برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نزار دنیارو دیوونه کنم pdf رویا رستمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان رویا رستمـی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردی هست که این دختر گذشتـه اش رو دزدیـد.
دختری که خدمتکـار خانه ی مردی شـد که تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کند…
روزگـار تلخ مـی چرخد اما هنوز یک چیزهایی هست…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان در جگر خاریست pdf نسیم شبانگـاه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نسیم شبانگـاه مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه اجتماعی
خلاصه رمان:
قصه ی یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی…
مادری که در تمام طول زندگیش مصیبت مـی کشـه و با دردهاش رشـد مـیکنه و بزرگ مـیشـه .
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شرعی ولی غیر قانونی pdf از سمـیه ف. ح با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سمـیه ف. ح مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
زنانی هستن که شرعین . زنانی هستن که واقعاً مادرن . مادر بچه هایی حلال .شرعی بدون هیچ شک و شبهه ای .زنانی با عقد نکـاح دائم .
اما …
آیا همه ی زنها قانونین ؟ اگـه زن کسی شـدی ، عقدی و شرعی ولی تیزی زیر گلوت گرفتن که تـو این طایفه اسم هیچ مردی نبایـد بره تـو شناسنامه ی هیچ زنی ، چیکـار مـی کنی ؟
چطور مـی خـوای ثابت کنی ازدواج کردی ؟ چطور مـی خـوای ثابت کنی مادر شـدی ؟ چطور مـی خـوای جدا بشی وقتی هیچ جایی حق نداری مهمترین واقعه ی زندگیتـو ثبت کنی؟ زنی مـی تـونه طلاق بگیره که بتـونه اثبات کنه ازدواج کرده. بدون شناسنامه و سند ازدواج ، چطور مـی تـونه اینکـارو بکنه ؟
مـی خـوام از صدها زنی بگم که نمـی دونن شناسنامه چیه! مـی خـوام از زنانی بگم که نمـی دونن حق و حقوق دارن . مهریه دارن ، نفقه دارن و در شرایط خاص مـی تـونن به راحتی جدا بشن .
مـی خـوام از مردایی بگم که دلشون واسه دخترشون هم نمـی سوزه . وقتی مردی ازدواجش رو با همسرش ثبت نکنه ، بچه ها چه پسر و چه دختر بی شناسنامه مـی مونن. باز پسرا یه جورایی گلیم خـوشون رو از اب بیرون مـی کشن . ولی دخترای معصوم و کوچیک این نوع ازدوجهای بدون ثبت که حالا تـو سیزده ، چهار ده سالگی عروس مـی شن ، اونم بدون شناسنامه و سند ثبتی ، چیا در انتظارشونه؟
مـی دونین ازدواج با دختر نابالغ یعنی چی ؟ اگـه نه با هورناز من هم قصه بشین …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آیه های جنون pdf از لیلی سلطانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان لیلی سلطانی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
رمان آیه های جنون یک رمان بسیار زیبا به قلم لیلی سلطانی مـیباشـد که هم اکنون نیز درحال تایپ بوده
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دانشجوی من pdf از فرزانه رضانیا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فرزانه رضانیا مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
یک استاد دانشگـاس که بخاطر اتفاقـی که دروان کودکیش رخ داده افسرده و تاریک دنیا شـده .اما یه سری اتفاقات در طول مدت تدریسش رخ مـیـده که باعث مـی شـه یه سری تصمـیمات بگیره …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دو تا فنجون دست نخـورده pdf از نسرین جمال پور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نسرین جمال پور مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان دو تا فنجون دست نخـورده
نگـاه دختری مظلوم با گذشتـه ای تلخ
گذشتـه ای که دست از سر آینده اش بر نمـی دارد
نگـاه ومهزیار دوعاشق ودلداده که قرار است باهم پیمان ازدواج ببندند
روز عقد نگـاه پیام تـهدیـد آمـیزی دریافت مـی کند از کسی که
ردی در گذشتـه دارد چیزی که مهزیار از آن بیخبر است و اگر فاش شود
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شب نما نسرین جمال پور
قسمت اول رمان دو تا فنجون دست نخـورده
همنطورکه زنجیرقلادش دست مشت رمضون بود
خـودشوبهم رسوندوجلوی پام نشست
بادیـدنش خـوشحال شـدم ورو دو زانو نشستم
دستکشموازدستم بیرون آوردم ودستی تـوموهای
پرپشت پشمالوش کشیـدم وبهمشون ریختم..
سگدکوچلوی پشمالوم دمشوبرام تکون مـی داد
سرموبلندکردموبه مشت رمضون نگـاه کردم
پیرمردمهربونی که سالهابود باغبون خـونمون بودومن
عین پدر دوستش داشتم.بااین مشت رمضون
خـودش بچه داشت اماشـدت علاقش بین من
وبچهاشویکی مـی دونست ومن همـیشـه
این علاقه روبه خـوبی حس مـی کردم.
بلندشـدموروبه روش قرارگرفتم وبالبخندی که همـیشـه
مهمون لبام بود گفتم.سلام بابا باغبون
خـوب هستی شما؟!)اشاره به هاپی کردموادامه دادم..
مشتی هاپی که اذیت نمـی کنه؟!
اگـه اذیت مـی کنه ببرمشمشت رمضون باخنده که
ردیف جلوی دندونای مصنویشومشخص مـی کردگفت.ن دخترقشنگم
اذیت چرا اتفاقاداشت غذاشومـی خـورد انگـارفهمـیـد
شمایـد باصدای قدماتـون خـودشوبه شمارسوند
_ممنون که ازش مراقبت مـی کنی مشتی
وبعدرو به هاپی گفتم هاپی نشنوم رفتی تـوخـونه مـیـدونی که عزیز کفری مـیشـه ازدستتا
مشت رمضون خم شـدوگفت؛برو به امان
خدادخترم نمـیزارم بره تـوخـونه .برو خداپشت وپناهت
ازمشتی خداحافظی کردموسمت پارکینگ رفتم.
باتابش کم نورآفتاب روماشین قرمز رنگم
باعث شـده بود برق خاصی پیـداکنه واز دور برق بزنه
به سرعت خـودمو به جنسیس کوپه ی عروسکم رسوندمودستی
روی بدنش کشیـدم.. ماهی مـیشـدخریـده بودمش
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تاج pdf از کوثر جباری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کوثر جباری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/معمایی
خلاصه رمان تاج
سیاوش پسر کوچکتر حاج ابراهیم راغب،بزرگ راستـهی فرش فروش ها که
عقایـدی خلاف پدر و برادر بزرگ ترش داره و همـین باعث مـیشـه تـوسط پدر طرد بشـه.
اما با وجود طرد شـدن سیاوش دست از کـارهاش بر نمـی داره!ولی زندگی
همـینطور نمـیمونه و با ورود ناگـهانی آدم های جدیـد و با رسیـدن ارث هنگفتی
از جانب مردی ناشناس به او،سیاوش برای فهمـیـدن رازی که آن مرد یعنی
سهراب خان زاده،تـوی وصیت نامهاش گفتـه بایستی وارد بازیی بشـه که
چیزی از اون نمـیـدونه.اما طرف دیگـه داستان دختری به نام ترنج است که
هیچ کسی نمـیـدونه چی تـوی سرش مـیچرخه و ناخـواستـه وارد
زندگی سیاوش مـیشـه.هر دو تـوی یه بازی اما با دو هدف کـاملا جدا…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عاشقانه ترین دروغ
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قرار نبود pdf از هما پور اصفهانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هما پور اصفهانی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دو سال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکور… مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش (عزیزجون) زندگی مـیکنه.خـواهر بزرگش هم ازدواج کرده . ترسا آرزو داره که بره کـانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتـوسا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زیر قدمت دل ریختم pdf از الهه با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الهه مـیباشـد
موضوع رمان : اجتماعی/عاشقانه
خلاصه رمان زیر قدمت دل ریختم
از اون جایی که از هر چیزی که منع بشی برات شیرین تره، دختر داستان ما
هم عاشق ممنوع ترین پسر فامـیل نسبت به خـودش مـی شـه
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان سوگلی حرمسرا
قسمت اول رمان زیر قدمت دل ریختم
شایـد یک روزی، یک جایي، به نقطه ای برسي که دستت از همه جا
کوتاه باشـه دلت از همه ی دنیا بگیره و در اوج بي کسي
ها، تنها پناهت خدا باشـه چه پناه و مامني محکم تر از خالق همه چیز
رو دو دستي به دست های مهربان خدا بسپار
تا با دست های مهربونش قلمي برداره و غم هات را خط بزنه و
در لحظه های طوفان بغض و حسرت کنار گوشت زمزمهکنه:کنارت هستم!
و چه زیباست دلي رو که خدا التیام بده و کـاری که خالق گره گشایي کنه و
چه امـیـدوار مي شوی در نهایت نا امـیـدی
رهای قصه ی ما گر چه به خاطره عشقي ممنوع که پا به حریم قلبش گذاشت
بارها و بارها بین تموم بي کسي ها دلششکست اما عشقش رو جایي
مـیان پستـوی قلبش نگـه داشت دستش رو به سمت خدا بلند کرد و
چه زیبا خدا عشقي ممنوع رو که درست مثل ماه و ستاره در عین
اتصال به هم نمي رسیـدند رو وصل هم کرد شوریـدگي عجیبي که
با فراز و فرود های زیاد دو دلداده رو به وصال هم مي رسونه
از شـدت نوری که مستقـیم به چشم هام مي خـوره، پلکـام رو
بیش تر روی هم فشار مي دم تا یه کم بیش تر بخـوابم اما
نهاین و بتـونم تحمل کنم)منظور نور آفتابه ،صدای رعناجون که بي وقفه
صدام مي زنه رو نمي شـه تحمل…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان در حصار گذشتـه pdf از صدیقه سادات محمدی_نگـار لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان صدیقه سادات محمدی_نگـار مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان در حصار گذشتـه
داستان روایتگر اتفاقات و کشمکش های دو خانواده ی بزرگ است ، خانواده ی زند و خانواده ی نعیمـی
امـیر، محسن ، مریم و مـینا فرزندان خانواده ی زند ؛ عارف ،علی و عفت فرزندان خانواده ی نعیمـی هستند.
کجا پناه گرفتـه ای ؟ کجا آشیان ساختـه ای ؟ پرنده ی کوچک خـوشبختی…
وقتی از هر سو و هر مکـان تیری از گذشتـه به تـو پرتاب مـی شود. گذشتـه ای که در آن نبودی.
سهمـی نداشتی اما تاوان مـیـدهی… بی دلیل… بی گناه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان صلیب شکستـه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید