برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حریر شیـدایی pdf از نگـار لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگـار مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه
خلاصه رمان حریر شیـدایی
نزدیک عیـد بود بوی بهار همه جا به مشام مـی رسیـد رسیـدن بهار رو مـی شـد از درختان تازه شکوفه زده فهمـیـد
شیـدا که بعد از یک روز کـار کردن و خ و نه تکونی خستـه شـده بود پنجره ی اتاقش رو باز کرد و
با تمام وجود هوای خنک بهاری رو به ریه کشیـد در همـین حین صدای مادرش اومد که
شیـدا رو صدا مـی کرد سریع پنجره رو بست و…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان برادر ناتنی نگـار
قسمت اول رمان حریر شیـدایی
عزیزم اگـه ممکنه کتابخـونه رو هم یه دستی بکش ! شیـدا با این که خیلی خستـه بود
ولی با گفتن “چشمـی” به سمت اتاق مطالعه رفت بعد از مرتب کردن کتاب ها و
تمـیز کردن تک تک اون ها تصمـیم داشت از اتاق بیرون بره که یکدفعه چشمش به
یک دفترچه ی کهنه و قدیمـی قهوه ای رنگ با جلد چرمـی افتاد دفترچه رو برداشت
خاک روی اون رو با دستمال پاک کرد روی صندلی گوشـه ی اتاق پشت مـیز مطالعه ی
پدرش نشست و دفتر رو باز کرد صفحه ی اول با خط زیبایی “بسم الله الرحمن الرحیم”
نوشتـه شـده بود صفحه ی دوم خالی بود بالای صفحه ی سوم نوشتـه شـده بود
“به نام خالق هستی بخش” خط آشنا بود حدس زد دفتر بایـد متعلق به مادرش باشـه
دفتر رو ورق زد تا از حدسش مطمئن شـد تمام صفحات تاریخ و روز داشت شیـدا
سریع دفتر رو زیر پیراهنش پنهان کرد و از اتاق بیرون رفت دفتر رو جایی در اتاقش پنهان کرد
تا سر فرصت به سراغش بره شیـدا همـیشـه کنجکـاو بود درباره ی زندگی پدر و مادرش
بدونه قبلا چیزهایی راجع به گذشتـه ی مادرش از…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شیطان یتیم pdf از فاطمه موسوی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه موسوی مـیباشـد
موضوع رمان:ترسناک/معمایی
خلاصه رمان شیطان یتیم
مـینا و وحیـد بعد از اینکه سومـین بچشون رو از دست دادن تصمـیم گرفتن که
کودکی رو به فرزندی بگیرن و راهی یتیم خـونه مـی شن و اونجاها
مـیـدونم کـامل نبود اما زیاد تـوضیح بدم کل رمان لو مـیره
مقدمه:
گرگ عاشق شـده بود
عاشق طعمه اش
نزدیکش شـد
بوییـدش
بوسیـدش و
با دندان گلویش را دریـد
افسوس
ذات احساس نمـی شناسد
دردش هر لحظه بیشتر مـیشـد سعی مـی کرد با کشیـدن نفس عمـیق
دردش رو تسکین بده خیابون ها از شانسش شلوغ بودن وحیـد با
سرعت به سمت بیمارستان مـی روند سرعت ماشین حالش رو بدتر مـی
کرد با درد ناگـهانی که تـوی دلش پیچیـد جیغی بلند زد و مانتـوش رو تـوی
دست هاش فشرد بالاخره ماشین جلوی بیمارستان تـوقف کرد وحیـد
پیاده شـدو چند دقـیقه بعد با یه ویلچر برگشت یه پرستار سن و سال دار به مـینا
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عسلی نگـاهت فاطمه موسوی
قسمت اول رمان شیطان یتیم
دوباره همون درد طاقت فرسا تـوی دلش پیچیـد پرستار خیلی آروم ویلچر رو هل مـیـداد تا
صدمه ای به مـینا و بچش وارد نشـه تـوی راهرو خلوت بود حتی یک نفر هم تـوی راهرو نبود
خیلی عجیب بود اما اون لحظه فقط خلاص شـدن از شر اون درد برای مـینا مهم بود نفسی
عمـیق کشیـد و دستش رو بالا آورد تا موهاش رو که از زیر شالش بیرون زده بودن رو کنار بزنه که
با دیـدن خـون های قرمز رنگ روی دستش متـوقف شـد مانتـوی سبز رنگش خـونی شـده بود
دستش همونطور مونده بود متـوجه صدای ریزش چیزی مثل آب شـد خـون مسیری رو که با
ویلچر طی کرده بودن رو پر کرده بودپرستار بی تـوجه به موقعیت..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عطر ریحان pdf از zed_a با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان zed_a مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان عطر ریحان
ریحانه شخصیت اصلی داستان؛دختری سختی کشیـده که زندگیش بالاو پائینای زیادی داره
دختری که وضع مالی خـوبی نداره درگیر پیـدا کردن کـاره. تـوی یه تالاری استخدام
مـیشـه و با یکی از پسرا که اونم اونجا کـار مـیکنه//
رمان پیشنهادی:دانلود رمان ممنوعه مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان عطر ریحان
آروم وبا قدم هاي بي رمق به سره کوچه رسیـدم. کوچه اي تنگ و با نماي قديمي که
يه جوي باريک و بلند از ابتداي بن بست ما درست تاسر کوچه کشیـده شـده بود….
بوي نا,بوي دست شويي همسايه ها که بخاطر سبک قديمي ساختمون ها تـوي
حیاطشون ساختـه شـده بودتا تـوي کوچه مـیومد.والبتـه اگـه از بوي قرمه سبزي با برنج
ايراني نگذريم که عضولاينفک بوهاي کوچمون بود. پسربچه هاي زشت وکثیف که
يه ذره کوچرو کرده بودن استاديوم آزادي وهرروزوهرروز گل کوچیک بازي مـیکردن
محمدمهدي پسر دماغو وکچلي بود که بیشتر شبیه گرسنگـان سومالي بود,مخصوصا
وقتي که زيرآفتاب از صبح تاغروب گل کوچیک بازي مـیکردو سیاه مـیشـد.به نوعي سردستـه ي
راهزنا بود.وازهمه مهم تر ازمن متنفر بودو منم ازاون.ده سال ازم کوچیک تربود قدش بدتر
از من کوتاه ! ساله باشـه ۲۱ بودو بهش نمـیومد که همـیشـه هم تا يه دور حال همو نمـیگرفتیم
آروم نمـیشـديم. ازهمون دم کوچه چپ چپ همو نگـاه کرديم مثل دوتا خروس لاري -چطوري کوتـوله؟
-برو دهن شوهرننتـو جمع کن از عصري داره مخ هممونو مـیخـوره! نگـاهمو آروم به دره خـونه
انداختم و ترجیح دادم فعلا بیخیال محمدمهدي بشم..کیلیـدو انداختم و وارد حیاط کثیف و
بدترکیب خـونمون شـدم.اولین چیزي که به چشمم خـورد موتـور قراضه ي محمود(ناپدريم) بود
.واولین صدايي که به گوشم خـورد صداي مادرم بود که گفت: -گفتـه پیـدا مـیکنه
آقا محمود///.شمارو بخدا آروم تر -غلط کرد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قفس pdf راز. س با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان راز. س مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری به اسم پرند هست که زندگی خـوبی داره، کنار پدرش خیلی شاد زندگی مـیکنه،
تا اینکه پدر عزیزش فوت مـیکنه، بعد از مرگ پدرش برای دادن سرپناهی به خانواده اش، مجبور مـیشـه با پسر پدرش ازدواج کنه.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان الی pdf از پاییز لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پاییز مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان الی
امـیر مشکـات مهندس جوان و خـودساختـهای که در زندگی با خطکش دقـیق اخلاق پلههای
موفقـیت رو طی کرده الی دختر شلوغ و سرزندهای که از آسمون فرود مـیاد و برق نگـاهی
که پسر سربهزیری رو اسیر مـیکنه داستان عاشقـی ساده است وقتی دلی بلرزه و قلبی
ضربان بگیره! ولی امان از گذشتـه! گذشتـه آدمها تا کجا مهمه مـگر گذشتـه نیست که امروز ما
رو مـیسازه اگر گذشتـه اونطور که ما تصور مـیکنیم نباشـه آیا قلبها بیشتر مـیلرزه پایان داستان
قلبها به کجا مـیرسه گذشتـه حال آینده! فقط یک حقـیقت وجود داره هیچکس سفیـد سفیـد نیست
هیچکس سیاه سیاه نیست…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان الی
بی صدا اسمش رو فریاد کردم و برای چندمـین بار تـوی اون بعدازظهر اشکهام امونم رو بریـد
. تـوی مسیر نگـاهم که از خیسی اشک فقط یه تصویر لرزون بود سایه اش رو دیـدم که اومدم
پشت پنجره، پنجره رو باز کرد و دنبال چیزی بیرون از خـونه مـی گشت. آرزو کردم که ایکـاش صدام رو مـی شنیـد!
من امـیر مشکـات پسر ارشـد خانواده چهارنفره مون بودم که یه خـواهر کوچکتر از خـودم داشتم.
زندگی همـیشـه ساده و آروم نمـی گذشت! پانزده سالم بود که پدرم سکتـه کرد و از بین ما رفت
، خدابیامرز یه مغازه کوچیک خرازی داشت که نون بخـور و نمـی ری ازش در مـی اومد، عزیز
(مادرم) بعد از فوت بابا مغازه رو فروخت و پولش رو داد دست عموم که باهاش کـار کنه و
ماهیانه به ما پولی بده برای گذران زندگیمون .عموم هم ادم درستی بود، فقط مشکل
این بود که با اون پول ماهیانه چیز زیادی دست ما رو نمـی گرفت. بازهم جای شکرش باقـی
بود که ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دختر خـون بس جلد سوم pdf از فاطمه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه یباشـد
موضوع رمان: اجتماعی/عاشقانه
خلاصه رمان دختر خـون بس جلد سوم
راجب دختری به نام فاطمه که به علت دعوایی به بین دوخـونواده
مجبور مـیشـه خـون بس شـه و زن کیارش مـیشـه
کیارش پسری مغرور و خـودخـواه ،بداخلاق ،شیطون،زورگو
فاطمه٬دختری معصوم و مظلوم ،صاف بی ریا و پاکدل و..
فاطمه زندگی پر از فراز و نشیب داره و با این سن
کمش مجبور به رابطه های خشن کیارش مـیشـه و……
جلد دومـی که قبلا منتشر شـده بود ناقص بود و کـامل نبود، این نسخه ، نسخهی کـامل رمان و جلد دیگری نخـواهد داشت
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان چشم یاقوتی من pdf از فاطمه ارجمندی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF
نویسنده این رمان فاطمه ارجمندی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/طنز/فانتزی
خلاصه رمان چشم یاقوتی من
دختری به اسم آرا که از وقتی۲۲ساله شـده خـواب های عجیب مـی بینه و اتفاق های عجیبتر براش اتفاق مـیوفتـه……
بریم همراه بشیم با آرا تا ببینیم این خـوابهاواتفاق هایی که قرار رُخ بده چه تاثیری روی زندگیش مـیزاره؟
جلد دوم ندارد…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خـواب محال
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان رد پای پروانه pdf از مرضیه علیشاهی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مرضیه علیشاهی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/طنز
خلاصه رمان رد پای پروانه
زندگی دخترک در سوتیهای پی در پی و خرابکـاریهایش خلاصه مـیشـد. زندگی اش به طنزی مـی ماند
که کسی از شنیـدنش سیر نمـی شود. حال این مـیان اصرار های خانواده، زندگی اش را تغییر مـی دهد.
سرانجام سرنوشت دخترک سر خـوشمان به بانک مـیرسد. چه دردسر جدیـدی را در سر دارد؟
آیا غم هم مـیتـواند زندگیاش را قلقلک دهد؟ چه بلبشوی جدیـدی در بانک به راه مـی اندازد؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان فاحشـه پاک من
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان لعیای عشق pdf از فروزنده عدالت با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فروزنده عدالت مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
لعیا دختر زیبایی است که برای تـهیه ی جهیزیه ی خـواهرش لیلا و حفظ آبروی پدرش مجبور به پرستاری از جوانی (روبیک) مـیشود که به دلیل شوک به کما رفتـه است. لعیا با گفتار و رفتار محبت آمـیز خـود امـیـد به زندگی را به روبیک مـیـدهد و او دو هفتـه بعد از ورود لعیا به هوش مـی آیـد. اما روبیک بسیار به لعیا وابستـه شـده و اجازه نمـیـدهد او لحظه ای از کنار او دور شود و….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم pdf از مهدیه بخشی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهدیه بخشی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم
پونه عاشق عکـاسی معروف مـیشـه اما اون نمـیـدونه که اون مرد مسبب خـودسوزی مادرش بوده و
کسی بوده که عکس های خـودسوزی مادرش رو پخش کرده…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تـوتیای چشمم
قسمت اول رمان عهدی که زیر سقف آسمان بستیم
یکی از شیرینی های چیـده شـده در دیس را برداشتم … به خانمـی که کنار مـیز پذیرایی با لبخند ایستاده بود،
سری تکـان دادم … راهم را به طرف تابلو عکس های نصب شـده روی دیوارها کج کردم …
سالن نیمه تاریک بود … نور مخفی های مهتابی رنگ که بالای هر عکس تعبیه شـده بود را دوست داشتم.
بیشتر از آن تحت تاثیر آهنگ بی کلام لایتی بودم که در سالن پخش مـیشـد
در حینی که به شیرینی گـاز مـیزدم به عکس هایی که از شـهر و شـهرنشینی گرفتـه شـده بود؛
دقـیق مـی نگریستم … هیچ کدامشان جذبم نمـی کرد. نمـی دانم چرا … تا اینکه تابلویی در وسط سالن جذبم کرد.
شایـد چون که ابعادش بزرگتر از مابقـی بود … عکس، تصویر یک خانه، تـه یک کوچه ی دراز و آجری بود …
کف کوچه خاکی بود و منتـهی مـیشـد به یک تک در کوچک کرم رنگ
نمـی دانم چرا با دیـدنش مو به تنم سیخ شـد … شایـد به خاطر شباهت زیادش به خانه ای بود
که من بسیار مـی شناختمش! همچنان خیره به عکس بودم که صدای آشنایی تـوجهم را جلب کرد …
سر برگرداندم. آقای بهرامـی استاد عکـاسی ام با لبخند کمرنگی به عکس خیره بود …
انگشتانش در حال بازی با ریش های جو گندمـی اش بود … چشمانش برق مـیزد. یک برق خاص و تحسینگر …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید