استیل رمان
دانلود رمان
دانلود رمان امتحان عشق pdf از zahra.sh.ir با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان امتحان عشق pdf از zahra.sh.ir با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان zahra.sh.ir مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان امتحان عشق

مثل تمام داستان های دنیا یه دختر و یه پسر اما یه فرق کوچولو داره.

یلدا و کـارن قصه ی من ۴ سال با هم دوستن ۴ سال خاطرات خـوب و

قشنگشونو با هم دارن. ۶ ماه هم به عنوان نامزد کنار همدیگـه مـیمونن تا اینکه یه نفر

این وسط مخالفت مـیکنه… یلدا و کـارن تـوی هر لحظه کنار من بودن و باهاشون زندگی کردم

رمان پیشنهادی:دانلود رمان نقاب دل مرضیه یگـانه

قسمت اول رمان امتحان عشق

دستام داشت مـیلرزیـد کف دستام عرق کرده بود آب دهنمو قورت دادم و یه نفس عمـیق کشیـدم

دمپایی که پام بود رو در آوردم و محکم تـوی دستم فشارش دادم دوباره کله کشیـدم هنوز سر جاش بود

نفسمو فوت کردم و پریـدم از پشت دیوار بیرون و بدو بدو رفتم سمتش همـینجوری با اون قـیافه ی زشتش

زل زده بود به من! تا نزدیکش شـدم فرار کرد حالا اون بدو من بدو یه جا یهو وایساد..

. دور زد و برگشت رو به من وایساد سعی کردم ذهن پبیـدش رو بخـونم! یه قدم بهم نزدیک شـد

گفتم: -جلو نیایا دوباره یه قدم اومد جلو من: به جون مادرم بیای جلو مـیزنم یهو دویـد دنبالم!

جیغ زدم: -مامــــــــــــــان!!! و دیویـدم اون مـیـدویـد من مـیـدویـدم! آخرش از روش پریـدم و پشت

سرش قرار گرفتم! اون اوسگول هنوز داشت مـیـدویـد! یه جیغ بلند زدم و دمپایی مو کوبیـدم تـو اون کله ش!!!!

بعدشم شروع کردم به جیغ جیغ کردن: -کشتمــــــش بالاخره کشتمـــــــش مرسی خدا چاکرتــــــــــــم!!!

مامانم با هول از اتاق اومد بیرون و گفت: -یلدااا؟؟؟؟ چی شـده؟ چرا جیغ مـیزنی؟ کیو کشـدی ذلیل مرده؟؟

-اینوووو مامان تـونستمممم!!! مامان یا تعجب به من که داشتم دمپایی رو بهش نشون…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زیباترین اجبار pdf از ملیکا.ن.پ با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زیباترین اجبار pdf از ملیکـا.ن.پ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ملیکـا.ن.پ مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

فرهنگ لغت من همـیشـه فقط در یک چیز خلاصه مـیشـد ،شیطنت

ولی از وقتی کلمه ای بیگـانه وارد فرهنگ لغتم شـد زندگیم به کل تغییر کرد

عشق،کلمه ای که همـیشـه ازش فرار مـیکردم ولی مـگـه مـیشـه تا ابد ازش فرار کرد و وقتی به این کلمه وابستـه شـدم کسی که اشکـاش نفسم رو مـیبریـد فقط یه چیز بهم گفت <ازت متنفرم>

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دزدی از جنس فرشته pdf از آلا علی پور با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دزدی از جنس فرشتـه pdf از آلا علی پور با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان آلا علی پور مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان دزدی از جنس فرشتـه

داستان در مورد دختری به اسم پردیس هستش دختری از جنس عشق از جنس احساس…

دختری که احساس مـیکنه شکست خـورده و دیگـه زندگیش به نقطه پایان رسیـده..

ولی همه چیز اینجوری نمـیمونه…امـیر عباس قصه تقدیر پردیس و دچار تغییر مـیکنه..

با حس نوازش دستی روی دستـه موهای جلو پیشانیم به ارامـی چشم

گشودم و بخ دستی که روی موهایم بود بوسه زدم

رمان پیشنهادی:دانلود رمان زخم پاییز معصومه آبی

متن اول رمان دزدی از جنس فرشتـه

مامان با دیـدن چشمان پف کرده وخـواب الودم گفت بیـدار شـدی پردیس مامان

تـولدت مبارک هزار ساله شی دخترم نیم خیز شـدم و با عشق دستانم را دور گردنش انداختم

قربون مامان خـوشگل خـودم برم من خنده مهربانی کرد خب خـوبه لوس نشو پاشو یه ابی

به سرو صورتت بزن و چیزی بخـور تا برسیمن باغ ضعف نکنی ابروهام رو بالا بردم باغ .

مـگـه قرار بود بریم اونجا اره دیگـه بابا بزرگت زنگ زد گفت بریم اونجا تـولدی بگییرم و

دیـداری تازه کنیم کف دو دستم را بهم سابیـدم و لحنم را کودکـانه کردم اخ جون کـادو مامانم

با دیـدن این حرکت لبخندی زد دختر مارو باش تـور خدا پاشو حالا یه تکونی به خـودت بده

تا یـدر نشـده از روی تخت برخـواست و از اتاق بیرون رفت باشـه ای گفتم و

بلند شـدم و رو تختی را تا حدی مرتب کردم رفتم تا دستـو صورتم رابشورم همون طوری که

به صورت  یه مشت اب مـیزدم به این فکر مـیکردم کهخ چه کسانی به باغ مـی آیند….

نگـاهی به ابنه رو به روم کردم و شانه ای بالا انداختم گفتم بیخیال خب مـیرم مـیبیبنم///

این که

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان قندک pdf از افسون امینیان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان قندک pdf از افسون امـینیان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان افسون امـینیان مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان قندک

قندک اسم دختری است که از اسم نا متعارف و غیر معمولش خـوشش نمـی آیـد و

در صدد تعویض آن بر مـی آیـد و در ثبت احوال با زنی آشنا مـی شود که به او پیشنهاد کـار مـیـدهد

قندک با قبول شغل پیشنهادی داستان زندگی اش به شکل دیگری رقم مـیخـورد و

روزگـارش دچار اتفاقات جدیـدی مـی شود و کنار این کشمکش های روزگـار

عشق را نیز تجربه مـیکند قندک داستان آدمهایی است که

نا خـواستـه سر راه یکدیگر قرار مـی گیرند

پایان خـوش

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بن بست بهشت افسون امـینیان

قسمت اول رمان قندک

بایـد قـیـدش را مـی زد و عطایش را به دست لقایش مـیسپرد

دست هاي کوچک نبات را مـیان دستش فشرد و براي سومـین بار پله ها را در پیش گرفت

و وقتی با قدمهاي خستـه به طبقه ي دوم رسیـد دیگر نمـی دانست در خان چندم گیر کرده است !و

چند خان دیگر پیش رو دارد ؟

رستم کجا بود تا درمقابل صبوري این رستمـی بی یال و کوپال قرن خاضر لنگ هایش را پهن کند

که مـی بایست براي کوچک ترین کـارها کفش آهنی به پا مـی کرد و زره اراده اش را راسخ تر بر تن

مـی پوشاند

گویی روي دایره ایستاده بود که هرچه مـیـدویـد باهم به نقطه ي اول مـی رسیـد

نگـاهی به صورت خستـه ي نبات انداخت که چانه ي مقنعه ي صورتی رنگ مدرسه اش کج شـده و تا

جایی حوالی گوشش بالا آمده و موهاي صاف و لختش روي پیشانی ریختـه و خستگی مـیان صورتش اتراق

کرده بود اما باز بی گله و شکـایت پا به پایش مـی آمد ،تا به خـواستـه اش برسد

اصلا این چاله ایی …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تنهایی دالیا pdf از سمانه امینیان69 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تنهایی دالیا pdf از سمانه امـینیان۶۹ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان سمانه امـینیان۶۹ مـیباشـد

موضوع رمان :جنایی

خلاصه رمان:

دخترى همانند من و تـویى که با هزار امـیـد و آرزو دل به مردى مـی‌بندد و به امـیـد ساختن یک

خانه همراهش مـی‌شود؛ اما آنچه که انتظارش را مـی‌کشـد ویرانه‌ای بیش نیست.

نفس‌هایم تنگ است و برایم مهم نیست که تا پایان این راه، چه مدتى باقى‌ست. مى‌خـواهم

در این سکوت، در این اتاق کوچک سلولم، زندگى را براى همـیشـه کنار بگذارم. مـگر زندگى جز

حسرت و کینه، برایم چه چیز گذاشت که برایش بجنگم.

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آنچه که من کشیدم pdf از مریم معینی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آنچه که من کشیـدم pdf از مریم معینی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مریم معینی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

دستانم را باز و بستـه مـیکردم و به استخـوان هایی که زیر پوست نازک دستـهایم قائم شـده بودند دقت مـیکردم دستی سفیـد و سرد و استخـوانی … در اتاق را باز کردم مردی مـیانسال با رپوش سفیـد نشستـه و با خـودکـار خـود بازی مـی کند (کودک درونش فعاله مسخره هم خـودتی)تا کمر دولا شـدم…

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان وصیت نامه فصل 1_2_3 pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان وصیت نامه فصل ۱_۲_۳ pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان کمال فرزادپور مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه

     خلاصه رمان وصیت نامه فصل ۱_۲-۳

همه ی خانواده دور هم جمع شـدن تا وکیل خانواده وصیت نامه پدرشون رو باز کنه و همه اموالو تقسیم کنه..

غافل از اینکه مدر تـوی وصیت نامه اش نوشتـه فقط وقتی مـیتـونن اموالشو تقسیم کنن که

کوچکترین فرزندش یعنی(افرا) ازدواج کنه..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان همه مردهای زندگی من

قسمت اول رمان وصیت نامه فصل ۱_۲-۳

اونشب همه اونجا جمع شـده بودن تا بلاخره وکیل خانواده

یعنی آقای هدایتی وصیت نامه رو باز کنه و برای همه بخـونه..

همه منتظر بودن ببینن بلاخره آقای سعادتمند تـو وصیت نامه اش چی نوشتـه!!

آقای ابراهیم سعادتمند مرد ثروتمندی بود که یک سال پیش

در سن ۶۷ سالگی بر اثر ایست قلبی فوت کرد.

وصیت کرده بود که در شب اولین سالگرد فوتش وصیت نامه

اش تـوسط وکیلش در حضور ۳ پسر و تنها دخترش باز بشـه!

اموال زیادی ازش به جا مونده بود که بایـد بین ۴ فرزند و

همسرش تقسیم مـیشـد..

یه کـارخـونه چندین هکتار زمـین و حساب بانکیش و البتـه

خـونه مجللش که تـو یکی از بهترین مناطق شـهر بود..

پسر بزرگش اسماعیل که بعد از مرگش مسعولیت اداره اموال

و کـارخـونه رو به عهده داره؛یه پسر ۲۱ساله و یه دختر ۱۷ ساله

داره ساسان و سمـیرا همسرشم زهرا خانوم.

پسر دوم احمد؛۴۱ساله و کـارمند بانک و دوتا دختر ۱۴ و ۱۱

ساله داره.فاطمه و ریحانه همسرشم مهتاب که همکـارش تـو بانکم هست.

پسر بعدی محمدرضا که ۳۵ سالشـه و پزشک عمومـیه و فقط

یه پسر ۸ سال داره همسرشم ناهیـد خانوم که معلمه..

اما آخرین فرزند خانواده..(افرا) که ۲۲ سالشـه هنوز مجرد و

در واقع درس مـیخـونه و رشتـه تحطیلیش حسابداریه..

آقای سعادتمند و همسرش محبوبه خانوم….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان بچه بسیجی pdf از نامشخص مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان بچه بسیجی pdf از نامشخص مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان بچه بسیجی

تـوی گشت ارشاد کـار مـیکنه این اقا پسر ما یه زنم داره اما دست روزگـار کـاری مـیکنه

که نازنین لوند و جذاب بشـه همسر دومش اما روزگـار چرخش داره و باعث مـیشـه تا از

هم جدا بشن اونم بخاطر اشتباهشون… هردو عاشق هم دیگـه هستن اما درتصوری

اشتباه فکر مـیکنند که طرف مقابلشون ازش متنفره….چندسال مـیگذره هنوز عاشق

هم هستن پسر بسیجیمون دیگـه بسیجی نیست حالا شـده یه جنتلمن واقعی شـده مرد

رویایی هردختری و دختر قصمون هنوز دلش بااونه دوباره دیـداری تازه کلکل های استاد

دانشجویی و عشقـی داغ و اتشین…

رمان پیشنهادی:دانلود رمان خط و نشان مسیحه زادخـو

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان خوشبختی یعنی pdf از I am لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان خـوشبختی یعنی pdf از I am لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان I am مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/ازدواج اجباری

خلاصه رمان خـوشبختی یعنی

سلدا ستایش دختریه که تـو یه خانواده ی مرفه به دنیا مـی ایـد.تک فرزنده وهمه امکـاناتی داره.

تـویه شرایط ایـده ال داره درس مـیخـونه وزندگیشو مـیکنه واصلاهم از روتین بودن زندگیش ناراحت نیس

اما یه روز عصر وکیل پدربزرگش مـیاد و از وصیت نامه ای حرف مـیزنه که به خـواستـه ی خـود ِستایش

بزرگ بایـد تـو همون زمان خـونده مـیشـده! و پدربزرگش تـو اون وصیت نامه از اون و پسرعموش خـواستـه

بوده که باهم ازدواج کنن تا اخرین خـواستـه ی اونو اجرا کرده باشن و روحش واسه همـیشـه ارامش

داشتـه باشـه! این درحالیه که سلدا و پسر عموش ازکودکی از هم متنفر بودن…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان جانان

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان کوله بار تنهایی pdf از زهرا نبی لو با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان کوله بار تنهایی pdf از زهرا نبی لو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان زهرا نبی لو مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان کوله بار تنهایی

وقتی پای کسی تـو زندگیت باز بشـه خیلی سختـه که رد پاش رو پاک کنی مخصوصا

وقتی که عاشقش باشی…

دختر قصه ما خیلی مظلومه، دختری که عاشق مـیشـه ولی ای کـاش نمـی شـد.

دختری که مـی فهمه عشقش دوستش داره ولی ای کـاش نمـی فهمـیـد وامـیـدوار نمـی شـد.

دختر قصه ی ما خیلی سیاه بختـه! دختری که جای لباس عروس رخت سیاه

به تنش مـیشـه .دختری که گلهای رزی که بایـد دست گل عروسیش مـیشـد

حالا سر خاک عشقش پرپر مـیکنه. قصه ی ما حکـایت دختری که تـو اوج عاشقـی

شکست رو تجربه مـیکنه وحسرت مهمون قلب عاشقش مـیشـه،دختری که قلب عشقش

رو به کس دیگـه مـیـدن… دختری که همه ی امـیـداش حسرت مـیشـه…

 رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بائو

دانلود رمان بغض همـیشگی زهرا نبی لو

قسمت اول رمان کوله بار تنهایی

کشان از پله ها پایین اومدم. یک راست به سمت آشپزخـونه رفتم ،

مامان با دیـدنم از ترس هین بلندی کشیـد و مالقه

از دستش روی زمـین افتاد.

هین !

نگـاه متعجبی بهش کردم وگفتم:

مـگـه جن دیـدی مامان؟

صد رحمت به جن ،تـواز جنم بدتری !

نگـاه بی خیالی بهش مـی اندازم ومـیگم :

مادر دست وپا چلفتی من باز چی شکستی ؟

باچهره ی عصبی به سمتم مـیادومـیگـه:

به من مـیگی دست وپا چلفتی؟

آب دهنم رو قورت مـیـدم وبا ترس مـیگم :

مزاح فرمودم مادر

چشم غره ای مـیره ومـیگـه:

چشمدیگـه تکرار نشـه

به سمت اجاق مـیرم ودونه دونه در قابلمه ها رو باز مـی کنم با به به وچه چه مـیگم:

اوممم ،چه کرده فرشتـه بانو ،چه خبره مامان ؟

هیچ خبری دخترم

چشمام رو ریز مـی کنم ومـیگم خبری نیست ،سه چهارنوع غذا پختی  دایی فرشاد..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.