برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مریض اورژانسی pdf از فری بانو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فری بانو مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
داستان عاشقانه و سرگرم کننده عشق بین دو دکتر بخش اورژانس یک بیمارستان به نام های سینان و نیسان است.
سینان که در عین خـوشتیپ بودن یک دکتر جوان و موفق است که در یک بیمارستان کـار مـی کند . او تنها زندگی مـی کند و زندگی بسیار مرفه و خـوبی دارد .
سینان و نیسان که دست تقدیر سرنوشت این دو را به هم پیوند زده است ، بعد از چند اتفاق و تصادف ناخـوشایند که باهم داشتند مـیفهمند که با هم همسایه هستند و بدتر از آن اینکه در یک بیمارستان هم همکـار یکدیگر هستند.
در حالی که قهرمانان ما در سریال در کنار هم لحظات جالب و جذابی رو سپری مـیکنند و همزمان با اینکه سعی دارند جان بیماران و مریض های اورژانسی بیمارستان را نجات بدهند ، لحظات عاشقانه و خنده داری را نیز باهم مـی گذراند.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شـهرداد pdf از زهرا سادات با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا سادات مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان شـهرداد
با امدنت فصل جدیـدی را در زندگی ام به وجود اوردی…
وبا رفتنت تمام فصل های زندگی ام را به فصل خزان تبدیل کردی
رمان پیشنهادی:دانلود رمان تاوان شکستنم زهرا سادات
قسمت اول رمان شـهرداد
یخ زده از ترس روانی حاال اگـه مـیرفتی تـو خـونه چی مـیشـد همش قصدش این بود که من
مـیترسم یا نه اخه تـو فضولی نگیییییبببن پریـدم باال اووووف داییم بود
چی مـیگفتی با خـودت وروجک
هیچی دایی صددفعه گفتم وقتی مـیخـوای صدا بزنی اروم صدا بزن این چه عادتیه شما
داری داد مـیزنی
داییم؛ دوست دارم مشکلیه
اره مشکلیه بعدشم اومدم از بغلش رد شم با یه حرکت بلندم کرد داد مـیزدم دایی بز ارم
پایین داییییی ولی گوشش بدهکـار نبود اخر از روش خـودم استفاده کردم گوششو گـاز گرفتم
یه جیغ بنفش کشیـد وگذاشتم زمـین نگین برات دارم افتاد دنبالم تـو حیاط مامانجونم من
مـیـدوییـدم اون مـیـدوییـد تا اینکه یه جا خـوردم زمـین اومد باال سرم
بگو غلط کردم
عمرا
بگو نگین به نغعتـه
نچ نمـیگم افتاد به جونم انقدر قلقلکم داد که دیگـه داشتم مـیمـیردم
بگو غلط کردم
نچ نمـیگمبدترمـیکنم دیگـه داشتم کم مـیوردم اومدم بگم دایی غلط کردم که مامانجونم دایی ر ا صدا زد
ولش کن بیاین ناهار داییم؛ حیف که مامان صدا زد وگرنه برات داشتم از رو زمـین بلند شـدم
زبون براش دراوردم رفتم تـوخـونه…
اخ جون ناهار قورمه سبزی بود پریـدم مامانجونمو بوس کردم گفتم عاشقتم مامان جون
بشین بچه کم زبون بریز بعد از اینکه ناهارمو خـوردم رفتم تـو اتاق تا یکم بخـوابم داییمم
اومد یکم اونور تر من خـوابیـد نگین؟
جونم!
اون حرفارو با کی بودی؟
کدوم حرفارو؟
همون پسره ی اکبیری وفضول واینا حرفا
اهان با …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قـیاس عشق حکم دل pdf از فاطمه معماری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه معماری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/پلیسی
خلاصه رمان قـیاس عشق حکم دل
دختری از جنس شیشـه که اونو شکستن
دختری با آرزو های کوچیک
که آرزوهاش رو به باد دادن
دختری مغرور که غرورشو لگدمال کردن
زندگی که در اون محبتی نبود
وابستگی که اون دختر به خانوادش داشت
خانواده ای بی هیچ احساس از جنس سنگ
قسمت اول رمان قـیاس عشق حکم دل
پانیایی که تنها دلخـوشی اش
به خـواهرش بود که تنهایش گذاشت
به برادری بود که هیچ چیزی براش اهمـیتی نداشت
تـوی این جدال زندگی اش صفحه ای رقم خـورد
صفحه ای که شکست بدی خـورد
صفحه ای که مردی رو که مـیتـونست
به جای پدر اسمش رو یـدک بکشـد
به عنوان همسر مدتی یـدک کشیـد
دراین مـیان عاشق شـد و نتـوانست
به حکم دلش عمل کنه
مهسیــــــــما، مهســـــــــی وایسا منم بیــــــــام
مهسی همونطور که تند تند قدماشو برمـیـداشت گفت:
مـیخـوام صدسال سیاه نیای، دیر شـد مـیفهمــــی دیــــر؟
خب بابا تـو هم همـین یه بارو خـوا…
تااومدم ادامه ی حرفم رو بگم برگشت سمتم
و با صدایی که تـوش عصبانیت و حرص موج مـی زد گفت:
هی نگـــــو همـین یه بار تـو هرروز منو الاف خـودت مـیکنی من دیوونه ام
هرروز مـیگم حالا دفه ی اخره مـیام دنبالت،
ولی بـــــــاز دلم واسه خانــوم مـیسوزه
بایـد بیام از تـو تخت درش بیارم
من دیـ…
حرف نزن فقط گمشو بیـــــا
و روشو اون طرف کرد و راه مدرسه رو درپیش گرفت
راست مـیگـه هــــــا هرروز با تیپا لگداش بیـدار مـیشم
من تـو این شونزده سالی که دارم زندگی مـیکنم
یه بار نشـده که صحرخیز باشم و
پانــــــــی؟
با صدای جیغ مهسیما به خـودم اومدم
و..
رمان های پیشنهادی:
رمان سالوس
رمان عشق آمازونی
رمان آرامش تقلبی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان طنز دانشگـاهی pdf
با لینک مستقـیم برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه،طنز،کلکلی
خلاصه رمان طنز دانشگـاهی
چند دختر و پسر که در دانشگـاهی مشغول به تحصل بودن و
با اتفاق جالب زندگشان به همدیگر گره خـورد …./
پایان جالب
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان هیپوکسی pdf از افسانه علیزاده با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان افسانه علیزاده مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/تراژدی
خلاصه رمان:
گـاهی اوقات نفس مـی کشی دم داری بازدم هم داری اما زندگی نمـی کنی .
گـاهی اوقات تمام تمام زندگیت در یک کپسول اکسیژن خلاصه مـی شود کپسولی که بود و نبودش بود و نبودت را مشخص مـی کند و حال دخترک داستان مَن هیچ کمبودی ندارد. تنها کمبود یک چیز در زندگیش سخت احساس مـی شود و آن هم اکسیژن است و اکسیژن یعنی هیچ چیز و در عین حال همه چیز…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زندگی pdf از ماه بانو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ماه بانو مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان:
زندگی فرازها و فرودهاست خـوشی ها و غم هاست موفقـیت ها و شکست هاست دختری به نام مهرگـان که به تازگی تـوی کنکور قبول شـده، در رشتـه ی مورد علاقه اش /نجوم/ که مـی تـونه تمام آرزوهاش رو برآورده کنه، وارد دنیای رویاییش مـیشـه اما زندگی همـیشـه رویِ خـوششو نشون نمـیـده و بزودی مهرگـان و غافلگیر مـیکنه و او بایـد راه درست و بیابه///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان روزهای غمـگین عشق pdf از مژگـان مظفری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مژگـان مظفری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/غمـگین
خلاصه رمان روزهای غمـگین عشق
ای روزهای دلتنگ !
ای روز های دلگیر !
ای روز های سرد پاییزی !
ای روز های برگ ریزان !
ای روز های اشک و آه !
ای روز های تلخ انتظار !
ای روز های غمـگین عشق !
برویـد از پس پرده زندگی !
تا روشنی عشق برآیـد
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تیام
قسمت اول رمان روزهای غمـگین عشق
تبسم در مـیان انبوه لباسهایش سردرگم مانده بود همه را از
تـوی کمد بیرون آورده،و روی تخت خـوابش ولو کرده
بود هر بار یکی را بلند مـی کرد و جلو آینه،مقابل صورت خـود
مـی گرفت،و بعد به تصویر خـود در آن مـی گفت:نه،این
به درد امشب نمـی خـورد
او هر گـاه که به مهمانی مـی رفت دچار این مشکل مـی شـد
که چه لباسی را برای پوشیـدن انتخاب کند با آمدن مادرش
به اتاق از آینه فاصله گرفت و نگـاهش را به او دوخت مادرش
به موهای خیس او خیره شـد و گفت:»چرا موهایت را
خشک نکردی؟ببین چه آبی از آن مـی چکد !«
چشم ،مامان همـین االن خشک مـی کنم
دو سه دقـیقه بیشتر که وقت نمـی برد
گفتی و من هم باور کردم این خرمن مو با دو سه دقـیقه خشک مـی شود؟
چرا که نه سشوار را روی حرارت زیاد مـی گذارم
طبق معمول گیر کردی که چه بپوشی درست است ؟
آره خستـه شـدم واقعا نمـی دانم کدام لباس برای امشب
مناسب است اگر شما در انتخاب کمکم کنیـد ممنون مـی
شوم
با این وسواسی که تـو به خرج مـی دهی نه تنها من ،
بلکه هیچ ## نمـی تـواند در این مورد به تـو کمک کند بهتر
است سرعت عمل به خرج بدهی و گرنه مجبور مـی شوم زودتر از تـو بروم
مامان …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مجرم عاشق pdf از آمنه آبدار با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آمنه آبدار مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/پلیسی/اجتماعی
خلاصه رمان مجرم عاشق
داستان در مورد دختری هست که بعد از کشتـه شـدن پدرش قـیـد زندگی عادی خـودش را
مـیزنه و بعدچند سال که به حال و هوای خـودش برمـیگرده خشم انتقام در وجودش شعله ور
مـیشـه برای اینکه بتـونه انتقام پدر خـودش را بگیره نیاز مند افراد و باند
قدرتمندی هست و با این هدف وارد زندگی یک سرگرد مواد مخدر مـیشـه
چشمام رو ریز کردم و تـوی پارک رو نگـاه کردم؛ دقـیق
پنج نفر مانتـوی سیاه تنشون بود. با حرص گفتم:
رمان پیشنهادی:دانلود رمان نیاز عاشقـی آمنه آبدار
قسمت اول رمان مجرم عاشق
نمـی تـونی یکم دقـیق تر نشونی بدی؟!
صدای پوفش رو شنیـدم:
مانتـوی سیاه شلوار سیاه!
دوباره به همون پنج نفر نگـاه کردم که از شانس گندم سه نفرشون شلوارشون هم سیاه بود.
_بابا شلوار و مانتـوش رو ول کن نشونی چهره اش رو بگو خیر سرت پلیسی تـو چرا انقد
مشنگ مـی زنی؟! دقـیق اینجا پنج نفر مانتـوی سیاه و از اون پنج نفر سه نفرشون شلوار سیاه پوشیـدن.
خب اون گوشی بی صاحابتـو بردار و یه زنگ به این سروانه بزن بگو یه اشاره ای بده من که
علم غیب ندارم و بهم وحی نمـیشـه کدومشونن اونم با این نشونی دادن تـو!
مـی دونستی خیلی زیاد حرف مـی زنی؟!
چشمام از تعجب گشاد شـد و بعد یکم به خـودم اومدم؛ از حرص زبونم نمـی چرخیـد حرفم رو بزنم.
تـو… تـو الان چی گفتی؟! من زیاد حرف مـی زنم؟! پر حرف و وراج عمتـه بی تربیت!
تـو پلیس مملکت باشی خدا آخر و عاقبت مملکت رو به خیر کنه.
تـو نگران مملکت نباش سروانمون روی سومـین نیمکت از ورودی پارک نشستـه.
چشم گردوندمو بالاخره پیـداش کردم با…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان همسفر من pdf از بی ریا ۶۳/ساده ۶۵ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان بی ریا ۶۳/ساده ۶۵ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان
همسفر من روایت عشقـی دیگر ست///
عشقـی که ذره ذره در دل شخصیتـهای داستان جای مـی گیرد///
عشقـی به دور از هوس و گناه عشقـی سازنده///
امادر ادامه با مشکلاتی بر سر راه مواجه مـی شوند///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زحل pdf از نیلوفر قائمـی فر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نیلوفر قائمـی فر مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
تصمـیم خـودمو گرفتم،آره من تصمـیمـی گرفتم که باورم نمـی شـد..داشتم تیری رو از کمونم رها مـی کردم که علاوه برا زخمـی کردن یکی دیگـه خـودم هم زخمـی مـی کرد.
نمـی تـونستم با اوضاعی که برام پیش اومده و ممکن بو در آینده از این بدتر هم بشـه برگردم پیش خانواده ام،اونم پیش خانواده ای که سه تا پسر غیرتی دارن..نمـی تـونستم بعد این مدت برگردم پیششون نه به عنوان دخترشون بلکه به عنوان یه زنی که تـوسط چند تا ارازل مریض مورد آزار قرار گرفتـه…
باورم نمـی شـه که من شـدم بازیگر نقش دخترا و زنائی که تـو تیترهای روزنامه تـوی بخش حوادثش مـی نویسند..باورم نمـی شـد هنوز زنده ام و اونا منو ول کردن..اونچه آزارم مـی داد زندگی ای بود که برام ساختـه بودن..تمام بدنم پر از آثار آزار بود،نازگل حالا دیگـه شبیه خار شـده بود…
جونی در بدن نداشتم،لابد خیال کرده بودن مرده ام که منو ول کردن،شایـد یه معجزه است،نمـی دونم..نمـی دونم ولی اونچه که در نظرم بود فکر چاره بود چاره ای که تـوسط اون برگردم به خـونواده ام اونم با آبرو با یه راز پنهان در دلم امّا نقشـه ی من کلی ایراد داشت،بزرگترین ایرادش بدبخت کردن یه جوون دیگـه بود ولی من…خدایا تـو هرگز از من نمـی گذری،منو سر راه کسی قرار بده که حقش باشم…ببین زندگیم به کجا رسیـده!لب جدول نشستم،بدنم درد مـی کرد،یه نیازی تـوی وجودم بود،شایـد نیاز به همون چیزی که بهم مـی زدن و مـی خـوراندن تا بی رمق بشم و تـوان نداشتـه باشم و اونا منو به راحتی مورد آزار قرار بدن،نکنه معتاد شـدم؟!
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید