برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تجارت رزها pdf از کمند B با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کمند B مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/انتقامـی/معمایی
خلاصه رمان تچارت رزها
انتقام های یه نفر از خانوادشـه خانواده ای که ندیـدتشون … سییل:
تلفظ:سی یل)دختری که با عمش ودختر عمش به ایران
برمـیگرده تا انتقام پدر ومادرش رو از پدربزرگش بگیره تـو این وسط اتفاق هایی
جالبی مـیفتـه که سییل پیشبینیشون نکرده
رمان پیشنهادی:دانلود رمان جایی نرو معصومه آبی
قسمت اول رمان تجارت رزها
صدای در زدن بلند شـد
بیا تـو
سونیا وارد شـد وسینی
چای دستش بود امد سمت مـیزم داشتم به
روزنامه ها نگـاه مـیکردم سونیا چایی رو جلوم گذاشت
سونیا:بامن کـار دیگـه ای نداریـد؟
گفتم وقتی خـودمون تنها هستیم باهام راحت باش
سونیا:فراموش کردم به اینجوری حرف زدن عادت کردم
عادت مـیکنی
سرم رو به سمت روزنامه برگردوندم سونیا:اقا؟
هوم؟
سونیا:مـیخـوایـد یعنی واقعامـیخـوای بری؟
هوم بالاخره بایـد خانوادمو ملاقات کنم یا نه
سونیا:ولی ارباب
سونیا!
سرش رو انداخت زمـین یه قلب از چایی خـوردم
ممنون بابت چایی مثل همـیشـه خـوشمزه بود
لبخند زد وباگفتن با اجازه از اتاق خارج شـد سرم روچرخـوندم سمت پنجره
بازی تازه شروع شـده
سر مـیز نشستـه بودم وشام مـیخـوردم سونیا با سینی کنارم ایستاده بود یه مـیز طویل پر
از غذا فقط برای من وقتی غذام تموم شـد خدمتکـار ها امدن وجمش کردن
سونیا؟
سونیا:بله ارباب؟
اونا نیومدن؟
سونیا:چرا ,الان مـیخـواین ببینیـد؟
دستم رو به سمتش دراز کردم دعوت نامه هارو گذاشت کف دستم
((بدین وسیله از اقای سهند ح.ی(مخفف حسینی)دعوت مـیشود))
دیگـه بقـیشو نخـوندم از روی صندلی بلند شـدم وبه سمت شومـینه
رفتم تـو اتاق غذاخـوری فقط من وسونیا بودیم نامه رو مشت کردم
دیـدی سونیا بالاخره مـیتـونم کـار نیمه تموم پدرم رو تموم کنم بهت که گفتـه بودم مـیتـونم نه؟
یه لبخند زدم که تبدیل به یه قهقه بلند شـد …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گـاهی دست ما نیست pdf از دریا دلنواز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دریا دلنواز مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان گـاهی دست ما نیست
داستان دختری به اسم هستی که منشی شرکت پسر عموش شاهرخ و
امـیرسالار هست و عاشق امـیر سالاره و خـونوادش مجبورش مـیکنن
با پسر عمه اش مسیح ازدواج کنه و ….
رمان پیشنهادی:دانلود رمان ویار دریا دلنواز
قسمت اول رمان گـاهی دست ما نیست
روی صندلی همـیشگیش کنار پنجره کلاس مـی نشیند و به روبرو خیره مـی شود.
خانم همتی؟
دستپاچه بلند مـی شود ، نگـاهي به اطرافش مي اندازد و
کمـی با فاصله از درسخـوان ترین پسر کلاسشان مي ایستد
سلام
سلام از بندست. .. ببخشیـد… مثل اینكه ترسوندمتـون.
سرش را پایین مي اندازد…
تـو فكر بودیـد خدایي نكرده اتفاق بدي كه نیفتاده؟
چیز مهمي نیست… با من كاري داشتیـد؟
غرص از مزاحمت … گویا بچه ها دست نوشتـه های شما رو تـو زیراکس گم کردن…
مـیان صحبتش مـیایـد: مهم نیست آقای زارع…پیـدا مـیشـه
بله انشاالله… البتـه تا اون موقع مـی تـونیـد
از اینها مطالعه کنیـد…هرچند به کـاملی نوشتـه های شما نیستن …
و جزوه قطوری را به سمتش مـی گیرد
نیازی نبود … خـودم زیراکس مي كردم
مردد به صورت خندان اما محجوب او نگـاه مي كند و بالاخره جزوه را مي گیرد ،
تشكري مي كند و بعد از رفتن اوبفرماییـد ، تعارف نكنیـد
سرجایش مي نشیند و زیرچشمي به او
كه یك ردیف پایینتر مي نشیند زل مي زند… زارع از دانشجویان نمونه و
محبوب ورودي و پسري پایبند به اصول اخلاقي بود و
دو سه ماهي بود كه در نخ نازگل بود و به هر نحو و بهانه
اي سعي در نزدیك شـدن به او را داشت …
اما تلاشش تا به امروز بي ثمر مانده بود. سرش بر مي گردد و نگـاه نگـاه
نازگل غرق..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان یادگـاری سرخ pdf از شکوفه_ح با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شکوفه_ح مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان یادگـاری سرخ
داستان عشق و زندگی قبل و بعد دختری به اسم شیوا هست
که این دو عشق ارتباطی با هم دارن
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان یادگـاری از گذشتـه
قسمت اول رمان یادگـاری سرخ
پله های دانشگـاه رو با عجله دوتا یکی پایین مـیومدم که صدای غزل روشنیـدم
غزل: شیوا وایسا شیواااااا
دختره ی دیوونه اسمم تـو سالن پیچیـده بود صدبار بهش گفتم با صدای بلند در مالعام منو صدا نکن تقریبا
به من رسیـده بود باصدای نفس دارش گفت:
شیوا وای نفسم بند اومد
با لحنی تندوامـیختـه باشوخی گفتم:شیوا ومرگ اخه من مـیخـوام بدونم کی تراز شعوری تـوباال مـیره دختر؟
با حالت خنده گفت:حقتـه مـیـدونسم بدت مـیاد اسمتـو بلند صدا بزنم ولی تا تـوباشی تختـه گـاز نری
خب امرتـوبگو تامن مرخص شم بابا هومن پیش مامان بزرگشـه بایـد زود برم
خیلی خب بابا جزوه هات رو که دادی بودی دستـه نسیم اون هفتـه نیومده بودی دادشوون به من جلسه
دیگـه هم امتحان داریم
وااااااااای حاال من چی کـار کنم؟غزل با لبخند گفت:
من موندم کدوم مریض بدبختی مـیخـواد بیاد زیر دست تـو خب باهوش این همه پله رودویـدم تا بیام جزوه
هاتـوبدم بهت که اخالق خـوشتـو نشون مـیـدی
لبخند رولبم نشست وبه غزل گفتم:ای فدای تـو رفیق شرمنده عجله داشتم
خیلی خب بابا اخالق گندتـو مـیشناسم جریمت اینه که منو هم با خـودت ببری
ای بی ادب پس بزن بریم که مـیخـوام با دنده هوایی برم بدو ماشین سر خیابون پارکه بایـد پرواز کنیم
با غرغر گفت:اه خب یکم نزدیک تر پارکش کن
سفارش جا پارک اختصاصی دادم هنو نرسیـده بدو دیگـه دستشو کشیـدم وبافاصله یه قدم نسبت به خـودم
دنبالم مـیومد که صداش دراومد
شلوغ بود داشتم به سمتش برمـیگشتم که…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق اجازه نمـیگیرد pdf از جیغ بنفش با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان جیغ بنفش مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان عشق اجازه نمـیگیرد
یه دختریه به اسم نفس، جسور، لجباز، مغرور، شیطون و بلا …
ماجرا از اونجایی شروع مـیشـه که نفس مشغول به کـار تـو شرکتی مـیشـه
که رئیس اون شرکت یه پسریه که خصوصیات اخلاقـیش مثل نفس…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان روزهای مسموم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آتش هوس تـو pdf از یسنا بانو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یسنا بانو مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/مذهبی/درام
خلاصه رمان آتش هوس تـو
دختری که اسیر پسری هوس باز مـیشود
گرفتار هوسی که اتش به جان دو خانواده مـی افکند
رمان پیشنهادی:دانلود رمان آتش سرد اسما مومنی
قسمت اول رمان آتش هوس تـو
خـودم رو روی خاک سرد و نمناک قبرستـون انداختم و با زجه و ناله گفتم:
آخه بی وفا چرا تنهام گذاشتی!؟
تـو رو قرآن چشم هاتـو باز کن!
مرگ من بلند شو ببین مـی خـوان تـو رو ازم جدا کنن!
ببین دارم گریه مـی کنم! مـگـه نمـی گفتی هیچ وقت تنهات نمـیذارم!
پس چیشـد!؟
تـوجهی به حرف ندا نکردم، با وحشت به جنازه ی قهرمان زندگیم نگـاه کردم که مـی خـواستن
داخل اون قبر تنگ و تاریکترانه جان تـو رو خدا خـودتـو اذیت نکن؛ پاشو عزیزم
بگذارنش یه لحظه حال خـودم رو نفهمـیـدم، عین آدمهای جنون گرفتـه از جام بلند شـدم و دستـهای ندا رو پس زدم و به طرف
قبر دویـدم اما لحظه آخر به عقب کشیـده شـدم؛ با تمام تـوانم جیغ کشیـدم:
ولم کنین
مـگـه نمـی بینین دارن تمام هستیمو مـی ذارن تـوی قبر
با زجه ادامه دادم_ ِد لعنتیا اونجا تاریک و سرده
از شـدت جیغ ها و زجه هام حس مـی کردم گلوم زخم شـده دیگـه نای حرف زدن نداشتم، با ریختـه شـدن خاک به روی تن
بابام، تـه مونده های غرورم به اتمام رسیـد و دو زانو کنار قبرش فرود اومدم
مات به سنگ قبری خیره موندم که تن پدرم رو تـو آغوش سردش گرفتـه بود!
قبری که حاال خـونه ی ابدی تمام زندگیم بود
تـهی از هر احساسی بودم! قلبم تیر کشیـد
دنیا جلوی چشمم تیره و تار شـد، چشمام روی هم افتاد و به عالم بی خبری فرو رفت با …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بخیه pdf از مهتابی ۲۲ مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهتابی ۲۲ مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی/واقعی
خلاصه رمان بخیه
متین دخترسی و چهارساله ای است که پدرش از کودکی او را با خصوصیات مردانه بزرگ کرده،
متین دوست دارد دخترانه زندگی کند اما در روابط با آدمها ناموفق است،
حضور عماد در زندگی اش، برای او انگـار ویران کننده است
رمان رده ی سنی نداره، اما بهتره دوستانی که طرفدار رمانهای روانشناسی
هستند اونو دنبال کنند، تحلیل های روانی در این رمان به کرات وجود خـواهد داشت
رمان پیشنهادی:دانلود رمان دگردیسی مهتابی ۲۲
قسمت اول رمان بخیه
روی لبھ ی حوض وسط حیاط نشستم و تـوپ زرد آبی مـیکـاسا را بین دست ھایم نگھ داشتم و بھ آن
زل زدم صدای فریاد بی امان پدرم داخل حیاط پیچیـده بود یکسره نعره مـی کشیـد و بد و بیراه مـی
گفت گوشم از این نعره ھا و بد و بیراه ھایی کھ بر زبان مـی آورد، پر شـده بود اما نھ، بعد از
گذشت این ھمھ سال ھنوز ھمھ ی روح و روانم بھ ھم مـی ریخت، وقتی نعره مـی کشیـد و مـی گفت
کھ “من بھ درد جرز لای دیوار ھم نمـی خـورم”، وقتی این جملھ را بر زبان مـی آورد دوست داشتم
ھمان لحظھ بمـیرم تـوپ مـیکـاسا را رھا کردم، تـوپ بھ کف حیاط برخـورد کرد و دوباره بالا آمد
باز ھم آن را بین دستانم نگھ داشتم صدای نعره ی پدر را شنیـدم:
لبھایم را روی ھم فشردم و دوباره تـوپ را رھا کردم از ذھنم گذشت کھ خـودش ھمھ ی
سالھایاین دختره ی عوضی ھیچی نمـی فھمھ، این دختره ھمھ ی این سالھا رو بھ گھ کشیـده
زندگی مرا بھ گھ کشیـده بود خـودش نگذاشت کودکی ام را بفھمم نگذاشت نوجوانی و جوانی ام را
بفھمم خـودش یک بیمار روانی بود و مرا ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زندگی دخترونه من pdf از عاطفه ثابت قدم با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان عاطفه ثابت قدم مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان زندگی دخترونه من
یه پسری که تنهاست پره غمه کسی دوستش نداره هیچ دوستی نداره پیک یه رستـورانه ….
همه چیزازاونجایی شروع مـیشـه که صاحب رستـورانه که یه مرد۲۹ساله مغروروصدالبتـه
ازسنگ ازش مـیخـوادبره ازمایش بده.. چه ازمایشی؟امـیرعلی داستان مایه مـیترسه ازجواب
ازمایشش که مباداصاحب کـارش بفهمه…ولی بااون ازمایش زندگیش عوض مـیشـه
عشق روتجربه مـیکنه پابه دنیای دخترانه ای مـیزاره که ازاینده اش خبری نداره…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان زاده عمارت تاریکی
قسمت اول رمان زندگی دخترونه من
سرم پایین بودداشتم مسیرخـونه روپیاده مـیرفتم بوي گنداشغالاحالموبدمـیکرد.
چرامن عادت نکردم به این ها
سرمو به بلندکردم به کوچه تنگ وخـونه هاي قدیمـی خـودمون نگـاه کردم
خـونه ماتـوپایین ترین شـهرتـهران بود همـین که تـوفکربودم
رسیـدم جلودرخـونه دست کردم تـوجیبموکلیـدوبرداشتم ودربازکردم
همـین که پاگذاشتم تـوخـونه
مامانو دیـدم که تـوحیاط لباس مـیشست چشم هاموباغم فراوان بستم خدایاچراماپول نداریم
که یه ماشین لباس شویی بخریم
باصداي مامان چشم هاموبازکردم جوابوسلامشودادم
ورفتم طرفش نشستم جلوتشت لباس ها
قوربونت بشم تـوچرالباس هاي منو
مـیشوري مـگـه من مردم
وامادرتـومـیري سرکـارخـونه اي که بشوري؟من که کـاري ندارم مـیشورم
فداتشم
پاشو پاشوبریم داخل غذاتـوبدم باباتم دیرکرد
مهدي کجاست صداش نمـیاد
مادرخستـه بودبچم انرژیش تـومدرسه مـیره ساعت۹که مـیشـه غذاشومـیخـوره ومـیخـوابه
همونطورکه به طرف پله هامـیرفتیم گفتم
مامان تاشماغذاروگرم کنی من دست هاموبشورموبیام
باشـه مادر
دست هاموشستم رفتم سرسفره نشستم نگـاهی به غذاي جلوم کردم
ویه اه کشیـدم ازتـه دلم
پسرم دوست نداري؟
برم یه چیزدیگـه درست کنم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آسمان پر تلاطم pdf از یگـانه نعمتی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یگـانه نعمتی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان آسمان پر تلاطم
آسمان، دختری که به شاهرخ، دکتر روانشناسش تـهمت تج*اوز مـیزند و او را به ازدواج مجبور مـیکند…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان نقطه تسلیم
قسمت اول رمان آسمان پر تلاطم
لبه های پالتـوی ارتشی اش را به هم نزدیکتر کرد و لعنتی زیر
لب به خـودش فرستاد که صبح فراموش کرده بود زیپش را درست
بیشتر از یک و نیم ساعت پیاده روی ، تمام تنش، بخصوص
پاهایش را سر کرده بود. سرمای دی ماه اردبیل واقعاً استخـوان
سوز بود. فصل سرما قطعاً برای پولدارها لذت بخش تر بود….
پوزخندی زد و چرا نباشـد؟ وقت ی کنار س یستم گرمایشی، از
پنجره آپارتمان لوکسشان در حالی که فنجان قهوه در ب ین
انگشتانشان است، خیابانهای پوش یـده از برف را تماشا مـیکنند،
چرا نبایـد این سرما و این یخبندان برایشان لذت بخش نباشـد؟
با دیـدن در آهنی ساختمانشان به قدم هایش سرعت بخشیـده و
وارد راهرو شـد، نگـاهی به راه پله انداخت و پلکها یش را برای
لحظه ای رو ی هم فشرد و دوباره باز کرد، انگـار چشمانش هم یخ
زده بودند. نفسی گرفتـه و از پله ها پایین رفت. وارد آپارتمان که
شـد، نگـاهش را چرخاند، عزیزش را در گوشـه
ٔ حال که اسم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حمای زحمت pdf از زهرا حیـدر آبادی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا حیـدر آبادی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
من رو بازی دادن مثل عروسک خیمه شب بازی … زندگیم سر تا سر دروغ بود و این دروغ من رو قوی تر کرد. سختی کشیـدم، اما ادامه دادم. دلم رو شکستند ، مسخرم کردن ، کتکم زدن … اما من بخشیـدم. نمـی دونم چی شـد ، که…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom.me با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان gandom.me مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان
زندگیم را یک هدیه مـی دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگـاه نمـی دانی آنچه بعدا بر سرت خـواهد آمدچیست… ولی کم کم یاد خـواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش مـی آیـد روبرو شوی. یاد مـی گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشـد. و هر وقت تـه خط رسیـدی، نقطه ای مـی گذاری و سر خط…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید