برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حوالی هیچستان pdf از بهار محمدی
با لینک مستقـیم برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان حوالی هیچستان
آهیلِ افخم پسرِ یکی از بزرگترین سیاستمدارهای سرشناس ایران؛
معروف ترین موتـورسوار خاورمـیانه و وارث مجموعههای آموزشی فرشتـه
با گذروندن یک شبِ سیاه با دخترِ دبیرستانی معشوقه باباش؛
عکسهاشون تـوی فضای مجازی پخش مـیشـه. با سرتیتر
رابطهی نامشروع پسر متاهل حاج فتاح، با دانش آموز مدرسهش!
و اینجاست که آهیل تصمـیم مـیگیره به شیوهی خـودش
لکهی ننگش رو پاک کنه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان قصه ای در شب
دانلود رمان تـو آرزوی منی
دانلود رمان خطاهایم پاسوز من شـده اند
دانلود رمان فرفری وحشی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اصلا دلم خـواست pdf از RAJABI F77 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان RAJABI F77 مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان اصلا دلم خـواست
داستان از اين قراره كه دختر قصه ما،خـونه كوچيكي تـوي پايين شـهر داره
كه چند تا از بچه هاي بي سر پناه و به سرپرستي قبول كرد.اما بخاطر
بي پولي مجبور شـده بچه هارو به سمت خيابان هاي شلوغ تـهران بكشونه و
با اجناسي كه بهشون ميده،با فروش اونا خرجشون در بياره .
روزي اتفاقي افتاد كه دختر حساس ما بخاطر دزدي يكي از بچه هايي كه
سرپرستيش قبول كرده بود،با مردي اشنا ميشـه كه از قضا اون مرد پليس بود….
نميگم چه اتفاقي ميافتـه چون ميخـوام خـودتـون بخـونيد!
خلاصه بهتـون بگم بعد از اتفاقاتي كه ميافتـه،دختر براي كمك به پليسا
مجبور به همراهي اقا پليسه داستان ميشـه!
ولي اين اقا پليس نميدونه اون كسي كه قراره باهاش همراه بشـه،
اصلا دختره نيست!چراكه اون خـودش حسام معرفي كرده و به هيچ كس،
هويت اصليش نگفتـه جز جناب سرگرد محمدزاده!…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان لالایی قلب
قسمت اول رمان اصلا دلم خـواست
به اطرافم نگـاه کردم.
نمـیـدونم چرا!ولی خیلی از ماشین ها،به سرعت از خیابون رد مـیشـدن.
ولــی بعضــی از راننــده هــا،خیلی آهســتـه و بــدون هــیچ عجلــه اي بــه رانندگیشــون ادامــه
مـیـدادن.
بعد از لحظـاتی سـرعت ماشـینا کـم کـم اومـد پـایین و بلاخـره پشـت مسـیر خـط کشـی عـابر
ایستادن.
تکیم از دیوار برداشتم و به سمتشون برگشتم.
خـوب بچه ها.الان وقتشـه که با احتیاط به سمت ماشینا بریـد.
با دست چپ، به دو تا دختري که رو به روم ایستاده بودن اشاره کردم…
سـوگل و سـوگند…گلاتـون برداریـد و بـه سـمت ماشـینا حرکـت کنیـد.فقـط مواظـب باشـیـد
وقتی چراغ سبز شـد از کنار ماشین عقب بریـد.
بعد به سمت پسرا اشاره کردم.
علی و پیمان،شـما دوتـا گـردو و شیشـه پـاکنتـون برداریـد بـه…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قلبم مـیگـه pdf از [email protected] با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان [email protected] مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/عاطفی/پلیسی
خلاصه رمان عشق و زندگی
نسیم افـشار ، تنهــا دختر خانواده افشــار ، یــه دختــر شــر و شیطون که زمـین و زمــان رو
به کمک دوستـاش بهــم مـیریزه نقشـه کشی برای حالگیری و شیطــنت جزو دائمـی برنامه اش
به حســاب مـیــاد ماکــان افشـار ، یکی از سرد ترین و مغــرور ترین افراد خانواده افشــار ،
کســی که بــا یــه من عسل هم نمـیشـه نوش جانش کرد طی یـک سفر خانوادگی این دو نفر
مجبور مـیشن همدیـگر رو تحمــل کنن با تمــام یک دندگی هــا و لجبازی هاشون با تمام
حرص خـوردن هـا و کل کل هــاشون آیـــا واقـعا مـیتـونن همدیــگر رو تحمل کنن؟ و اینکــه
آیا این سفر به خـوبی و خـوشی به پایــان مـیرســه؟..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خدمتکـار هات من
قسمت اول رمان قلبم مـیگـه
ساعت قرمز رنگ دایره اي روي عسلی کنار تختم دیلینگ دیلینگ
زنگ مـیزدخیلی خستـه بودم اونقدري که هر
کی نمـیـدونست فکر مـیکرد کوه کندم!
به هزار و یک مصیبت از جام بلند شـدم و چشمامو بادستام
مالیـدم به ساعت خیره شـدم؛عقربه هاي روي صفحه
ساعت ۵صبح رو نشون مـیـداد!!!
امروز ۵ خرداده و روز بدبختی من!۵خرداده من سومـین امتحان
رو در پیش دارم.امتحانی که هیچ وقت خدا ازش
هیچی رو نفمـیـدم و نمـیفهمم و نخـواهم فهمـیـد!
((فیزیک))
همـیشـه خدا سر این کلاس یا چرت مـیزدم یا در هپروت
به سر مـیبردم یا موقعی هم که هوشیار و بیـدار بودم
هیچی نمـیفهمـیـدم..به امـیـد اینکه اون ساعت زودتر به پایان برسه و کلاس بعدي شروع بشـه..
خدا نکنه مـیرفتم پاي تختـه!!اون روزم با خدا بود وقتی مـیگفت افشار چار ستـون تن و بدنم به لرزه در
مـیومد!!انقد صلوات و نذر و نیاز مـیکردم تا اون ساعت هر چی زودتر تموم بشـه و من ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان امتحان عشق pdf از zahra.sh.ir با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان zahra.sh.ir مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان امتحان عشق
مثل تمام داستان های دنیا یه دختر و یه پسر اما یه فرق کوچولو داره.
یلدا و کـارن قصه ی من ۴ سال با هم دوستن ۴ سال خاطرات خـوب و
قشنگشونو با هم دارن. ۶ ماه هم به عنوان نامزد کنار همدیگـه مـیمونن تا اینکه یه نفر
این وسط مخالفت مـیکنه… یلدا و کـارن تـوی هر لحظه کنار من بودن و باهاشون زندگی کردم
رمان پیشنهادی:دانلود رمان نقاب دل مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان امتحان عشق
دستام داشت مـیلرزیـد کف دستام عرق کرده بود آب دهنمو قورت دادم و یه نفس عمـیق کشیـدم
دمپایی که پام بود رو در آوردم و محکم تـوی دستم فشارش دادم دوباره کله کشیـدم هنوز سر جاش بود
نفسمو فوت کردم و پریـدم از پشت دیوار بیرون و بدو بدو رفتم سمتش همـینجوری با اون قـیافه ی زشتش
زل زده بود به من! تا نزدیکش شـدم فرار کرد حالا اون بدو من بدو یه جا یهو وایساد..
. دور زد و برگشت رو به من وایساد سعی کردم ذهن پبیـدش رو بخـونم! یه قدم بهم نزدیک شـد
گفتم: -جلو نیایا دوباره یه قدم اومد جلو من: به جون مادرم بیای جلو مـیزنم یهو دویـد دنبالم!
جیغ زدم: -مامــــــــــــــان!!! و دیویـدم اون مـیـدویـد من مـیـدویـدم! آخرش از روش پریـدم و پشت
سرش قرار گرفتم! اون اوسگول هنوز داشت مـیـدویـد! یه جیغ بلند زدم و دمپایی مو کوبیـدم تـو اون کله ش!!!!
بعدشم شروع کردم به جیغ جیغ کردن: -کشتمــــــش بالاخره کشتمـــــــش مرسی خدا چاکرتــــــــــــم!!!
مامانم با هول از اتاق اومد بیرون و گفت: -یلدااا؟؟؟؟ چی شـده؟ چرا جیغ مـیزنی؟ کیو کشـدی ذلیل مرده؟؟
-اینوووو مامان تـونستمممم!!! مامان یا تعجب به من که داشتم دمپایی رو بهش نشون…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زیباترین اجبار pdf از ملیکـا.ن.پ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ملیکـا.ن.پ مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
فرهنگ لغت من همـیشـه فقط در یک چیز خلاصه مـیشـد ،شیطنت
ولی از وقتی کلمه ای بیگـانه وارد فرهنگ لغتم شـد زندگیم به کل تغییر کرد
عشق،کلمه ای که همـیشـه ازش فرار مـیکردم ولی مـگـه مـیشـه تا ابد ازش فرار کرد و وقتی به این کلمه وابستـه شـدم کسی که اشکـاش نفسم رو مـیبریـد فقط یه چیز بهم گفت <ازت متنفرم>
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دزدی از جنس فرشتـه pdf از آلا علی پور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آلا علی پور مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان دزدی از جنس فرشتـه
داستان در مورد دختری به اسم پردیس هستش دختری از جنس عشق از جنس احساس…
دختری که احساس مـیکنه شکست خـورده و دیگـه زندگیش به نقطه پایان رسیـده..
ولی همه چیز اینجوری نمـیمونه…امـیر عباس قصه تقدیر پردیس و دچار تغییر مـیکنه..
با حس نوازش دستی روی دستـه موهای جلو پیشانیم به ارامـی چشم
گشودم و بخ دستی که روی موهایم بود بوسه زدم
رمان پیشنهادی:دانلود رمان زخم پاییز معصومه آبی
متن اول رمان دزدی از جنس فرشتـه
مامان با دیـدن چشمان پف کرده وخـواب الودم گفت بیـدار شـدی پردیس مامان
تـولدت مبارک هزار ساله شی دخترم نیم خیز شـدم و با عشق دستانم را دور گردنش انداختم
قربون مامان خـوشگل خـودم برم من خنده مهربانی کرد خب خـوبه لوس نشو پاشو یه ابی
به سرو صورتت بزن و چیزی بخـور تا برسیمن باغ ضعف نکنی ابروهام رو بالا بردم باغ .
مـگـه قرار بود بریم اونجا اره دیگـه بابا بزرگت زنگ زد گفت بریم اونجا تـولدی بگییرم و
دیـداری تازه کنیم کف دو دستم را بهم سابیـدم و لحنم را کودکـانه کردم اخ جون کـادو مامانم
با دیـدن این حرکت لبخندی زد دختر مارو باش تـور خدا پاشو حالا یه تکونی به خـودت بده
تا یـدر نشـده از روی تخت برخـواست و از اتاق بیرون رفت باشـه ای گفتم و
بلند شـدم و رو تختی را تا حدی مرتب کردم رفتم تا دستـو صورتم رابشورم همون طوری که
به صورت یه مشت اب مـیزدم به این فکر مـیکردم کهخ چه کسانی به باغ مـی آیند….
نگـاهی به ابنه رو به روم کردم و شانه ای بالا انداختم گفتم بیخیال خب مـیرم مـیبیبنم///
این که
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قندک pdf از افسون امـینیان با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان افسون امـینیان مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان قندک
قندک اسم دختری است که از اسم نا متعارف و غیر معمولش خـوشش نمـی آیـد و
در صدد تعویض آن بر مـی آیـد و در ثبت احوال با زنی آشنا مـی شود که به او پیشنهاد کـار مـیـدهد
قندک با قبول شغل پیشنهادی داستان زندگی اش به شکل دیگری رقم مـیخـورد و
روزگـارش دچار اتفاقات جدیـدی مـی شود و کنار این کشمکش های روزگـار
عشق را نیز تجربه مـیکند قندک داستان آدمهایی است که
نا خـواستـه سر راه یکدیگر قرار مـی گیرند
پایان خـوش
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بن بست بهشت افسون امـینیان
قسمت اول رمان قندک
بایـد قـیـدش را مـی زد و عطایش را به دست لقایش مـیسپرد
دست هاي کوچک نبات را مـیان دستش فشرد و براي سومـین بار پله ها را در پیش گرفت
و وقتی با قدمهاي خستـه به طبقه ي دوم رسیـد دیگر نمـی دانست در خان چندم گیر کرده است !و
چند خان دیگر پیش رو دارد ؟
رستم کجا بود تا درمقابل صبوري این رستمـی بی یال و کوپال قرن خاضر لنگ هایش را پهن کند
که مـی بایست براي کوچک ترین کـارها کفش آهنی به پا مـی کرد و زره اراده اش را راسخ تر بر تن
مـی پوشاند
گویی روي دایره ایستاده بود که هرچه مـیـدویـد باهم به نقطه ي اول مـی رسیـد
نگـاهی به صورت خستـه ي نبات انداخت که چانه ي مقنعه ي صورتی رنگ مدرسه اش کج شـده و تا
جایی حوالی گوشش بالا آمده و موهاي صاف و لختش روي پیشانی ریختـه و خستگی مـیان صورتش اتراق
کرده بود اما باز بی گله و شکـایت پا به پایش مـی آمد ،تا به خـواستـه اش برسد
اصلا این چاله ایی …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تنهایی دالیا pdf از سمانه امـینیان۶۹ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سمانه امـینیان۶۹ مـیباشـد
موضوع رمان :جنایی
خلاصه رمان:
دخترى همانند من و تـویى که با هزار امـیـد و آرزو دل به مردى مـیبندد و به امـیـد ساختن یک
خانه همراهش مـیشود؛ اما آنچه که انتظارش را مـیکشـد ویرانهای بیش نیست.
نفسهایم تنگ است و برایم مهم نیست که تا پایان این راه، چه مدتى باقىست. مىخـواهم
در این سکوت، در این اتاق کوچک سلولم، زندگى را براى همـیشـه کنار بگذارم. مـگر زندگى جز
حسرت و کینه، برایم چه چیز گذاشت که برایش بجنگم.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آنچه که من کشیـدم pdf از مریم معینی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم معینی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دستانم را باز و بستـه مـیکردم و به استخـوان هایی که زیر پوست نازک دستـهایم قائم شـده بودند دقت مـیکردم دستی سفیـد و سرد و استخـوانی … در اتاق را باز کردم مردی مـیانسال با رپوش سفیـد نشستـه و با خـودکـار خـود بازی مـی کند (کودک درونش فعاله مسخره هم خـودتی)تا کمر دولا شـدم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان وصیت نامه فصل ۱_۲_۳ pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کمال فرزادپور مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان وصیت نامه فصل ۱_۲-۳
همه ی خانواده دور هم جمع شـدن تا وکیل خانواده وصیت نامه پدرشون رو باز کنه و همه اموالو تقسیم کنه..
غافل از اینکه مدر تـوی وصیت نامه اش نوشتـه فقط وقتی مـیتـونن اموالشو تقسیم کنن که
کوچکترین فرزندش یعنی(افرا) ازدواج کنه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان همه مردهای زندگی من
قسمت اول رمان وصیت نامه فصل ۱_۲-۳
اونشب همه اونجا جمع شـده بودن تا بلاخره وکیل خانواده
یعنی آقای هدایتی وصیت نامه رو باز کنه و برای همه بخـونه..
همه منتظر بودن ببینن بلاخره آقای سعادتمند تـو وصیت نامه اش چی نوشتـه!!
آقای ابراهیم سعادتمند مرد ثروتمندی بود که یک سال پیش
در سن ۶۷ سالگی بر اثر ایست قلبی فوت کرد.
وصیت کرده بود که در شب اولین سالگرد فوتش وصیت نامه
اش تـوسط وکیلش در حضور ۳ پسر و تنها دخترش باز بشـه!
اموال زیادی ازش به جا مونده بود که بایـد بین ۴ فرزند و
همسرش تقسیم مـیشـد..
یه کـارخـونه چندین هکتار زمـین و حساب بانکیش و البتـه
خـونه مجللش که تـو یکی از بهترین مناطق شـهر بود..
پسر بزرگش اسماعیل که بعد از مرگش مسعولیت اداره اموال
و کـارخـونه رو به عهده داره؛یه پسر ۲۱ساله و یه دختر ۱۷ ساله
داره ساسان و سمـیرا همسرشم زهرا خانوم.
پسر دوم احمد؛۴۱ساله و کـارمند بانک و دوتا دختر ۱۴ و ۱۱
ساله داره.فاطمه و ریحانه همسرشم مهتاب که همکـارش تـو بانکم هست.
پسر بعدی محمدرضا که ۳۵ سالشـه و پزشک عمومـیه و فقط
یه پسر ۸ سال داره همسرشم ناهیـد خانوم که معلمه..
اما آخرین فرزند خانواده..(افرا) که ۲۲ سالشـه هنوز مجرد و
در واقع درس مـیخـونه و رشتـه تحطیلیش حسابداریه..
آقای سعادتمند و همسرش محبوبه خانوم….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید