برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق زنجیری pdf از افسانه کهنگی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان افسانه کهنگی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان عشق زنجیری
داستان درباره ی دختری به اسم شیرین هستش که پسر داییش و پسر عموش هر دو عاشقش هستن
ولی اون به هیشکدوم احساس خاصی نداره تا اینکه طی اتفاقـی…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان سرگرد مغرور من
قسمت اول رمان عشق زنجیری
روزهای آخراسفندماه بودوبچه هادرحال تزئین کلاس ومدرسه بودند من و پرينازو فروغ هم در حال برنامه ريزی
برای بعداز عیـد نوروز بوديم که باصدای خانم مديرگفتـوگويمان قطع شـد
خانم مديربعدازسکوت دانش آموزان لب به سخن نمود:
دانش آموزان عزيزمدرسه درنظرگرفتـه قبل ازتعطیلی عیـد نوروز جشنی برپا کندوبامشورت مربیان کلاس
شماانتخاب شـده امـیـدوارم اين بهترين جشن تـوی همه ی مدارس شود
بعدازخروج خانم مديرهرکس کـاری را برعهده گرفت ونقش هرکس درجشن مشخص شـد
همه درحال گفت وگو بوديم که زنگ آخر بصدا در آمدو دخترها بانشاط و هیجان خـود را به صحن حیاط رساندند و
هیاهويی درست کردن که گوش فلک را کر مـی کرد
به دعوت پريناز ، من وفروغ به يک آبمـیوه دعوت شـديم وقتی به آبمـیوه فروشی رسیـديم ازشـدت خستگی نفس
نفس مـی زديم وهرسه به اولین مـیزی که رسیـديم خـودرا بر روی صندلیهايش رها کرديم به سفارش پريناز برای
هرکدام يک لیوان آبمـیوه خنک آوردند
درحال خـوردن آبمـیوه بودم که مهمانی امشب را بیاد آوردم ورو به پرينازوفروغ کردم وگفتم:
راستی بچه ها امشب دوباره مهمون داريم حدس بزنیـد کی؟
فروغ چشمکی به پريناز زد وگفت :
حتما همان رمئی که قراراست، بااسب سفیـدبیايیـدوژولیت ماراباخـودش ببرد
بعد از اين حرف شروع به خنديدن کرد ومن برای تالفی گفتم:
چشم نخـوری گل دخترنمـی دونم ، چرابااين هوش وذکـاوت تاحاالندزديدنت
يکی باشـه طلبت حاال از شوخی گذشتـه کی قراره بیاد خـونتـون
فکر کردی کی ؟ خانواده ی دائیم ديگـه .
ببینم شری……
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید