برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پرنسس لجباز من pdf از شبنم نقش بندی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شبنم نقش بندیی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
برآنچه گذشت
آنچه شکست
آنچه نشـد
آنچه ریخت
حسرت نخـور
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمـیشـد ….
عشق اگر بی درد بود زیبا نمـیشـد
عشق منطق و زبان و همشـهری و … نمـی شناسد
اری اینگونه بایـد عشق را پذیرفت
(نه ملی اگـه اسون باشـه که تحقـیقت ب درد نمـیخـوره اونوقت بایـد قابش کنی بزنی به دیوار فقطم خـودت نگـاش کنی )
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نهایت آرامش pdf از پروانه قدیمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پروانه قدیمـی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
طناز دختریه که ۴ ساله پدرش رو از دست داده مادرو پدرش و مسعود با هم در یه شرکت سهیم هستند حالا بعد از ۴ سال مادرش تصمـیم مـیگیره با مسعود ازدواج کنه طناز و بچه های مسعود اول مخالفت مـیکنن اما در اخر راضی مـیشن اریا پسر مسعود از کودکی دوست و هم بازی طناز بود که با یه سوءتفاهم کوچک با هم قهر بودن این ازدواج باعث اشتیشون مـیشـه اما همـین که به احساس پا گرفتـه ی بینشون دامن مـیزنن اتفاقـی باعث مـیشـه راه زندگیشون از هم جدا بشـه اما…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آنهدونیا pdf از سدگل با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سدگل مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/تراژدی
خلاصه رمان آنهدونیا
بعضی از آدمها از تـه قلب به تقدیر اعتقاد دارند. تقدیر، سرنوشتی که از قبل مشخص مـیشود.
عاقبت اتفاقات پی در پی زندگی انسانهای قصه، به دست این جمله کلیشـهای بود یا چیزی دیگر نمـیدانیم؛
اما هرچه که بود، بدجوری زمـین و آسمان دنیای دراگونوف جوان را بهم دوخت. در آن شب سرد و خفقانآور،
دستان گرم انسانی مهربان برای درآغوش گرفتن کودکی گمشـده در واگنهای تنگ قطار، باز مـیشود.
به کمک همراه همـیشگیاش او را به دست پرورشگـاهی در همان حوالی مـیسپارد غافل از اینکه
آنجا آخر خط نیست. برای خداحافظی خیلی زود است، زندگی آنها حالا به هم گره خـورده و
هیچ جوره از هم باز نمـیشود..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تـوتیای چشمم
دانلود رمان بد یمن
قسمت اول رمان آنهدونیا
– بس کن آلا، خفه شو!
ساشا سعی مـیکرد به آلا دلداری دهد و از اینکه او آرام نمـیشـد عصبی شـده بود.
برای اولین بار بود که آلا درگیر یک قتل شـده بود و تصویر یوری با چشمان باز که روی زمـین افتاده و
خـون از سرش جاری بود را نمـیتـوانست فراموش کند.
– تـو کشتیش… .
– آره کشتمش آنهدونیا چون لیاقتش همـین بود.
آلا ساشا را که مـیخـواست او را بغل کند هل داد و با گریه گفت:
– تـو اگـه اون روز بهش مشت نمـیزدی کینهای نمـیشـد.
ساشا با پوزخند گفت:
– حالا همه چی تقصیر من شـد؟
ساشا با سماجت خـود را به آلا رساند و او را در آغوش گرفت.
– فراموشش کن… مـیفهمـی؟ فراموشش کن.
آلا بیخیال نمـیشـد.، طاقت ساشا تمام شـد و بلند شـد تا از اتاق خارج شود.
قبل از اینکه در را باز کند با حرص گفت:
– یه جوری ناراحتی که انگـار کلی باهاش خاطره داشتی.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دردسر pdf از sawyer ,Nastaran n,Paria sh با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF
نویسنده این رمان sawyer ,Nastaran n,Paria sh مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/رازآلود
خلاصه رمان دردسر
راز ! مثل یه ارایش نظامـی برای حمله اس
چیزی که زندگی سه تا دخترو ساختـه و داره شکل مـیـده
دردایی که جدا از درد عشقه دردای واقعی دردناک
مثل شطرنج بایـد عمل کرد بایـد جنگیـد بایـد مهره هارو بیرون بندازی تا ببری
اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند
ولی بایـد دردسرهارو به جون خریـد ریسک کرد
بایـد با دردسر زندگی کرد
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان محاق
قسمت اول رمان دردسر
نگـار
زیر چشمـی نگـاهی به اطرافم کردم خـونه غرق در دود سیگـار بود،سرفه های پی
در پی ام حرصم رو در آورد تـو این قبرستـون یه چیکه آب پیـدا نمـیشـد؟لعنتی
بعد سه ساعت کش مکش مغزی از جام بلند شـدم و راه افتادم سمت آشپزخـونه
مثل همـیشـه پخش روی کـاناپه دیـدمشون
دوتا تن لش،
کوبیـدم تـو سر باران و گفتم: مثل سگ سیگـار مـیکشی خب اون در المصب رو
باز بزار
هوم بلندی کشیییـد و زیر چشییمـی نگـام کرد و گفت:منو از خـواب نازم بیـدار
کردی بگی چرا درو باز نذاشتم خب المصب مـگـه جنگـه،باز کن خـودت درو
تیز نگـاهش کردم و گفتم :
اگـه حالشو داشتم مـیرفتم اب مـیخـوردم
نشستم روی کـاناپه و گفتم :
-خب االان به نظرت آب گلدون رو بخـورم یا آب تنگ ماهی؟
رویا زیر چشمـی با صدای کلفت شـده از خـواب گفت:
-مـیگم چرا بیخـود چرتـو پرت مـیگی تنگ ماهیمون کو؟اخری شو یادت رفت با
دمپایی زدی تـوش؟همون اب گلدون رو بخـور بهدا شتی ترم ه ست طعم قهوه
هم مـیـده غلت زد و باز خـوابیـد
باران با تعجب نگـاهمون کرد و گفت:
اگـه دوتا انگل تـو دنیا باشـه شما دوتاییـد
بینیمو کشیـدم باالو گفتم :
_تـو از همون اولم با…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان منو دریاب pdf از فاطمه حاتم آبادی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه حاتم آبادی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی/هیجانی
خلاصه رمان منو دریاب
رمان دربارهی دختری ۱۷ ساله به نام طناز است. دختر قصهی ما هم مثل همهی دخترای دیگـه، عاشق مـیشـه.
اما تـو سنی که همه بهش مـیگن: تـو خیلی سنت کمه و اصلا نمـیـدونی عشق چیه، چه برسه به اینکه
بخـوای عاشق بشی! اما طناز عاشقه و حتی شایـد، عشقش از همهی عشقهای این شـهر واقعی تره!
اما این عشق یه تفاوت بزرگ با بقـیه عشقها داره و اون هم اینه که طناز عاشق پسری مـیشـه
که ۱۶ سال از خـودش بزرگتره!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آواره
قسمت اول رمان منو دریاب
شاهزاده ی سوار بر اسب سفیـد من با تمام شاهزادههای دنیا متفاوت بود! آنقدر متفاوت بود که هرکه
از راه رسیـد، پوزخندی زد و گفت: این بود آن شاهزادهای که آنقدر از او تعریف مـی کردی؟! ای ن بود آن
شاهزادهای که آنقدر سنگش را به سینه م ی کوبیـدی؟!
آر ی! زندگی من از همان ابتدا هم با دیگران متفاوت بود! سهم من از اطرافیانم تنها طعنه و کنایه بود
و بس!
اما عزیزتر از جانم، ای کسی که حاضرم تمام هستیام را به پای ت بر یزم؛ به خاطر دار ی روزهایی را که
این مردم پشت سرم چه حرف ها که نمـی زدند؟! در هر گوشـه و کنار ی از زبانشان مـی شنیـدم که حرف از
دیوانگیام مـی زدند. مـیگفتند : دختر ۱۷ ساله چه مـیفهمد از عاشق ی ؟! چه مـیفهمد از زندگ ی و
سختی هایش؟! مـیگفتند: به خاطر مال و ثروت است که دل به تـو دادهام؛ آخر من چه نیاز داشتم به
مال و ثروت تـو؟!
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تک واژه عشق pdf از آنالی ۱۴ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آنالی ۱۴ مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان تک واژه عشق
داستان از زبان دو شخصیت اصلی(آنالیا وتیام)روایت مـیشـه…آنالیا یه دختر شروشیطونه
البتـه با قلبی شکستـه وخاطری ازرده از شکنجه های روزگـار…..خانوادش به خاطر بیماری
مادرش به المان عزیمت مـی کنند واین دختر تک وتنها تـوی تـهران زندگی مـی کنه….
در طی اتفاقـی غیر مترقبه پدر انالیا تصمـیم مـی گیره تابرای حفظ امنیت هرچه بیشتر
تک دخترش از پسر یکی از صمـیمـی ترین وفابریک ترین دوستاش که اعتماد زیادی هم
بهش داره تقاضا کنه که مواظب دخترش باشند…در حالی که پسر قصه ما از نزدیک شـدن
به دخترا خـودداری مـی کنه…این دختر با بقـیه کـامل متضاده…و همـین اتفاقات باعث مـیشـه
تا فیتیله هرچند اندک عشق جرقه بزنه واتیشی شعله ور بین این دو به وجود بیاد..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شکوه نیلوفرانه ی من
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پا برهنه ها pdf از زاهاریا استانکو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زاهاریا استانکو مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان پا برهنه ها
رمانی از زاهاریا استانکو(۱۹۷۴- ۱۹۲۰ نویسنده رومانیایی که در ۱۹۴۸ منتشر گردیـد و
در ۱۹۶۰ به صورت رمانی سه گـانه بسط داده شـد
واقعه پیش از قـیام مردمـی و بزرگ ۱۹۰۷ در روستایی در اولتنین رخ مـیدهد
قسمت اول رمان پا برهنه ها
داریه جوانکی کشاورز داستان زندگی والدین و پدربزرگ و مادربزرگش را از زبان عمه خـود مـیشنود
مادرش در پانزده سالگی ازدواج مـیکند پس از دو سال بیوهای فقـیر شـده و
مجبور مـیشود با دو فرزند خـود نزد والدینش برگردد که با اکراه او را دوباره مـیپذیرند
رمان پیشنهادی:دانلود رمان سنگ سیاه مرضیه یگـانه
تازه وقتی با مرد زن مردهای که دو بچه دارد ازدواج مـیکند
سرنوشتش قابل تحملتر مـیشود
هر چند خـویشاوندان همسر دوم در آغاز،
با خشونت و خصومت با او رفتار مـیکنند ولی
بالاخره وی به یمن رفتار جدی و قاطعانهاش برای خـود جایگـاه مناسبی ایجاد مـیکند
داریه کوچولو هر روز شاهد خشونت کشاورزانی است که زود دست به چاقو مـیبرند و
با زنان کـارگر و کودکـانشان بدرفتاری مـیکنند
اغفال دختران زنا و تجاوزهای جنسی
از چشم کودکـان پنهان نمـیماند قحطی که به
دنبال تابستان خشک و بی باران ۱۹۰۶ سر مـیرسد،
خشم کشاروزان فقـیر را به حد اعلا مـیرساند،
زیرا نجیبزادگـان راضی نمـیشوند
حتی به اندازه نانشان به آنها گندم قرض دهند
نجیب زادهای سگها را به جان آنها مـیاندازد
خدمه آنها به یکی از متقاضیان تیراندازی مـیکند کشاورزانی که پی کـار خـود مـیروند به
دست ژاندارمها بازداشت و بیرحمانه شکنجه مـیشوند
نهایتا وقتی در سالن اجتماعات محل،
یکی از ژاندارمها سه دهقان پای در بند کـاملاً
بیدفاع را که پس از شکنجههای وحشتناک دیگر به سختی مـیتـوانند روی پاهایشان بایستند،
کتک مـیزند کشاورزان مرعوب و
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان کـابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زادخـو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مسیحه زادخـو مـیباشـد
موضوع رمان : اربابی
خلاصه رمان کـابوس نامشروع ارباب
« بی انصاف گفتم این قلب برای تـو مـیتپه» واسه اونم برهنه مـیشـدی ؟؟؟
گفتی فراز خره حالیش نیست ؟؟؟ «من به جرم قتل همسرم محکوم به قصاص شـده بودم …»
روحانی لب زد و من با بغض تـو صدام سرمو تکیه دادم به دیوار نمور زندان و تکرار کردم « اشـهد ان لا اله الله …
قـیمت این رمان ۱۰ هزار تـومان مـیباشـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نبایـد عاشق مـیشـدم pdf از SingerDemor با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان SingerDemor مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان نبایـد عاشق مـیشـدم
رمان در مورد دختریه که تـوی خانواده ای با وضع مالی عالی هست و
برادراش خـواننده و خـودشم عاشق خـوانندگی ، ولی
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان رویای واقعی
قسمت اول رمان نبایـد عاشق مـیشـدم
بازم صبح ساعت۷با زنگ گوشيم که صداي برادرم ساميار روش بود بيدار شـدم اَه صدبار
بهش گفتم يه آهنگ مخصوص بيدار شـدن من بخـون ولي انگـار نه انگـار عاشقشم ولي بعضي وقتا
دوست دارم اون چشاي عسلي تيرشو کور کنم کور کنم از خـود راضي تـو اتاق خـودش همش
عکساشو زده منم که يه عکس دونفريمون که پارسال عيد گرفتـه بوديم زدم به ديوار اتاقم هر
دومون وقتي ميخنديم خـوشگلتر ميشيم سامي دماغش يکم شبيه عملياس ولي من دماغم به
ترکيب صورتم مياد چشامم سبز و عسلي ولي تـو فصالي مختلف تيره و روشن ميشـه من قدم
زياد از ساميار کوتاه تر نيست اون ۳۸۱ من ۳۶۸ اون اندامش هيکلي و ورزشکـاري و من
الغرم ساميار که خـواننده و آهنگ ساز خيلي معروفه مادرم دکتر زنان و پدرمم يه فروشگـاه
ورزشي بزرگ داره منم امسال کنکور دادم و رتبه خـوبي آوردم و داروسازي قبول شـدم
ساحره در زد و رفت تـو اتاق:سمن بيداري؟
آره مامان ميبيني که
ساميار ديشب نيومد خـونه؟
از رو تخت بلند شـدم و گفتم:نه رفت خـونه خـودش مامان ديوونم مـگـه؟!!۹۲سال سنشـه
هرکـاري ميخـواد ميتـونه انجام بده به هيچکسم مربوطتـو چرا نرفتي باهاش؟
نيست ميخـواستي جلوشو بگيري تا خـواننده نشـه!!!
درست صحبت کن سمن.
نميخـوام برين بيرون لطفا من چمه که نميتـونم خـواننده بشم؟
.
چرا هيچي نميگي؟
تـو جواب منو ميدوني چيه انتظار داري بزارم بري ولي نميشـه
مثل هميشـه واسش چشم غره ميرم و اونم ميره بيرون بعد از چند دقيقه خدمتکـارمون مياد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دنیای عروسک ها pdf آریانا امـینی و نگین حسینی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آریانا امـینی و نگین حسینی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان دنیای عروسک ها
رمان درباره ی سرنوشت دو دختر به نام ترسا و اریاناست
که هردو محکومند به یک ازدواج اجباری
اما ایا تن به این ازدواج مـیـدهند
بین عشق و خانواده کدامـیک را ترجیح مـیـدهند
ترسایی که عاشق علیرضاست و علیرضا فقط برای منافع شخصی بدنبال اوست
سرنوشت این دو چه مـیشود
ایا تن به این ازدواج اجباری مـیـدهند تا خانواده هایشان را نجات دهند
چه مشکلاتی در سر راهشان وجود دارد…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در قدیم مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان دنیای عروسک ها
باصدای جیغ بلندی از خـواب پریـدم وای خدا چی شـده عراقـی ها حمله کردن شروع
کردم به جیغ کشیـدن
که یه دفعه دراتاقم باز شـدو مامانم اومد تـو اونم باجارو مامان:چتـه گیس بریـده چتـه
جیغ مـیزنی _مامان بدبدخت شـدیم بهمون حمله شـده مامانم یه سری از تاسف تکون دادو
رفت وا خدا چشونه من مـیگم بمون حمله شـده مـیزاره مـیزه دباره همون صدا بلند شـد یه
نگـاه به دوروبرم انداختم دیـدم صدای االرم گوشیمه اه سکتـه کردم این آرسام عوضی دوباره
رفتـه صدای گوشیمنو عوض کرده نکبت)یه بار تـوتاکسی نشستـه بودیم هی صدا جیک جیک
مـیومد راننده هم هی اینورونگـاه اونور نگـاه صدارا پیـدا نمـیکرد بدبخت فکرمـیکرد گنجیشکه
یه جا گیرکرده تـوماشینش هی ماشینو خاموش مـیکرد مـیرفت داشبردا مـیـداد باال دوباره
مـیومد سوار مـیشـد بعدکه پیاده شـدم فهمـیـدم صدای زنگ گوشی من بوده(
بلند شـدم جنگل روسرمو درس کردن رفتم پایین به به ببین چه کرده مامـی جون رفتم سالم
کردم نشستم تا نشستم دیـدم چای برامن نیست بلند شـدم چایی بریزم چایما که ریختم
نشستم دیـدم هیچی تـو سفره نیست)ایوووول سرعت عمل(بله آرسام و پدرعزیزم سفره را
جارو کردن_پس من چی ارسام:ننو درد چه خبرتـه مثل گـاو مـیخـوری یکمم برا ما
مـیزاشتی_چشام داشت از کـاسه درمـیومد روکه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید