برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان کتی pdf از ناشناس با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ناشناس مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان کتی
داستان درباره دختری هست به اسم کتی که از طریق چت با پسری به اسم
متین اشنا مـیشـه و با هم قرار مـیزارن عاشق هم مـیشن کتی کـاره مهاجرتش
درست مـیشـه و مـیخـواد از ایران بره و متین رو تنها بزاره و طی اتفاقاتی
متین مـیمـیره و کتی یه مدتی افسردگی مـیگیره و…
آخر کتاب : جدایی از عشق دومش و تمام….
ادامه ندارد…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان رنگ گل نسترن
قسمت اول رمان کتی
از آزمايشگـاه شیمي اومدم بیرون و مانتـو ي سفیـد رنگي كه ھمـیشـه تـو آزمايشگـاه بايد تنمون
مي كرديمو در اوردم گرفتم دستم و به طرف ساختمون مجاور كه كمد وسايلم بود راه افتادم.
دستمو گذاشتم رو جیب شلوار جینم و موبايلمو لمس كردم، اما مطمئن بودم ھیچ خبري نبود و
message voiceيا call missed اي نداشتم. ھنوزم عادت نكرده بودم كه ديگـه وقتي كلاسم تموم
مي شـه نبايد منتظر ھیچ پیغامي ازش باشم…ساعت حدود ١٠ شب بود و راھروھا و كلاسا
خلوتـه خلوت بودن. رسیـدم به راه پله ھاي قديمي و چوبي( اين ساختمون دانشگـاه جزو
ساختمونھاي فوق العاده قديمي و كلاسیك شھر بود و تا حدودي شبیه موزه! خصوصا با عكس
ھاي سیاه و سفیـد دانشجوھاي فارق التحصیل بین دھه ي ٤٠ تا ٦٠ مـیلادي كه به ديواراي
راھرو بود، اين ذھنیت رو بیشتر تداعي مي كرد كه داري تـو موزه قدم مي زني! البتـه ھرچند كه
نشانه ھاي زيادي از قرن بیست و يك مثل دستگـاھھاي پرينت و فتـو كپي و ماشین ھاي خـودپرداز
پول تـو راھرو سريع يادت مـینداخت كه كجايي!) بالاخره به در خروجي رسیـدم. تازه يادم افتاد
كاپشنم تـو كمدمه (locker (و مجبورم اين چند قدم فاصله ي بین دو تا ساختمونو قنديل ببندم!
آستیناي ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان برده رقصان pdf از پائولا_فاکس با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پائولا_فاکس مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان برده رقصان
داستان درباره ی جیسی پسر نوجوانی است که با مادر و خـواهر خـود در خانه ی فقـیر و
کهنه ای زندگی مـیکند و راه درآمدشان از خیاطی کردن مادر برای سفارشات لباسهایی
است که زنان ثروتمند نیو اورلئانی درخـواست مـی کنند.
جیسی، که به سفارش مادر از عمه آگـاتا، تنها خـویشاوند پدری اش
چندین شمع قرض گرفتـه، در راه برگشت به خانه تـوسط دزدان دریایی و برده فروشان
دزدیـده مـیشود و پس از هوشیاری خـود را در کشتی حمل برده ها مـییابد و …
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان برده رقصان
مادرم ابزار کـارش را در صندوق چوبی لوال داری که
روی آن ماهی بالداری کنده کـاری شـده بود، نگـهداری مـی کرد.
گـاهگـاهی سوزنی را با انگشتم لمس مـی کردم و
به فکر فرو مـی رفتم که یک چنین شیء کوچکی، که تقریباً بی وزن
بود، چگونه مـی تـوانست خانوادۀ کوچکمان را از رفتن
به نوانخانه نجات دهد و غذایی کـافی برایمان مهیا سازد که
روزگـارمان بگذرد؛ چه بسا اتفاق مـی افتاد که به نان شب محتاج بودیم.
تنها اتاقمان در طبقۀ اول خانه ای آجری با تیر چوبی بود
که عمر خـودش را کرده بود. حتی در روزهای آفتابی مـی
تـوانستم دستم را روی دیوار فشار دهم بطوری که رطوبت
روی آن، بصورت باریکه های آب، روی کف اتاق روان
شود. گـاهی رطوبت، خـواهرم »بتی« را طوری به سرفه وا
مـی داشت که صدایش مانند سر و صدای عوعوی سگی اتاق را
پر مـی کرد و آدم را به یاد صداهایی مـی انداخت که جانوران
هنگـام جنگ از خـود در مـی آوردند. بعد، مادرم متذکر
مـی شـد چقدر خـوشبختیم که در »نیواورلئان« زندگی مـی کنیم
و از تغییرات مفرط درجه حرارت هوایی که در شمال
حکمفرماست رنج نمـی بریم. هنگـامـی که روزهای پی در پی
باران مـی باریـد و کپکی سبز روی دیوارها، شمعدانها، و
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود آهنگ بیا خـونه از مهستی با کیفیت بالای ۳۲۰ و لینک مستقـیم
پخش اختصاصی از سایت استیل رمان
این آهنگ بسیار غمـگین و خاص و کمـیاب
متن ترانه:
به خدا هر جا بری
کوچه به کوچه خـونه به خـونه
کوچه به کوچه خـونه به خـونه
مـیامُ مـیامُ مـیامُ مـیامُ
بازم سراغت
به خدا هر چی بگی
منُ نمـی خـوای ،خـونه نمـی آی
منُ نمـی خـوای، خـونه نمـی آی
مـیامُ مـیامُ مـیامُ مـیامُ
بازم سراغت
آخه من دوست دارم دوست دارم
به خدا جون سر راحت مـی زارم
تـو خـودت مـی دونی،دل من اسیره
تـو اگـه نمـی مونی، دل من مـیمره
با چشم گریون
این دل لرزون
سینه ی ویرون
زار و پریشون
داد مـی زنم
فریاد مـی زنم
دوست دارم بیا خـونه
بیا خـونه دوست دارم بیا خـونه
***دانلود آهنگ بیا خـونه از مهستی***
با چشم گریون
این دل لرزون
سینه ی ویرون
زار و پریشون
داد مـی زنم
فریاد مـی زنم
دوست دارم بیا خـونه
بیا خـونه دوست دارم بیا خـونه
به خدا هر جا بری
کوچه به کوچه خـونه به خـونه
کوچه به کوچه خـونه به خـونه
مـیامُ مـیامُ مـیامُ مـیامُ
بازم سراغت
به خدا هر چی بگی
منُ نمـی خـوای ،خـونه نمـی آی
منُ نمـی خـوای خـونه نمـی آی
مـیامُ مـیامُ مـیامُ مـیامُ
بازم سراغت
***دانلود آهنگ بیا خـونه از مهستی***
آخه من دوست دارم دوست دارم
به خدا جون سر راحت مـی زارم
تـو خـودت مـی دونی دل من اسیره
تـو اگـه نمـی مونی دل من مـیمره
بیا خـونه بیا خـونه بیا خـونه
دوست دارم بیا خـونه بیا خـونه
بیا خـونه بیا خـونه دوست دارم
دوست دارم بیا خـونه
بیا خـونه بیا خـونه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دل آغشتـه به بوی تـو pdf از زهرا برومند با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا برومند مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان دل آغشتـه به بوی تـو
گـاهی آنقدر عاشق مـی شوی، که عطر معشوق، مـیان تار و پود و
مهر برخـواستـه از قلبت هم، مـی نشیند
این که آنقدر عاشق باشی که دلت به بوی معشوق آغشتـه باشـد عجبی نیست
ولی اگر عشق، ممنوعه باشـد و اگر ها و اما ها را در خـود جای دهد، عجب دارد
دل آغشتـه به بوی تـو، عاشقانه ای از دوست داشتنی دلنشین را
روایت مـی کند دلنشین ولی گرفتار ممنوعه ها!
رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در ایران قدیم مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان دل آغشتـه به بوی تـو
ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﮔﻮﺷﯽ رو ﺑﺮداره؛ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺳﯿﮕﺎر، ﯾﻪ ﻓﻨﺪك و ﺟﺎﺳﯿﮕﺎري ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺳﺎﻟﻦ رﻓﺖ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺳﺎﻟﻦ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺧﻮﻧﻪ اش؛ ﺧﻮﻧﻪ اي ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻮد ﺑﻬﺶ آراﻣﺶ ﻣﯿﺪاد اﻣﺎ اﻻن
ﻫﯿﭽﯽ ﺟﺰ ﺣﻀﻮر اﻓﺴﻮن ﺑﻬﺶ آروﻣﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﺮد اﻓﺴﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮدش ﺑﯿﺮوﻧﺶ ﮐﺮد اﻓﺴﻮﻧﯽ
ﮐﻪ اون ﺑﺮاش ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺒﻮد اﺷﮑﺎش رو ﭘﺎك ﮐﺮد ﮐﻒ ﺳﺎﻟﻦ ﻧﺸﺴﺖ و ﺑﻪ دﯾﻮار ﺗﮑﯿﻪ داد
ﭼﻘﺪر زﻣﺎن ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮد رو ﻧﻤﯿﺪوﻧﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪوﻧﺴﺖ اوﻧﻘﺪر زﻣﺎن ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮد؛ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻦ
ﺗﺎرﯾﮏ ﺷﺪ و ﻻزم ﺑﻮد ﭼﺮاﻏﻬﺎ رو روﺷﻦ ﮐﻨﻪ؛ اﻣﺎ ﺑﺪون ﺣﻀﻮر اﻓﺴﻮن روﺷﻨﺎﯾﯽ اﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﺳﺖ
ﺻﺪاي ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﻧﻪ اﯾﻦ ﺑﺎر ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﻧﮕﺎه ﮐﻨﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮد؛ ﺑﺎز ﻫﻢ ﻣﻬﺪﯾﻪ ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ
زﺣﻤﺖ ﻧﮕﺎه ﮐﺮدن ﯾﺎ ﺟﻮاب دادن رو ﺑﻪ ﺧﻮدش ﺑﺪه؛ دوﺷﺎﺧﻪ رو از ﭘﺮﯾﺰ ﺑﯿﺮون ﮐﺸﯿﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮد،
ﺧﺴﺘﻪ! ﻣﻬﺪي ﮐﻼﻓﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺶ رو روي ﻣﯿﺰ ﮔﺬاﺷﺖ و ﮔﻔﺖ :ﭘﺲ ﭼﺮا ﺟﻮاب ﻧﻤﯿﺪه اﻓﺴﻮن
ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ؟ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺎدﺑﺰرگ و ﺑﻌﺪ ﻣﻬﺪي اﻧﺪاﺧﺖ ﺧﻮدش ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺪوﻧﺴﺖ ﺣﺎل
ﻣﺮدش ﺧﻮﺑﻪ ﯾﺎ ﻧﻪ! ﻧﮕﺮان ﮔﻔﺖ :ﻧﻤﯿﺪوﻧﻢ ! ﻣﻬﺪي آﺷﻔﺘﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ و…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ساعی pdf از مریم جمالی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم جمالی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان ساعی
یلدا پویان دختر جوانی که در آغاز راه جوانی عاشق محمد شـد ….
روزگـار در راه عاشقـی با یلدا نساخت و او را دچار غم و ناراحتی کرد
یلدا را در عذاب یک رویا نیز مـیبینیم …..
یلدا روزهای متفاوتی را با هم دوره های خـود گذراند…..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عذاب یک رویا
قسمت اول رمان ساعی
انگـار ساعت ها ثانیه ها و لحظه ها دست در دست هم د ا د ه اند تا من بیشتر از
پیش در خلوت تنهایی ام فرو روم باز انگـار و براي این دوکودك زنده هستم به راستی اگر ستاره
۴ ساله و عرشیا ۶ ساله نبودند من چه مـی کردم ؟ آیا امـیـدي براي زنده ماندن داشتم یا بایـد
فراموش مـی شـدم ؟ نمـی دانم و باز هم نمـی دانم؟
نگـاه کردن به این دو کودك به من آرامش مـی دهد امروز دوشنبه است محمد به
مسافرت رفتـه است من با ستاره وعرشیا تنها هستیم “انگـار بازي این دو تمام شـدنی نیست
لبخندي به هر دو زدم و بعد رو به عرشیا کردم در چشمهایش غرق شـدم چشمان محمد بود رو
به عرشیا کردم و گفتم شام چی دوست داري وستاره که بیشتر شبیه خـودم بود تا دیگران بدون
تامل گفت کتلت و عرشیا با شادي کودکـانه اش مرا به درون آشپزخانه هل داد تا براي شام آنها
کتلت درست کنم….
در آشپزخانه ایستاده ام صداي بازي عرشیا وستاره قطع شـدنی نیست براي آنها چند
کتلت درون بشقابی گذاشتم تا درهنگـام بازي بخـورند بعد به آشپزخانه بر گشتم تا مابقـی را….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان جزر و مد pdf از فهیمه م ذ لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فهیمه م ذ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان جزر و مد
رمانی از جنس انتقام یا عشق؟
کدامـین را بر مـی گزیند
رهایی از کینه ی مرگ پدرش یا عشقـی که برای انتقام بود
رمان پیشنهادی:دانلود رمان سلطنت فاطمه افکـاری
قسمت اول رمان جزر و مد
صدای الارم گوشیم منو ازدنیای شیرین خـواب جدا کرد بلند شـدم وروی تخت نشستم
کو وقوسسسی به بدنم دادم و خمـیازه ای از سسسر خـواب الودگی کشسسیـدم رفتم
جلوی اینه با چشسسمای خـواب الود نگـاهی به سسسساعت انداختم چشام بیو از حد
معمول باز شـد وای خداااا باز دیر شـد جلوی اینه رفتم خرمن موهای خرماییمو که از
مادرم به ارث برده بودم رو شسسونه زدم وبالای سرم بردم وبستم ضدافتابم روبا نهایت
دقت زدم پوست روشنم فوق العاده حساس به افتاب بودوسریع کک مک مـیزدم خط چشمم
رو به چشمهای عسلیم کشیـدم با فرمژه به مژه های بلندم حالت دادم و بیو از بیو به زیبایی
چشسسمام افزودم رمکمرنگی زدم دماغم قلمـی بود برای باراخر تـواینه به خـودم نگـاهی
کردم وتـودلم زیباییم رو که ازمادرم به ارث برده بودم تحسسسین کردم لباس پوشیـدموبا
اتکلان وود همـیشگیم دوش گرفتم وبادو به سالن رفتم -مامان،مامان-چیه دختر اول صبحی
بلندگو قورت دادی صداش از اشپزخـونه مـیومد داشتن با بابا صبحانه مـیخـوردند -عه بابا هنوز
نرفتی صبح به خیر مامان بابای گلم وخدافظ بدوبدو رفتم طرف در -عه دختر باز صبحونه نخـورده
داری مـیری -اره مامانی دیرم شـده خدافظظظ -مه گل دخترم صبر کن منم دارم مـیرم مـیرسونمت
-وای مرسی بابایی واقعا دیرم شـده دررو باز مـیکنم تا بیاین مامانی خدافظ -خدا وپشت وپناهت
دخترم تـو ماشین نشستم بابا اومدوحرکت کرد تـوی راه هر دوسکوت کرده بودیم وبه موسیقـی
اروم انریکه گوش مـیکردیم پدرم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان درد تنهایی pdf از سلاله با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سلاله مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان درد تنهایی
گیتا دختری مهربان، پولدار و ساده که در کنار خانوادش زندگی خـوبی داره…
تا زمانی که با یک اشتباه وارد زندگی پسری مـیشـه که دست روزگـار ازش ی بی رحم سنگدل مـیسازه
اتفاقات تلخی قراره تـوی زندگیشون رخ بده اما درست زمانی پای عشق به قصه باز مـیشـه که …….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تـوتیای چشمم
دانلود رمان فرمانروای مغرور
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بختک pdf مهتابی ۲۲ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهتابی ۲۲ مـیباشـد
موضوع رمان :اجتماعی/رو اعصابی
خلاصه رمان:
آرمـین پسر الکی خـوشی است که معنی تعهد و پایبندی را نمـی داند///دست روزگـارمهرنوش را سر راهش قرار مـی دهد که زنی مطلقه و کم سن و سال است////
آرمـین تلاش مـی کند تا بتـواند چند صباحی با مهرنوش باشـد… مهرنوش مقاومت مـیکند وآرمـین تصمـیم مـیگیرد که///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نژلا فرشتـه ای با چشمان زیبا pdf از هلن سادات با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هلن سادات مـیباشـد
موضوع رمان:ازدواج اجباری/عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان نژلا فرشتـه یا با چشمان زیبا
داستان درباره دختریه که تـوی یه خانواده متعصب بزرگ شـده و مورد بی مهری و
آزارهای روحی و جسمـی زیادی قرار گرفتـه و به خاطر یه لجبازی خانوادگی به یه ازدواج اجباری تن مـیـده و
با اینکه با تموم وجود سعی مـیکنه و برای ساختن زندگیش از جون مایه مـیزاره اما
به جایی مـیرسه که همه چیزو رها مـیکنه و به عشق قدیمـیش پناه مـیبره و خـودشو به تقدیر مـیسپاره
درست از جایی که سعی مـیکنه خـودخـواه باشـه درهای زندگی به روش باز مـیشن و بوی خـوشبختی رو حس مـیکنه
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان نژلا فرشتـه ای با چشمان زیبا
اثر درد را در صورت مادر مـی دیـدم
با صدای لرزانی گفت : کـاش با امـیر به هم نمـی زدی!
عصبی و بی قرار بلند شـدم و شروع به قدم زدن کردم
احتیاج داشتم کمـی آرامتر شوم. گفتم :وقتی بابا کـارخـونه و
پول و خـونه و ماشین و تمام چیزایی که همه آرزوش رو مـی کشن داشت
با ظاهر قشنگی که داشتم همه حسرت
زندگی منو مـی کشیـدن . اوایل که وارد دانشگـاه شـدم و
با خـوشگلترین پسر دانشگـاه روبرو شـدم تحت تأثیر
چرندیات اون قرار گرفتم …یادمه مـی گفت هیچ فرقـی
بین قشر ضعیف و غنی جامعه وجود نداره وقتی عشق باشـه
.هاه!وقتی بابا ورشکست شـد پول نبود اما من همون
دختر خـوشگل بودم ولی امـیر دیـد نمـی تـونه فقط با خـوشگلی من
سر کنه در حالی که دخترای خـوشگل دیگـه که وضعشون از
لحاظ مالی عالی بود خـواهان اون بودن . با اون کثافت به
خاطر ای به هم زدم. حاال هم مامان گلم تکیه گـاهم
فقط
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بالاتر از سیاهی pdf از آریا امـینی-نگین حسینی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آریا امـینی-نگین حسینی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/
خلاصه رمان بالاتر از سیاهی
دو خـواهر دوقلو به نام مانیا و ساحل
دوقلوهای ناهمسان
که هیچ شباهتی به هم ندارند.
مانیا عاشق مـیشود و با مرد مورد علاقه اش ازدواج مـیکند اما ساحل
پدرش اجازه نمـیـدهد که با پسر موردعلاقه اش ازدواج کندو….
روزگـار مانیا وقتی سیاه مـیشود
که خـواهر و همسرش را شب تـولدش درحال رابطه مـیبیند و وقتی که پدرش مانیای باردار
را مجبور به سقط جنین پنج ماهه اش برای حفظ ابروی ساحل مـیکند و …………
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان گیسوان نارنجی
قسمت اول رمان بالاتر از سیاهی
یوهوووو من اومدم کسی خـونه نیست
ساحل:چرا من هستم بیاتـواتاقم
سالم اجی جووونم خـوبی ؟؟وای نمـیـدونی کیاامروز دیـدم
کی؟
پویا علیاری همون خـواننده خـوش تیپه
وای واقعا کجا دیـدیش
تـوی پارک نازلی افتاده بود دنبالم منم داشتم فرار مـیکردم یه لحظه برگشتم ببینم نازلی
دونبالم هست یانه که خـوردم بهشو دوتایی افتادیم زمـین
وای نمـیـدونی چه بوییی مـیـداد چقدر تنش گرم بود وای چشاشو بگو
گمشو دختره بی حیا خجالتم نمـیکشـه
وا چرا خجالت بکشم تازه نمـیـدونی چطور نگـام مـیکرد
حتما عاشقت شـد نه بیا برو اونور بزار به کـارم برسم تـوام کمتر رمان عاشقانه بخـون
مناباش ببین دارم باکی دردودل مـیکنم
ببخشیـد شما داریـد زرتـو پرت)ذرت پرت نکن نیستا( تحویلم مـیـدی نه درد ودل
بی لیاقت
عمتـه
وای خاک برسرم کدوم عمم وس نشو گمشو بیرون ازاتاقم
احترام پلیسی گذاشتم و گفتم:
چشم ساحل خره
ودررفتم ودرا بستم که صدای دمپایه پرت شـدش به در اومد
بدجور تـوفکر چشمای عسلی پویا جووون بودم)چه زود دختر خاله مـیشم(عاشق اهنگـاشم
امـیـدوارم بازم ببینمش
صبح بعد ازاینکه از کـالس کنکورم تمام شـد بانازلی قرار شـد بریم رستـوران ناهار بخـوریم
اخه یک ساعت…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید