استیل رمان
دانلود رمان
دانلود رمان ملکه برفی pdf از نهال خجسته با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ملکه برفی pdf از نهال خجستـه با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF

  نویسنده این رمان نهال خجستـه مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/کلکلی

خلاصه رمان ملکه برفی

سانا يه دختر نيمه تخس و شيطونه که به همراه دوتا از دوستاش

داره ترم تابستـونه ي دندون پزشکيشو مي گذرونه

دختر قصه ي ما اصلا اهل کلاس گذاشتن و اين حرفا نيست….

روزي که داستان از اون جا شروع مي شـه يه روز مثل بقيه ي روزاست

اما اون رو با یه نفر آشنا مـیشـه که….

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان کـارت قرمز

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان پروای بی پروای من pdf از فری ابراهیمی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان پروای بی پروای من pdf از فری ابراهیمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فری ابراهیمـی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان پروای بی پروای من

پروا تک فرزند خانواده که در عین رفاه مالی با سرخـوردگی های عاطفی رشـد مـی کنه و به خاطر مسایلی

که در ادامه براتـون روشن مـیشـه یاد مـیگیره به هیچ کس وابستگی عاطفی پیـدا نکنه چون تصورش اینه

که همه مردا مثل همن ! اما زندگی تـو یه مسیر متفاوت از تفکرات اون ،

هلش مـیـده و ناخـواستـه وارد یه رابطه مـیشـه که…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود آهنگ همینجوری نمیمونه (دل ای تنهای ویرونه)

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود آهنگ همـینجوری نمـیمونه از معین با کیفیت بالای ۳۲۰ و لینک مستقـیم

پخش اختصاصی از سایت استیل رمان

این آهنگ بسیار غمـگین و خاص و کمـیاب

متن ترانه: 

دل ای تنهای ویرونه رو سقفت سیل بارونه

گلستـون مـی شـه این خـونه همـینجوری نمـیمونه

دل ای درگیر دلشوره

که چشم عاشقت کوره

نگو روزای خـوش دوره

همـینجوری نمـیمونه

یه روز خـوب و مـیبینم

که خـورشیـد از پس ابر سیاه گریه مـیخنده

به حقِ خاک و آبادی

خدای عشق و آزادی

دره بازو نمـیبنده

شب رویا رو مـیبینم

که کـابوس از سره ترسش

آهنگ همـینجوری نمـیمونه از معین

رو بغضش پرده مـیندازه

نخـواب ای بخت وارونه

که آینده چراغونه

همـینجوری نمـیمونه

آهنگ همـینجوری نمـیمونه از معین

من این احوال آشفتـه که دریا با دلم جفتـه

پُرم از حرف نا گفتـه همـینجوری نمـیمونه

من این آغوش بی همدم

که همخـواب تن دردم

به شادی مـیرسم از غم

همـینجوری نمـیمونه

یه روز خـوب و مـیبینم

که خـورشیـد از پس ابر سیاه گریه مـیخنده

به حق خاک و آبادی

خدای عشق و آزادی

دره بازو نمـیبنده

شب رویا رو مـیبینم

که کـابوس از سره ترسش

رو بغضش پرده مـیندازه

نخـواب ای بخت وارونه

که آینده چراغونه

همـینجوری نمـیمونه

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان حس من pdf سامیار زاهد با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان حس من pdf سامـیار زاهد با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان سامـیار زاهد مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

حس من است دیگر مـی‌تـوانی هر جور مـی‌خـواهی صدایش بزنی اما این حس متعلق به من است از من چه انتظاری داری؟ حس مّن صد برابر از ان‌چه که مـی‌خـواهی در اختیارت مـی‌گذارد، فقط کـافی‌ست لب تر کنی! همـین و بس!​

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آخرین صاعقه جلد دوم pdf از سمیرا بهدادیان فر با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آخرین صاعقه جلد دوم pdf از سمـیرا بهدادیان فر با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان سمـیرا بهدادیان فر مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان آخرین صاعقه جلد دوم

رامتین و بهار بعد از مدت‌ها به هم رسیـدند و قراره یه زندگی خـوب و آرمانی شروع کنند؛

اما سوالی که پیش مـیاد اینه که آیا واقعا رامتین سر قول و قرارش مـی‌مونه و مـی‌تـونه به بهارش وفادار باشـه؟

و رایان…

داستان زندگی رایان و رازهای پنهانش و این که آیا تا ابد مجرد مـی‌مونه و

تن به ازدواج نمـیـده؟ داستان زندگیش چیه

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان یک عشق لا یتناهی

قسمت اول رمان آخرین صاعقه جلد دوم

ماگ قهوهام رو برداشتم و مزهمزهاش کردم طعمش بد نبود

به هر حال قهوه بود، نوشیـدنی مورد عالقهی من

به دلیل عالقهی زیادم به موسیقـی جز اکثر اوقات به کـافی شاپهایی

مـیرفتم که این نوع موسیقـی رو پخش کنند؛ اما االن

بهخاطر کمبود وقت مجبور شـدم، تـوی ماشین بخـورم

روی صندلی ماشین جابهجا شـدم و شناسنامه رو از روی کنسول برداشتم و

به اسم بیگـانهای که تـوش خـودنمایی مـیکرد،

خیره شـدم: “امـیر مدد خانی”

بهار:

نکن

“نوچ” کشیـدهای گفتم و بلندتر تکرار کردم:

نکن!

صدای خندهی ریزش رو مخم بود درحالی که سعی مـیکردم خـوابم نبره،

با چشمهای نیمهباز سرم رو از روی بالش

برداشتم و بهش نگـاه کردم لبخند کم رنگی زد و گفت:

بیـدار شـدی؟
لبهام رو جمع کردم و دوباره سرم رو روی بالش انداختم دوباره

دستـهای بزرگش رو جلو آورد و شکمم رو قلقلک داد

کـالفهتر از قبل گفتم: رامتین نکن، مـیزنمتـها!

این بار صدادار خندیـد:

تـو مـیخـوای من رو بزنی جوجه؟ اصالً پاشو بزن ببینم چهقدر زور داری!

با حرص به طرفش برگشتم و مشتم رو تـوی شکمش کوبیـدم

که از درد خم شـد و تـوی خـودش مچاله شـد

با آه…

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان اولین خاطره تلخ pdf از سیاوش 68 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان اولین خاطره تلخ pdf از سیاوش ۶۸ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان سیاوش ۶۸ مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان اولین خاطره تلخ

یزدان بعد از یک ماه به زنش اعتراف مـی کنه که نمـی تـونه باهاش زندگی کنه؛

چون یک مرد کـامل نیست در این بین گذشتـه ای وجود داره که یزدان رو از مرد بودن

خـودش بیزار کرده چی باعث شـده که یزدان به این حال بیفتـه

رمان پیشنهادی:دانلود رمان از خیانت تا عشق سیاوش ۶۸

قسمت اول رمان اولین خاطره تلخ

ﭼﻤﺪوﻧﺶ را از دوﻣﯿﻦ ﭘﻠﻪ ﻫﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ آورد،ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﮐﺸﯿﺪ، ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻐﺾ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺗﻮ ﮔﻠﻮش ﻧﺸﮑﻨﻪ

ﻣﻮﻫﺎش، ﭘﺮﯾﺸﻮن روي ﺻﻮرﺗﺶ رﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ، اﻣﺎ، اوﻧﻘﺪر ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﻮان درﺳﺖ ﮐﺮدن

ﺷﺎﻟﺶ رو ﻧﺪاﺷﺖ ﺳﻌﯽ ﮐﺮد ﺑﺎ دﺳﺖ ﭼﭙﺶ ﺷﺎﻟﺶ رو درﺳﺖ ﮐﻨﻪ ﺑﻐﺾ ﻟﻌﻨﺘﯿﺶ ﺷﮑﺴﺖ،

اﺷﮑﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ روي ﮔﻮﻧﻪ اش روون ﺷﺪه ﺑﻮدن رو ﭘﺲ زد ﭼﺸﻤﺎش ﺑﺪون اﺟﺎزه ﺳﻤﺖ ﭘﻨﺠﺮه ﻃﺒﻘﻪ

ﺳﻮم ﺳﺎﺧﺘﻤﻮن ﭼﺮﺧﯿﺪن ﻫﻨﻮز ﭼﺸﻤﺎش ﭘﯽ ﻣﺮد ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮه ﺑﻮدن ﭘﺮده ﮐﻨﺎر رﻓﺘﻪ ﺑﻮد و

ﻣﺮدي ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺗﻠﺦ و ﺗﻬﯽ ﺑﻪ اون زل زده ﺑﻮد ﺑﺮاي اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر ﭼﺸﻤﺎي اﯾﻦ ﻣﺮد رو اﺑﺮي دﯾﺪ

از ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﻧﻢ ﭼﺸﻤﺎي ﺳﺮدش رو ﺑﺒﯿﻨﻪ “ﮐﺪام را ﺑﺎور ﮐﻨﻢ ﺗﻠﺨﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ را

ﯾﺎ ﻧﻢ ﭼﺸﻤﺎن اﺑﺮﯾﺖ را ﺗﻮ ﺑﮕﻮ اﺣﺴﺎﺳﺖ ﮐﻮ؟ ﭼﺮا اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻠﺦ ﺷﺪي ﭼﺸﻤﺎن ﺗﻬﯽ ات ﺗﺎوان

ﮐﺪام ﮔﻨﺎه ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻦ” ﭼﻤﺪوﻧﺶ را ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﮔﺬاﺷﺖ دﺳﺘﺶ رو ﺑﺮاي ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﺎﻻ آورد

اﻣﺎ ﻣﺮد ﭘﺮده رو ﮐﺸﯿﺪ، ﻣﺤﻮ ﺷﺪ ﺣﺒﺎب ﺑﻮد و ﺷﮑﺴﺖ آﺗﺶ ﺑﻮد و ﺧﺎﻣﻮش ﺷﺪ آب ﺑﻮد و ﯾﺦ زد

دﺳﺘﻪ ﭼﻤﺪون رو ﺗﻮ دﺳﺘﺶ ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎ ﮐﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ اول ﺧﯿﺎﺑﻮن ﮐﺮد زﯾﺮ ﻟﺐ زﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮد:

“ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﺳﻮي ﻣﺮگ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪون او ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮگ” ﺑﺎز ﻫﻢ ﭼﺸﻤﺎش ﻧﮕﺎﻫﺸﻮن رو ﺳﻤﺖ ﭘﻨﺠﺮه دزدﯾﺪن

اﻣﺎ اﯾﻦ ﺑﺎر خبری از

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان نیلوفر مرداب pdf از نسرین ثامنی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نیلوفر مرداب pdf از نسرین ثامنی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان نسرین ثامنی مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان نیلوفر مرداب

مهشیـد دختری است که به سبب مشکلات خانوادگی قادر به ادامه تحصیل نیست

پدری معتاد و نامادری بد اخلاق, زندگی او را مختل کرده علاوه بر آن, او را وادار کرده اند

تا با قدرت پسر عموی نامادری او ازدواج کند او هیچ علاقه ای به قدرت ندارد

از طرفی قدرت شخصی فاسد و قاچاقچی مواد مخدر است و از این رو مهشیـد

تصمـیم مـیگیرد از خانه فرار کند به نزد داییش برود…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان عروس سیاه پوش

قسمت اول رمان نیلوفر مرداب

نم نم باران بهاری از دل آسمانِ ابری، زمـین تشنه را سیراب مـی کرد، قطرات ریز باران به آرامـی از پنجره ی کـالس

فرو مـی چکیـد و بوی نا از الی درز پنجره ی بستـه، فضای کـالس درس را پُر کرده بود مهشیـد بی تـوجه به سخنان

خانم دبیر که مقابل تختـه ی سیاه ایستاده و با صدایی رسا نمونه سؤالهای امتحانی آخر سال را برای دانش اندوزان

طرح مـی کرد، از پنجره به آسمان چشم دوختـه و در تفکرات آشفتـه ی خـود مغروق بود

قلب کوچکش همانند پرنده ای محبوس که برای رهایی از بند و اسارت خـود را به در و دیوار قفس سرد و آهنین

بکوبد، در سینه مـی تپیـد بر چهره ی زیبایش ردپایی از حزن و اندوه دیـده مـی شـد و نگـاه سرگردانش حدیث تشنه

بود و آب آسمان دلش همانند آسمان خدا ابری و باران زا بود که هر دم بیم آن مـی رفت با تلنگری سیالب خـون از

آن جاری گردد ذهنش در نقطه ی کوری متـوقف مانده و از آن فراتر نمـی رفت

خانم دبیر از همان نقطه ای که ایستاده بود، لب از گفتار فرو…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان حوالی هیچستان pdf از بهار محمدی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان حوالی هیچستان pdf از بهار محمدی

با لینک مستقـیم برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

 موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان حوالی هیچستان

آهیلِ افخم پسرِ یکی از بزرگ‌ترین سیاستمدارهای سرشناس ایران؛

معروف ترین موتـورسوار خاورمـیانه و وارث مجموعه‌های آموزشی فرشتـه

با گذروندن یک شبِ سیاه با دخترِ دبیرستانی معشوقه‌ باباش؛

عکس‌هاشون تـوی فضای مجازی پخش مـیشـه. با سرتیتر

رابطه‌ی نامشروع پسر متاهل حاج فتاح، با دانش آموز مدرسه‌ش!

و اینجاست که آهیل تصمـیم مـی‌گیره به شیوه‌ی خـودش

لکه‌ی ننگش رو پاک کنه..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان قصه ای در شب

دانلود رمان تـو آرزوی منی

دانلود رمان خطاهایم پاسوز من شـده اند

دانلود رمان فرفری وحشی

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان اصلا دلم خواست pdf از RAJABI_F77 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان اصلا دلم خـواست pdf از RAJABI F77 با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان RAJABI F77 مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان اصلا دلم خـواست

داستان از اين قراره كه دختر قصه ما،خـونه كوچيكي تـوي پايين شـهر داره

كه چند تا از بچه هاي بي سر پناه و به سرپرستي قبول كرد.اما بخاطر

بي پولي مجبور شـده بچه هارو به سمت خيابان هاي شلوغ تـهران بكشونه و

با اجناسي كه بهشون ميده،با فروش اونا خرجشون در بياره .

روزي اتفاقي افتاد كه دختر حساس ما بخاطر دزدي يكي از بچه هايي كه

سرپرستيش قبول كرده بود،با مردي اشنا ميشـه كه از قضا اون مرد پليس بود….

نميگم چه اتفاقي ميافتـه چون ميخـوام خـودتـون بخـونيد!

خلاصه بهتـون بگم بعد از اتفاقاتي كه ميافتـه،دختر براي كمك به پليسا

مجبور به همراهي اقا پليسه داستان ميشـه!

ولي اين اقا پليس نميدونه اون كسي كه قراره باهاش همراه بشـه،

اصلا دختره نيست!چراكه اون خـودش حسام معرفي كرده و به هيچ كس،

هويت اصليش نگفتـه جز جناب سرگرد محمدزاده!…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان لالایی قلب

قسمت اول رمان اصلا دلم خـواست

به اطرافم نگـاه کردم.

نمـیـدونم چرا!ولی خیلی از ماشین ها،به سرعت از خیابون رد مـیشـدن.

ولــی بعضــی از راننــده هــا،خیلی آهســتـه و بــدون هــیچ عجلــه اي بــه رانندگیشــون ادامــه

مـیـدادن.

بعد از لحظـاتی سـرعت ماشـینا کـم کـم اومـد پـایین و بلاخـره پشـت مسـیر خـط کشـی عـابر

ایستادن.

تکیم از دیوار برداشتم و به سمتشون برگشتم.

خـوب بچه ها.الان وقتشـه که با احتیاط به سمت ماشینا بریـد.

با دست چپ، به دو تا دختري که رو به روم ایستاده بودن اشاره کردم…

سـوگل و سـوگند…گلاتـون برداریـد و بـه سـمت ماشـینا حرکـت کنیـد.فقـط مواظـب باشـیـد

وقتی چراغ سبز شـد از کنار ماشین عقب بریـد.

بعد به سمت پسرا اشاره کردم.

علی و پیمان،شـما دوتـا گـردو و شیشـه پـاکنتـون برداریـد بـه…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان قلبم میگه pdf از f@rnoosh76 با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان قلبم مـیگـه pdf از [email protected] با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان [email protected] مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/عاطفی/پلیسی

خلاصه رمان عشق و زندگی

نسیم افـشار ، تنهــا دختر خانواده افشــار ، یــه دختــر شــر و شیطون که زمـین و زمــان رو

به کمک دوستـاش بهــم مـیریزه نقشـه کشی برای حالگیری و شیطــنت جزو دائمـی برنامه اش

به حســاب مـیــاد ماکــان افشـار ، یکی از سرد ترین و مغــرور ترین افراد خانواده افشــار ،

کســی که بــا یــه من عسل هم نمـیشـه نوش جانش کرد طی یـک سفر خانوادگی این دو نفر

مجبور مـیشن همدیـگر رو تحمــل کنن با تمــام یک دندگی هــا و لجبازی هاشون با تمام

حرص خـوردن هـا و کل کل هــاشون آیـــا واقـعا مـیتـونن همدیــگر رو تحمل کنن؟ و اینکــه

آیا این سفر به خـوبی و خـوشی به پایــان مـیرســه؟..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان خدمتکـار هات من

قسمت اول رمان قلبم مـیگـه

ساعت قرمز رنگ دایره اي روي عسلی کنار تختم دیلینگ دیلینگ

زنگ مـیزدخیلی خستـه بودم اونقدري که هر

کی نمـیـدونست فکر مـیکرد کوه کندم!

به هزار و یک مصیبت از جام بلند شـدم و چشمامو بادستام

مالیـدم به ساعت خیره شـدم؛عقربه هاي روي صفحه

ساعت ۵صبح رو نشون مـیـداد!!!

امروز ۵ خرداده و روز بدبختی من!۵خرداده من سومـین امتحان

رو در پیش دارم.امتحانی که هیچ وقت خدا ازش

هیچی رو نفمـیـدم و نمـیفهمم و نخـواهم فهمـیـد!

((فیزیک))

همـیشـه خدا سر این کلاس یا چرت مـیزدم یا در هپروت

به سر مـیبردم یا موقعی هم که هوشیار و بیـدار بودم

هیچی نمـیفهمـیـدم..به امـیـد اینکه اون ساعت زودتر به پایان برسه و کلاس بعدي شروع بشـه..

خدا نکنه مـیرفتم پاي تختـه!!اون روزم با خدا بود وقتی مـیگفت افشار چار ستـون تن و بدنم به لرزه در

مـیومد!!انقد صلوات و نذر و نیاز مـیکردم تا اون ساعت هر چی زودتر تموم بشـه و من ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.