برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پرواز را به خاطر بسپار pdf از چیکسای با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان چیکسای مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان پرواز را به خاطر بسپار
امـین شاهکـار، هنرپیشـه معرو ف سینما، فردی عیاش و خـوشگذران است که احساس
جحافسردگی و تنهایی دارد. در همسایگی او، یک زن با دختر ۷ ساله اش ، آیلین ، زندگی مـیکند که…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اشک شوکـا چیکسای
قسمت اول رمان پرواز را به خاطر بسپار
از عصر مستاٴصل دم در خانه حاج آقا نیکوسرشت ایستاده ام. یک خانه کلنگی در
یکی از مناطق قدیمـی تـهران. هنوز هم در شک و تردیـد درست بودن تصمـیمم هستم.
آنقدر زنگ در حیاط را فشار داده ام، که جای انگشتانم روی زنگ مانده است. تاکسی
زرد دم در خانه نگـه مـیـدارد. خـودش است .حاجی نیکوسرشت، به همراه خانمـی که
بچه ی چند ماهه ای را در بغل دارد. جلو مـیروم .دستم را به سوی حاجی دراز مـیکنم. –
سلام، حاج آقا نگـاهی به من مـی اندازد و دستش را جلو مـی آورد .دستم را در دستان
گرم و پدرانه اش مـیفشارد. – علیک سلام پسرم !اینجا چکـار مـیکنی؟ – حاج آقا، اومدم
دست به دامنت بشم .گره کـارم فقط به دست شما باز مـیشـه. – پسرم، دست به دامن
ائمه شو .من کی هستم! دست در جیب کتش مـیکند و کلیـد را در مـی آورد و در خانه را باز مـیکند.
– بفرما تـو پسرم. رو به زن جوان مـیکنم: – اول شما بفرماییـد آن زن رو به حاج آقا مـیکند: –
شما اول بفرماییـد حاج آقا حاجی با مهربانی مـیگویـد: – برو تـو دخترم .بچه بغلتـه…
آن زن با کودکش به داخل مـیرود و من هم پشت سر حاجی وارد حیاط مـیشوم.
یک حیاط کوچک با حوضی گرد در وسط آن .داخل حوض به رنگ آبی آسمانی و چند تا
گلدان شمعدانی به دورش چیـده شـده است. با حاجی وا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید