برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق یا اجبار pdf از راضیه محمدی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان راضیه محمدی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
قصه یه دختر ۱۹ساله ای به اسم هلیا که امسال تازه وارد دانشگـاه مـیشـه و فکر مهاجرت به کـانادا تـو سرشـه در این بین دوست پدرش که چهارسال پیش به کـانادا مهاجرت کردن به همراه پسرشون نیما برمـیگردن که باعث مـیشـه هلیا واسه رفتن به کـانادا یه تصمـیم بگیره یه تصمـیمـی که یجور قمار کردن با زندگی خـودشـه_یاسی من کنکور قبول نمـیشم یاسمـین در حالیکه سرگرم گوشی بود با خنده ای دلنشینی سرش را بالا گرفت و گفت:همچین مـیگی الان من رتبه یک کنکورم روبروت نشستم بابا منم خراب کردم
_کـاش بابام مـیذاشت برم کـانادا
یاسمـین:آخه یه چیزی بگو بگنجه بابات مـیزاره تا بقالی سرکوچه بری حالا بفرستت کـانادا؟
همـیشـه با یاسمـین بود حال خـوبی بهم مـیـداد دوست دوران کودکی دختری با قد متـوسط اندامـی ظریف چشم و ابرویی مشکی و گیرا که در نگـاه اول هرکس مجذوب او مـیشـد
با حرکـات دست یاسمـین جلوی چشمم به خـودم اومدم
_هان چیه؟
یاسمـین:هان و بلا مـیگم بابات مـیزاره؟
_نه
یاسمـین:خب پس زیاد حرف نزن رشتـه آبیاری گیاهان دریایی منطقه ممسنی هم بد نیستا
_برو بمـیر یاسی که هیچ وقت جدی نیستی
یاسمـین درحالی که جدی بود رو به من کرد و گفت:ببین هلیا چرا جدی باشم؟آره بابای من پولداره راحت مـیتـونه خرج تحصیل منو بده تـو بهترین کشور ولی نگرانمه نگرانیشم بی مورد نیس دوس نداره تک دخترش بره یه کشور غریب منم مث تـو یه زمانی فکر و ذکرم رفتن از ایران بود ولی بابام قانعم کرد
_چطوری قانع شـدی؟
یاسمـین:بابای من
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حقـیقت رمانتیک قتل pdf از sober با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان sober مـیباشـد
موضوع رمان :ترسناک
خلاصه رمان حقـیقت رمانتیک قتل
این رمان داستان زندگی یه پسر به اسم بهـــراد هست که بعد از مدتی متـوجه
حضور نیروهای منفی در اطرافش مـیشـه. بعد از مدتی به پیشنهاد اطرافیانش
به یه نفر که مشـهوره با جن ها در ارتباطه مراجعه مـی کنه و متـوجه مـیشـه
گروهی از جن های یهودی در صدد آسیب رسوندن به اون هستن و …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گلوله های شیطانی
قسمت اول رمان حقـیقت رمانتیک قتل
ساعت ه شت و نیم بود و من هنوز به دفتر نر سیـده بودم. شانس اوردم خیابون
ها خلوت بودن وگرنه با اون سرررعتی که من مـی رفتم احتماال ده بیسررت نفرو
کتلت مـی کردم.با سرعت پیچیـدمتـوی کوچه و جلوی دفتر نگـه دا شتم.جلوی
در خبری از سررورن نبود.شررماره شررو گرفتم و بعد از سرره چهار تا بوق جواب
داد…
– بیا پایین من جلوی در ام.
با نگرانی گفت : ببین…یه مشکلی پیش اومده.پنج دقـیقه صبر کنی مـیام.
– چه مشکلی؟مـی خـوای بیام باال؟
سورن – نه خـودم حلش مـی کنم،االن یه ذره آب بهش مـی زنم درست مـیشـه.
– به چی آب مـی زنی؟!!
سورن – به موهام.همونجا باش اومدم.
با اعصاب خردی نفس عمـیقـی کشیـدم و ماشینو خاموش کردم.فک کنم نصف
عمر من سر قر و فر سورن به باد رفت! مخصوصا با این مدل موهای جدیـدش
دیگـهکـامل آسفالتم کرده.
بوی گند ما شین هم بدتر دا شت اع صابمو به هم مـی ریخت.با اینکه بی شتراز
یه ماه بود که گرفتـه بودمش ا ما هنوز هم داخلش بوی پالسررتیک و بنزین و
خالصه بوی گند مـیـداد.هر چقدر هم درهاشو باز گذاشتم بوش نپریـد.
خـواستم از ماشین پیاده شم اما هوا خیلی سرد بود.احساس کردم تحمل بوی ماشین از
سرررما راحت تره.آسررمون هم..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان صنم پرست pdf از مامـیچکـا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مامـیچکـا مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان صنم پرست
صنم در پی مرگ پدرش زندگی و آینده اش رو از برادرش جدا مـی کنه…
زندگی در یک شـهر بزرگ برای یک دختر تنها ساده نیست.. مخصوصا اگـه
در برزخی گرفتار و که نتـونه دوست رو از دشمن تشخیص بده.. راه درست کدومه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آغوش امن مامـیچکـا
دانلود رمان سوگند به دست هایت
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بهار سرد pdf از علیرضا خـواستار(سروش۷۳) با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان علیرضا خـواستار(سروش۷۳) مـیباشـد
موضوع رمان: اجتماعی/عاشقانه
خلاصه رمان بهار سرد
جهاد ماهر، پسری مصریست که در عنفوان جوانی، اِِقدام به ترور ناموفق
یکی از افسران عالی رتبه ی کشور مصر مـیکند.
حالا او پس از هشت سال اسارت در زندانهای دیکتاتـور، آزاد شـده و
مـیخـواهد شغلی برای خـود دست و پا کند.
در این مـیان، آشنایی جهاد با دختری به نام اََسما، او را با گذشتـهی خـود پیوند مـیدهد،
گذشتـهای که اگرچه مدتهاست با آن دستـه و پنجه نرم مـیکند و از آن کناره مـیگیرد
اما حالا با وارد شـدن اَسَما به زندگیاش، دوباره اوج مـیگیرد و فوران مـیکند!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بوی مسک
قسمت اول رمان بهار سرد
روی دو چرخ ویلچر نشستـهام و نگـاهم، عابرین پیادهای را دنبال مـیکند که تند تند و بیقرار، مسیرشان را طی مـیکنند.
فقط هر ازگـاهی به اندازهی یک برخـورد تنه به تنه فرصت مکث و عذرخـواهی دارند!
تکیهام را به پشتی صندلی مـیدهم و پرندهی خیالم به گذشتـهای نه چندان دور پرواز مـیکند.
یادم نمـیآیـد آخرین باری که مـیتـوانستم راه بروم کی و کجا بود؟
اصلا مهم نیست، مهم این است که دیگر این ولیچر و چرخ ها، جای پاهایم را گرفتـه است،
یا نه بهتر است بهار سرد بگویم: حالا این ویلچر عضوی از بدن من شـده است!
تقریباً هر روز به این مـیـدان مـیآیم و هر روز بایـد باستیل را ببینم نمـیدانم چرا؟
شایـد چون پاریس و قاهره شـهرهای خـواهر هستند.
نه این نمـیتـواند دلیل خـوبی باشـد، شایـد بخاطر اینکه باستیل مـیدانست که همه چیز از آنجا شروع شـد،
لبهایم را کج و کوله مـیکنم و هورتی قهوهام را بالا مـیکشم، نه این هم نمـیشود!
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دست سرنوشت من pdf از سمـیرا نظری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سمـیرا نظری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
کسی هرگز نمـیـداند چه سازی مـیزند فردا … چه مـیـدانی تـو از امروز چه مـیـدانم من از فردا … همـین یک لحظه را دریاب که فردا قصه اش فرداست .دختری مهربان اما بی پروا و سرکش به اسم بهار … پسری مغرور و با دلی زخمـی به اسم باربد. …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آوازه pdf از مریم سادات نیکنام با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم سادات نیکنام مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان آوازه
برهان خستـه از کشمکش های موجود در خانواده راهی تـهران مـیشـه تا سر نوشت جدیـدی رو
برای خـودش رقم بزنه. مردی عاقل و تـوانمند که به سرعت پیشرفت مـیکنه و جایگـاه
خـودش بین رقبا پیـدا مـی کنه. ولی این وسط سر و کله ی زن جوانی پیـدا مـیشـه
که به کلی مسیر زندگی برهان رو تغییر مـیـده. زنی که پشت حضورش معمای
بزرگی خـوابیـده و برهان بایـد این معما رو حل کنه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شکیبا باش گیسوی پاییز
قسمت اول رمان آوازه
مقابل آینه ایستاد و شانه به موهایش کشیـد، کمـی بلند و نامنظم شـده بودند ، در اولی ن فرصت حتما
بایـد سرو سامان ی به اوضاعشان مـیـداد و به قولی ردی فشان مـی کرد
فرامرز کماکـان حرف مـی زد و بدون خستگی رو ی مغزش پی اده روی م یکرد
از داخل آینه نگـاهی به چهره ی خـونسرد و فک بدون خستگ ی اش انداخت
عجب استعدادی داشت؟ اگر این همه انرژی را جای دیگر و روی زمـینه ای دیگر صرف م یکرد بدون
شک دانشمندی، چهره ای ماندگـاری، استادی چیزی مـی شـدپاهایش را
به شکل ضربدری گذاشتـه، دست به سینه به دیوار پشت تکیه زده و مخاطبش را از پشت
سر مورد حمله قرار داده بود
نگـاهش را گرفت و به شانه ی داخل دستش داد
نه خیر، واجب بود که در اسرع وقت سری به آرایشگرش بزند و ترتی ب این همه بی نظم ی را بدهد،
این موها دیگر مو بشو نبود، بلند شـده بود و هیچ رقمه نظم نم ی گرفت
فرامرز نفس ی گرفت و سیخ ایستاد
_ خالصه که جونم برات بگـه ، آره داداش ! به قول بابا بزرگ خداب یامرزم “
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زن سالاری pdf از معصومه.ز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان معصومه.ز مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
داستانی متفاوت از عشق و رقابت بین دو خـواهر ، عشقـی جگر سوز در قلب هایی تپنده و هم خـون ، دو خـواهر از دو دنیای جدا از هم ؛ با افکـاری که زمـین تا آسمان با هم فرق دارد اما جانشان برای یکدیگر در مـی رود. رقابت در عمارتی که زن سالاری حرف اول را مـی زند ، عمارتی که سال هاست هیچ مردی در آن قدم نگذاشتـه است ، رقابتی که با ورود پسری از دنیای یکی از آن ها شکل مـی گیرد؟ اما واقعا پسر جوان آنجا چه مـی کند؟ چگونه بین مشغله های زندگی ساده خـود وارد این بازی شـده است؟ پسر جوان در آخر دل مـی بازد یا فقط دل مـی بَرد؟ و اما …. و اما اوج داستان جاییست که پسر جوان قصه ی ما بین دو راهی گیر مـی کند ….و این دست سرنوشت بود که اینگونه همه را به بازی گرفتـه بود و این تازه اول ماجراست….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان لحظه های بی تبسم pdf از shaghayegh79 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان shaghayegh79 مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/تراژدی/اجتماعی
خلاصه رمان لحظه های بی تبسم
تبسم دختریست که غافل از افکـار دسیسه چینی که پیرامونش وجود دارد، برگزیـده مـیشود
تا بازیچه سرنوشت شود؛ تا اینکه زمانی مـیرسد که تبسم
بین دوراهی عقل و احساس سردرگم مـیشود..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان نت موسیقـی عشق
قسمت اول رمان لحظه های بی تبسم
پارتی از آینده
به من نگو رفیق. تـو از صدتا دشمن، دشمن تری برام .
تیرداد! به حرفم گوش بده. مجبور شـدم لعنتی، مجبور .
از شـدت عصبانیت، نفسهایش تند شـده بود و قفسه ی سـینهاش، مدام باال و پایین مـیرفت از .
پیشانیاش قطره قطره عرق مـیریخت و گونههایش همچون گلولههای آتشین شـده بودند. با چشمان
به خـون نشستـه به فرد روبرویش خیره شـد .
خفه شو! هیچی نگو پست فطرت. من فکر مـیكردم رفیقمـی، داداشمـی ولی اشتباه كردم. پ از شت نه،
از جلو بهم خنجر زدی نامرد .
فایـده نداشت. هر چه تالش مـیكرد تا بی تقصیریاش را اثبات كند، فایـده نداشت .
نفس عمـیقـی كشیـد تا كلمات را پیـدا كند اما موفق نشـد. ترسیـده بود! مرد بود از اما شـدت تر س،
دستانش مـیلرزیـد و نفسهایش به شماره افتاده بود
من كاری نکردم. یعنی آسیبی نرسوند بهش. چرا…
دیگـه چیکـار مـیخـواستی كنی؟ هان؟
طاقتش لبریز شـد و سمتش حمله ك رد. مشت محکمـی به صورتش زد و او را هل داد. برای اولین ارب
بود كه باهم گـالویز مـیشـدند! دخترک ترسیـده و گیج شـده، تنها تماشایشان مـی كرد. نمـیـدانست چه
كار كند. كسی آن اطراف نبود. تا به خـود آمد، جسم غرق شـده در خـون یکی از آن دو را دیـد. باورش
نمـیشـد… این امکـان نداشت !
آرام چشمانش را گشود .
ساعت دیواری اتاقش، پنج صبح را نشان مـیـداد. عرق كرده بود و موهای لـختش به ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق به یک آلفا pdf از زهرا .ن با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا .ن مـیباشـد
موضوع رمان : ترسناک/عاشقانه/غمـگین/تخیلی
خلاصه رمان عشق به یک آلفا
دختری به زلالی اب …..
به زیبایی خـورشیـد ….
سلن راد دختره مھربون ولی لجباز ….
مردی مرموز ….
دنیایش به تاریکی شب ….
ساتکین اندرا مردی با دلی سنگی ولی مھربان.
خب در ادامه سرنوشت این دوتا رو روبری ھم قرار مـیـده واین دوتا عاشق
ھم مـیشن اما با ورود برادر سلن که ھمه فکر مـیکردن مرده و تـوی
رسیـدن سلن به ساتکین وقفه مـیندازه .وایا سلن وساتکین به ھم
مـیرسن چه کسی مـیـدونه اینده چه چیزی براشون رقم زده..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تـو سهم منی
قسمت اول رمان عشق به یک آلفا
(سلن)
باصدای الارم گوشیم بیـدار شـدم یه نگـاه به ساعت انداختم ۹بود از تختم
بلند شـدم وبه سمت سرویس اتاقم رفتم بعد از گرفتن یه دوش به
سمت کمدم رفتم یه دست لباس راحتی برداشتم وپوشیـدم جلوی مـیز
ارایشم نشستم وموھای قھوه ایم که تا کمرم مـیرسیـد رو خشک کردم
تـو اینه به خـودم نگـاه کردم…
پوست سفیـد وصاف .چشمای سبز تیره .ابروھای ھشتی
دماغ کوچیک وقلمـی .قدمم که ۱۷۵ بود وخدارو شکر لاغر بودم .
دست از انالیز صورتم برداشتم وبه سمت اشپزخـونه رفتم …
من:مامان جون کجایی ؟
مامان:بیا دخترم تـو اشپزخـونه ام .
من:اومدم
مامان:صبح بخیر دختر خـوشگلم
من:صبح تـوام بخیر مامان جونم .
مامان:بیا صبحونه بخـور
من:مامانی بابا نیست ؟
مامان:نه دخترم امروز بابات قرار داد داشت زود تر رفت.
من:اھان.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مجبوری نفسم بشی pdf از مهلا ایران منش با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهلا ایران منش مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دوباره شروع شـد بیشعورا فکر نمـیکنن من خـوابم شیطونه مـیگـه برم ساختمون رو سرشون خراب کنم. اصلا درک ندارن مادر دوباره اول صبح به کی بد بیراه مـیگی.با صدای مامانم به خـودم اومدم با اخم نگـاهش کردم گفتم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید