که با او زندگی ام را مـی سازم اما مادرم
اوست که به تمام زندگی ام معنا مـی بخشـد
رمان پیشنهادی:دانلود رمان آنلاین خط و نشان مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان بهت قول مـیـدم
ﺟﻠﻮي ﺷﺮﮐﺖ ﻫﻤﮕﯽ ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن.ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﭘﺎرك ﮐﺮدم و ﺑﺎ ﻗﺪم ﺑﺮداﺷﺘﻦ روي زﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﯾﺦ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮد،
ﺧﻮدﻣﻮ ﺑﻪ ﺟﻤﻌﺸﻮن رﺳﻮﻧﺪم. ﺻﺒﺎ ﺑﺎ اﺧﻢ و ﻏﯿﻆ ﮔﻔﺖ: ﻋﻨﺘﺮﺧﺎﻧﻮم؟ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺎزي ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺪاره
ﮐﻪ واﺳﺖ ﺻﺒﺮﮐﻨﻪ ﻫﺎ . ﺑﺎﺑﯿﺨﯿﺎﻟﯽ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم و رﯾﻠﮑﺲ ﺟﻮاب دادم: ﺧﺐ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ !ﺣﺎﻻ ﻣﮕﻪ
ﭼﯿﺸﺪه؟؟ﮔﺮ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯽ زﻏﻮره ﺣﻠﻮا ﺳﺎزي؛ﺻﺒﺮ ﮐﺮد،ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﺣﺴﺎﺑﺪار ﺧﻮب ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯿﺸﻪ! اﻟﻨﺎز
ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﮔﻔﺖ:ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺑﺮات ﺑﺎز ﮐﻨﻢ؟اﺧﻪ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﺎر ﻣﯿﺪه؟؟ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﯽ ﺑﻪ ﺧﻮدم ﮔﺮﻓﺘﻢ و
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻢ!!_ﻗﯿﺎﻓﻢ ﻋﺎدي ﺷﺪ_ اداﻣﻪ دادم: اﺧﻪ ﮐﯽ ﺣﺴﺎﺑﺪار آدم ﮔﻨﺪاﺧﻼق ﻣﯿﺸﻪ
ﺷﯿﻮا ﺑﺎﺟﺪﯾﺖ:ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺠﺎي دﻋﻮا ﺑﺮﯾﻢ داﺧﻞ؛اﯾﻦ ﺣﺴﺎم ﺧﺎن ﺻﺒﺮش ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺑﺸﻪ رﻧﮕﻤﻮﻧﻮ ﺑﺎ دﺳﺘﺸﻮﯾﯽ
ﺷﻤﺎره دو ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻫﺎ!! ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻟﺮز ﺳﺎﺧﺘﮕﯽ ازﺧﻮدش ﻧﺸﻮن داد: اﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺑﺮﯾﻢ؛ﺑﺮﯾﻢ ﮐ
ﺗﻮي اﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ زدﯾﻢ. رﻓﺘﯿﻢ داﺧﻞ.ﺻﺪاي ﺧﻨﺪه و ﺗﻖ ﺗﻖ ﮐﻔﺸﺎي ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪﻣﻮن ﺳﮑﻮت ﺷﺮﮐﺖ رو
ﺷﮑﺴﺖ. ﻣﻨﺸﯽ ﺑﺎدﯾﺪن ﻣﺎ ﭘﺸﺖ ﭼﺸﻤﯽ ﻧﺎزك ﮐﺮد و ﭘﺮﺳﯿﺪ: اﻣﺮﺗﻮن ﺻﺒﺎ ﺑﺎﭼﺸﻢ ﻏﺮه: دﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ
آﻗﺎي رادﻓﺮم. ﻣﻨﺸﯽ ﮐﻪ ﺗﺎزه ﻧﺴﺒﺖ ﺻﺒﺎ و رادﻓﺮو ﻓﻬﻤﯿﺪه ﺑﻮد ﺑﺎ دﺳﺘﭙﺎﭼﮕﯽ ﺑﻪ رادﻓﺮ زﻧﮓ زد و ورود ﻣﺎرو
اﻃﻼع داد. ﻣﻦ و ﺻﺒﺎ ﺑﺎاﺟﺎزه رادﻓﺮ داﺧﻞ اﺗﺎﻗﺶ ﺷﺪیمﺑﺎﺑﺮﺧﻮرد ﺗﻨﺪ رادﻓﺮ ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪمﺧﺎﻧﻮم رﺳﺘﮕﺎر؟
!ﻫﯿﭻ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺗﺎ اﻻن ﮐﺠﺎ ﺑﻮدﯾﻦ؟ﻣﻦ وﻗﺖ اﺿﺎﻓﻪ ﻧﺪارم ﮐﻪ ﺧﺮج دﯾﺮاوﻣﺪن ﺷﻤﺎ ﮐﻨﻢ! ازﻟﺤﻦ ﺗﻨﺪش ﺑﺪم
اوﻣﺪ اﻣﺎ ﺑﯽ ﺗﻔﺎوت ﺟﻮاب دادم: آﻗﺎي رادﻓﺮ،ﺑﻨﺪه اﺻﺮاري ﻧﺪارم ﮐﻪ وﻗﺘﺘﻮﻧﻮ ﺧﺮﺟﻢ…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آوازه pdf از مریم سادات نیکنام با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم سادات نیکنام مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان آوازه
برهان خستـه از کشمکش های موجود در خانواده راهی تـهران مـیشـه تا سر نوشت جدیـدی رو
برای خـودش رقم بزنه. مردی عاقل و تـوانمند که به سرعت پیشرفت مـیکنه و جایگـاه
خـودش بین رقبا پیـدا مـی کنه. ولی این وسط سر و کله ی زن جوانی پیـدا مـیشـه
که به کلی مسیر زندگی برهان رو تغییر مـیـده. زنی که پشت حضورش معمای
بزرگی خـوابیـده و برهان بایـد این معما رو حل کنه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شکیبا باش گیسوی پاییز
قسمت اول رمان آوازه
مقابل آینه ایستاد و شانه به موهایش کشیـد، کمـی بلند و نامنظم شـده بودند ، در اولی ن فرصت حتما
بایـد سرو سامان ی به اوضاعشان مـیـداد و به قولی ردی فشان مـی کرد
فرامرز کماکـان حرف مـی زد و بدون خستگی رو ی مغزش پی اده روی م یکرد
از داخل آینه نگـاهی به چهره ی خـونسرد و فک بدون خستگ ی اش انداخت
عجب استعدادی داشت؟ اگر این همه انرژی را جای دیگر و روی زمـینه ای دیگر صرف م یکرد بدون
شک دانشمندی، چهره ای ماندگـاری، استادی چیزی مـی شـدپاهایش را
به شکل ضربدری گذاشتـه، دست به سینه به دیوار پشت تکیه زده و مخاطبش را از پشت
سر مورد حمله قرار داده بود
نگـاهش را گرفت و به شانه ی داخل دستش داد
نه خیر، واجب بود که در اسرع وقت سری به آرایشگرش بزند و ترتی ب این همه بی نظم ی را بدهد،
این موها دیگر مو بشو نبود، بلند شـده بود و هیچ رقمه نظم نم ی گرفت
فرامرز نفس ی گرفت و سیخ ایستاد
_ خالصه که جونم برات بگـه ، آره داداش ! به قول بابا بزرگ خداب یامرزم “
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آلاله های زرد pdf از تبلور و ساغر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان تبلور و ساغر مـی باشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان
داستان زندگی دختری به نام آلا که همراه با مادرش که مشکل روان دارد در محله ای فقـیر نشین زندگی مـی کنند آلا برای خرج زندگیش مجبوره که در خـونه ی مردی به نام حاج ضیا چایچی مشغول به کـار بشـه حاج ضیا دو پسر داره که هرکدام داستان متفاوتی با آلا رو تجربه مـی کنند اولی امـیر حافظ پسری گوشـه گیر که همسرشو به تازگی از دست داده و دیگری امـیر یوسف پسری….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان انتقام و عشق pdf از فاطمه غلامـی
با لینک مستقـیم برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان انتقام و عشق
پسری مغروروخـوشتیپ ویه دنده و البتـه خیلی هم پولدار………….
دختری خـوشکل و مغرور با یه خانواده خـوب وبا وضع مالی عالی……….
پسری که هیچی از عشق حالیش نمـیشـه وفقط برای خـوشگذرونی
به دخترا نزدیک مـیشـه ودختری که تصمـیم گرفتـه تا عشق واقعی رو ندیـده عاشق نشـه…..
یه شب خیلی خـوب که نسیم داره از یه جشن تـولد که خیلی هم بهش خـوش گذشتـه
بر مـیگرده و داره به خـونه مـیره که یه اتفاق بدمـیفتـه……..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان دل و دشنه
دانلود رمان کـارتینگ
دانلود رمان جهان آلوده خـواب است
دانلود رمان پرتـویی در تاریکی
قسمتی از رمان
داشتم خـواب مـیـدیـدم وای چه خـواب خـوبی هم بود که یه دفعه دیـدم دارم تکون مـیخـورم واین
اینطور موقع ها کسی نیست جز مامانم……….
نسیم نسیمممم بلند شو دیگـه چه قدر مـیخـوابی
پاشو دیگـه
من:ااا مامان چه خبرتـه خـوب بزار یه کم دیگـهبخـوابم.
مامان:باشـه بخـواب
تعجب کردم ینی مامان اینقدر زود دست از سرم
برداشت که یه دفعه دیـدم بهم مـیگـه وقتی دیر
به جشن تـولد رسیـدی دیگـه بهم نگی مامان چرا
بهم نگفتی یا چرا بیـدارم نکردی
یه دفعه شاخکـام به کـار افتاد مثل مـیخ از جام بلند شـدم که دیـدم دیگـه مامان رفتـه بیرون از
اتاق، ای خدا من چقد خابالو شـدم…….
راستی یادم رفت خـودمو معرفی کنم من نسیم
احمدی ۲۲سالمه و لیسانس کـامپیوتر دارم دختر
محمود احمدی ونسترن اشرفی هستم والبتـه تک فرزند….
دیگـه دلم نمـیخـواد برم دانشگـاه دلم مـیخـواد برم کـار کنم ولی بابام مـیگـه بایـد بری و من هردفعه
مـیگم نه….
وای من چقد حرف زدم برم آماده شم که اگـه دیر
برسم مهسا کله من و مـیکنه آخه تـولد مهسا
هست ومن براش خیلی خـوشحالم من و مهسا از
کوچیکی …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زندگی ام با غروب طلوع کرد pdf از zahramousavi با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان zahramousavi مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/تراژدی
خلاصه رمان زندگی ام با غروب طلوع کرد
داستان درباره ی خـواهر و برادری است که با وقوع یک قتل سرراه هم قرار مـی گیرند
که در حین این ماجرا راز هایی برملا مـی شود که زندگی را مبهم تر از قبل مـی کند!
بایـد دیـد شـهرزاد دخترک مغموم داستان مـی تـواند بی گـ ـناه بودن خـودش را از قاتل بودن
به اثبات برساند یا زندگی چیزی دیگری برای او مـی خـواهد!؟
در ادامه ی داستان مـی خـوانیم که شـهرزاد تـوانستـه
خـودش را از این مخمصه نجات بدهد!؟یا نه!؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گودال عشق
فسمت اول رمان زندگیم با غروب طلوع کرد
صدای آژیر آمبوالنس گوشم رو پر کرده بود بی محابا اشک مـیریختم و هق هق مـیکردم. روی
صندلی شاگرد ماشین یه طرفه رو به بیرون نشستـه و پاهام رو به جدول پیاده رو تکیه داده بودم.
بهت زده نگـاهم رو به انگشت های تـوی هم گره خـورده ام دوختم. در هم تنیـده و لرزون بهم
پناه آورده بودن. گلوم پر از بغض بود و حس خفگی داشتم. دلم هوای رها شـدن از این مخمصه
رو مـیخـواست برای کمـی نفس کشیـدن!
آمبوالنس تـوی تاریکی محو شـد و همـین طور نگـاه نگران پسری که با اون راهی شـده بود. نگـاه
اون پسر غریبه به من حس آشنا بودن مـیـداد!
با دستام صورتم رو پوشیـدم و دوباره گریه رو از سر گرفتم.
کمـی بعد حس کردم یکی داره به سمتم مـیاد صدای قدم هاش هر لحظه واضح تر مـیشـد.
دستم رو از جلوی صورتم برداشتم و نگـاهی از پشت پرده ی اشکهام به کسی که حاال رو به
روم بود انداختم.
شب بود و همه جا تاریک؛ اما نور چراغ برق کنار…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اربابی در ایران قدیم از مسیحه زادخـو با لینک مستقـیم
نوع رمان : رمان اربابی – قابل اجرا بر روی موبایل و کـامپیوتر
نویسنده رمان : مسیحه زاد خـو
چکیـده ای از رمان اربابی در ایران قدیم :
لب تر کردم و گفتم :
– باهات کـاری کرده بی شرف بی ناموس ؟
گره ی طناب رو که باز کردم مچ پاشو که کبود هم شـده بود ماساژ داد و با خشم گفت :
– نگران من نباش حق خـواهرتـو ازش بگیر …
بلند شـدم از لبه ی تخت خیلی عصبی شـدم که گفتم :
– اون کثافت بهت دست زده ؟
قـیمت رمان : ۱۰ هزارتـومان
اگر از لینک بالا موفق به خریـد نشـدیـد مبلغ ۱۰ هزارتـومان رو به شماره کـارت
بنام شورکی
انتقال دهیـد و پس از خریـد ۴ رقم آخر کـارت + زمان خریـد را به شماره ۰۹۱۷۴۹۵۵۷۲۷ ارسال کنیـد .
(پس از تاییـد فورا لینک رمان برای شما ارسال مـیشود)
√ پشتیبانی ۲۴ ساعتـه پس از فروش : ۰۹۱۷۴۹۵۵۷۲۷ (فقط از طریق پیام)
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آقای مغرور من خانم لجباز من pdf از a.h با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان a.h مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان آقای مغرور من خانم لجباز من
یه دختر شر و شیطون یه روز که قرار با دوستاش بره بیرون که به طور اتفاقـی با یه پسری برخـورد مـیکنه
که اون پسره یکی از بهترین دوستای برادرشـه اما خبر نداره که این اخرین برخـودشان نیست
یه دختر شر و شیطون که مث نسیم بهاری لطیفه یه پسری پسره مغرور که مثل سنگـه و غیر قابل نفوذ
امروز صبح با صدای زنگ گوشیم از خـواب بیـدار شـدم گوشی رو از روی مـیز کنار تختم برداشتم
یه نگـاه به صفحش انداختم دنیا بود بابی حوصلگی جوابشو دادم…
بدون هیچ جوابی گوشیو قطع کردم از جام بلند شـدم رفتم حموم یه دوش بیست دقـیقه ای
گرفتم اومدم بیرون از تـو کمدم یه شلوار مشکی با یه بلیز سفیـد دراوردم و پوشیـدم از
اتاق اومدم بیرون طبق معمول کسی جز زهرا خانم تـو خـونه نبود سریع رفتم کنارش….
سلام زهرا خانم پس مامانم اینا کجان
زهراخانم=سلام عزیزم خـوبی, صبح مادر بزرگتـون زنگ زدن و گفتن که مادرتـون بره
اونجا مادرتـونم رفتن پدرتـونم هم رفتن کـارخـونه اقاکیارش هم رفتن باشگـاه
اهان منم الان مـیخـواستم با بچه ها برم بیرون
زهراخانم= با رها و دنیا دیگـه اره
دنیا=برای ناهار مـیای دیگـه معلوم نیس..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان ضربان زندگی
دانلود رمان افسون سردار
دانلود رمان لب اناری
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید