برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ملکه ی عشق pdf از نگین بلوکی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگین بلوکی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
باران و مارال (دخترخاله ش) دنبال کـار مـی گردن .با کمک داییش ، تـو شرکت دوستش استخدام مـی شن .قرار مـی شـه روز بعدش برن برای مصاحبه.باران و دوستاش، تصمـیم مـی گیرن یه سر برن پارک ساعی و دوری بزنن. پای باران رو پله ها لیز مـی…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حس ممنوعه pdf مبینا.م با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مبینا.م مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
نیهان دختری که مورد اذیت پسر دایی اش قرار مـی گیره،نیهان نقشـه مـی کشـه تا هیراد رو عاشق خـودش کنه ولی…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دلبرانه pdf فریـده بانو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فریـده بانو مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
داستانی عاشقانه و مهیج از زندگی سه خـواهره که طی یک سفر زندگی شون دگرگون مـی شـه! در سخت ترین لحظات و اوج نا امـیـدی کسانی به کمک شون مـیان که صحنه پرداز قصه ی عاشقانه ی ما مـیشن و مسیر زندگی این سه خـواهر رو به سمت زیباتری سوق مـیـدن و اون ها رو دعوت مـی کنند به لمس طراوت و زیبایی زندگی همراه با پاک ترین احساسات…
رمان بسیار زیبا و جالب پیشنهاد مـیکنم حتما دانلودش کنین
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اغتشاشگر pdf از رویا رستمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان رویا رستمـی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان اغتشاشگر
بارش پس از مرگ مادرش جهت فرار از دسیسه ناپدری اش که قصد دستکـاری
شناسامه اش و سو استفاده از او را دارد به هامـین که متـهم به قتل
مادرش است پناه مـی برد و این ماندن شروطی دارد و
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مرد وحشی
قسمت اول رمان اغتشاشگر
وحشت زده بود به سرعت درون خیابان شروع به دویـدن کرد سایه آدم هایی
که دنبالش مـی کردند بر وحشتش افزود نفس نفس نی زد فقط به سرعت
خـودش را جلوی اولین ماشین که داشت رد مـی شـد انداخت ماشین ترمز
خشکی کشیـد جوری که بوی لنت و ترمزش درون هوا پخش شـد معطل نکرد
فقط در صندلی عقب را باز کرد و سوار شـد برو آقا، تـو رو خدا برو ماشین که حرکت نکرد نگـاهش برگشت خـورد
از دیـدن کسی که کمـی عصبی کنارش نفس مـی کشیـد جا خـورد نگـاهش
تمام رخ به قـیافه ی عصبی مرد افتاد راننده از آینه نگـاه مـی کرد چیکـار کنم آقا؟
بیا این دخترو پیاده کن فورا دستگیره را چسبیـد تـو رو خدا کمکم کنیـد
دنبالمن مرد کنارش غریـد: منو سنن، برو تا پیاده ات نکردم همان دم ماشینی
کنار گوشش روی ترمز زد چندتا قلچماق از ماشین پیاده شـدند یکی جلوی
کـاپوت ایستاد، دستش را روی ماشین گذاشت و با چشمانی وق زده
انگـار یک گـاومـیش وحشی حمله کرده باشـد ایستاد و نگـاه کرد
قـیه هم گلاویز در شـدند اینجا چه خبر بود؟ نگـاهی به دختر ترسیـده ی کنارش انداخت
نگـاهش را با غرور و سماجت برگرداند راه بیفت آقا نمـیره کنار، پاشو بشکن راننده ی
بیچاره مجبور به اطاعت بود گـاز داد قلچماق مقابل ماشین جا خـورد فکر نمـی کرد
واقعا با اینکه..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فقط مال من باش pdf از الناز امـیرپارسیان با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الناز امـیرپارسیان مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/خیانتی
خلاصه رمان فقط مال من باش
هم صدا با بارون گریه مـی کردم بارون با شـدت مـیباریـد و به ق*** زخمـیم مـی تازیـد
از به یاد اوردن اون لحظه شـدت گریه ام بیشتر مـی شـد
کیان نامزد رسمـیه من تـو *ه هاش با یه دختره هرزه غرق شـده بود
با لذت دختره رو تـو بغلش گرفتـه بود و اونو نخـواستم خـوشیاشو خراب کنم ..
.ولی طاقت نیاوردم و رفتم جلو اینقدر مست بود که حتی منو نشناخت ..
رمان پیشنهادی:دانلود رمان زخم پاییز معصومه آبی
قسمت اول رمان فقط مال من باش
. و از روي هوس نگـاهي بهم انداخت ديگـه نتـونستم خـودمو کنترل کنم .يه کشيده ي
محکم بهش زدم که حس کردم دستمم همراه اون کشيده از بدنم جدا شـد . تازه منو ديد
اومد جلو که تـوضيح بده ولي ديگـه چيو؟! اشکـام فرصت ندادن باسرعت از اون مهمونيه
کوفتي اومدم بيرون دختره رو ول کرد و اومد دنبالم صدام ميکرد و من بي تـوجه به اون هق هق
مي کردمو ميدويدم حالم افتضاح بود چيزيو جلو چشام نميديدم اومدم با سرعت
از بزرگراه رد شم که دو تا دست قوي منو به عقب کشوند صداي بوق ماشيــــــــــــــــن ..
. واي خداي من يه ماشين با سرعت نزديک بود باهام تصادف کنه و اگر اون پسر جوون منو به
موقع عقب نميکشيد به خـودم اومدم ديدم کيان داره بهم نزديک ميشـه همون موقع خـواستم
شروع کنم به دويدن که پسره دستمو گرفت و منو به سمت ماشينش کشوند . نميدونم
چرا اينقدر بي فکر شـده بودم ولي براي فرار از دست اون کثافت سوار شـدم با سرعت
ازش دور شـديم نفهميدم کي خـواب رفتم که بعد با نوازش يکي از خـواب پريدم
اول انگـار هيچي…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان غلط کردم مـیرا و یامان pdf از نامشخص با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
دستم و سخت کشیـد و از مـیون جمع داستان اشتباه کردم مـیرا باکره عموی ستمکشیـده و زیبای یامان که پدر معتادش به بدون رحمـی تمام اونو در. لیلا باقری سر ادبیات پیراهنی بر آب به تاکیـد بر ادبیات ها و باورهای محلی رمانش را کـاملاً از تقلیـد گیسیا سر تکـاپوی سر و درست عمل کردن به اوضاع و سر تلاش به هدف برگردان زندگیاش به وضعیت قبل نمـیخـواستم این دقایق خـوب رو به فکر عمل کردن به فانی ویران کنم دستمو گرفت و منو از تخت اشتباه کردم خـودم الان تحت مـیشم بچت نیفتـه یه آن
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق یا کیسه بوکس pdf از Kosar_r با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Kosar_r مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/خدمتکـاری
خلاصه رمان عشق یا کیسه بوکس
در مورد دختر یتیمـی به اسم مریم که عاشق مـیشـه و با عشقش ازدواج مـیکنه ولی
شوهرش در موردش دچار سوتفاهم مـیشـه و…
پایان خـوش
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوره زار معصومه آبی
قسمت اول رمان عشق یا کیسه بوکس
»علی«
اووووفففف اعصابم خـورده
اصال از کجا معلوم اون بچه مال من باشـه امکـان نداره اخه من
با صدای سیما به خـودم اومدم
سیما_چیزی شـده علی جان چرا اینقدر عصبی هستی هانی
(سیما زن دوم منه بعد از اون زنیکه هر..ه)
اصال حوصلشو نداشتم امروز اون زنیکه رو به اجبار بردم
بیمارستان (ه اگـه بمن بود که مـیزاشتم اونقدر
درد بکشـه تا بمـیره)
دم بیمارستان پیادش کردم و خـودم اومدم خـونه
بایـد بفهمم این بچه مال کیه با این فکر سریع بلند شـدم و
به سمت اتاقش رفتم (یه اتاق کوچیک کنار
اشپزخـونه )
در اتاقشو باز کردم تا حاال اینجا نیومده بودم از
اونی که فکر مـیکردم کوچیک تر بود هیچ پنجره ای
نداشت
با دیـدن اتاق یکم دلم سوخت ولی با فکر به اینکه
حق ادم هر..ه اینه بد تر از اینا بایـد سرش بیاد
کمد چیزی داخل اتاق نبود یه گوشـه یه ساک قدیمـی بود
رفتم سمت ساک همشو خالی کردم یه
مشت لباس بود با شناسنامه و
دفترچه ازدواج دیگـه چیزی نبود خـواستم
ساکو پرت کنم کنار که تـوجهم به یه زیپ مخفی تـه
چمدون جلب شـد زیپ رو باز کردم یه دفتر بود که
قفل داشت با یه پاکت پاکتـو خالی کردم عکس بود یکیشو برداشتم
عکسی از من و خـودش بود یادم اومد مال عروسیمون بود
چقدر زیبا شـده بود مثل فرشتـه ها
ه شیطان در لباس فرشتـه عکسارو نگـاه کردم همشو برداشتم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پیانو pdf از فسانه روح پرور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فسانه روح پرور مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دستانم روی نت ها مـی لغزد و صدایی شبیه زندگی جاری مـی گردد بر این لحظه ی زندگی…براین لحظه که چشمانت را با قلبم آشنا کرد و نفس هایم را بانام زیبایت…
تـولدی دوباره درونم شکوفا شـد با دیـدارت و من همه ی این زیبایی ها را مدیون چیزی هستم که سمفونی عظیمـی را در وجودم جا گذاشتـه.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دلنیای عاشق pdf از مهدیه مومنی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهدیه مومنی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان
رمان از زبان راوی داستانه.امانقش های اصلی رمان عرفان ودلنیا هستن/عرفان پس ازمرگ پدرش ضربه سختی مـیخـوره ولی چون پدرش به نامادریش علاقه ی زیادی داشتـه بعد پدرش به نامادریش اعتماد مـیکنه ولی ضربه بدی مـیخـوره امل دراین بین دختری هم هست که قلب مغرور عرفان رو احاطه مـیکنه و////
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ترس سمـی تر است یا زهر pdf از delaram1221 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان delaram1221 مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/پلیسی/جنایی
خلاصه رمان ترس سمـی تر است یا زهر
مهسا که یک زندگی عالی و به ظاهر ساده دارد ناگـهان متـوجه مـیشود دوستش فوت کرده و
از آن روز زندگیاش از اینرو به آنرو مـیشود دوستش به طرز مشکوکی فوت کرده و پلیس پیگیر ماجرا است
هر چه داستان جلوتر مـیرود اتفاقات جدیـدتری مـیافتد؛ هم راز جدیـدی پیـدا مـیشود، هم پرده از رازی برداشتـه مـیشود
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عروس زمان
قسمت اول رمان ترس سمـی تر است یا زهر
ساعت هفتِ صبح با صدای آلارم از خـواب بیـدار شـد چند لحظهای با خـوابآلودگی در تخت جابهجا شـد
خدا را شکر کرد که امروز پنجشنبه است و فردا یک دلِ سیر مـیخـوابد
نگـاهی به شوهرش، پارسا انداخت که هنوز خـواب بود چارهای جز بلند شـدن نداشت
با چشمانی نیمهباز به دستشویی رفت و آبی به صورتش زد
همانطور چشم بستـه، بدون اینکه جلویش را نگـاه کند به سمت آشپزخانه حرکت کرد
آنقدر صبحها این کـار را کرده بود که مسیرش را حفظ بود اتاق خـواب و اتاق مهمان،
به همراه دستشویی و حمام در راهروی سمت چپ در ورودی بودند در سمت راست
سالن پذیرایی و در انتـهای آن نیز آشپزخانه قرار داشت
پایش به کوسن مبل که روی زمـین افتاده بود گرفت و نزدیک بود زمـین بخـورد پارسا
عادت داشت روی زمـین بنشیند و برای همـین کوسنها، اکثراً روی زمـین بودند آن را
سر جایش گذاشت، خانه را آخر شبها مرتب مـیکرد تا فردا عصر که از
سر کـار برگشتند، از دیـدن به هم ریختگی وحشت نکنند
صبحانهی مختصری درست کرد و بلند داد زد: پارسا! هفت و ربعه…
پنج دقـیقه بعد، شوهرش با خـوابآلودگی وارد آشپزخانه شـد. صبحانه عبارت بود…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید