برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان جهان موازی pdf از سانیا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سانیا مـیباشـد
موضوع رمان: تخیلی
خلاصه رمان جهان موازی
جهان های موازی اثبات نشـده هستند.
و هم چنان مثل یک تئوری باقـی مانده اند.
و این داستان کـاملا تخیلی است.
که در شب تـولدش از طرف دوست صمـیمـی اش کتابی هدیه مـی گیرد،با مضنون [جهان موازی]
کتاب جادویی است.
به وسیله آن کتاب جادویی، دختر خـود خـواه داستان،دنیاشو ترک مـی کنه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان پایان یک دورگـه
دانلود آهنگ راز
قسمت اول رمان جهان موازی
جهان های موازی اثبات نشـده هستند.و هم چنان مثل یک تئوری باقـی مانده اند،و این داستان کـاملا تخیلی است.
داستان در مورد دختری خـود خـواه و از خـود راضی است،که در شب تـولدش از طرف
دوست صمـیمـی اش کتابی هدیه مـی گیرد،با مضنون [جهان موازی]
کتاب جادویی است،به وسیله آن کتاب جادویی، دختر خـود خـواه داستان،دنیاشو ترک مـی کنه……..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پرنسس دریای آتشین pdf از نگین شاهین پور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگین شاهین پور مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان پرنسس دریای آتشین
درمورد دخترییه که مادرش رو تـوی ۱۴سالگی و نامادریش
مورد اون رو مورد اذیت وآزار زیادی قرار مـیـده ولی
این وسط یه عشقـی گریبان دختر داستانمون رو مـیگیره…
مشکلات زندگیش از اینجا شروع مـیشـه…
دانلود رمان چشمانی به رنگ عسل زهره کلهر
متن اول رمان پرنسس دریای آتشین
باصدای در اتاقم دست از درس خـوندن برداشتم و اجازه ورود دادم:
مثل همـیشـه اکرم خانوم بود)خدمتکـار(
جانم اکرم خانوم؟
اکرم خانوم:دخترم ناهارحاضره گفتن صدات کنم
چشم مـیام االن بالبخندی از اتاق خارج شـدبلندشـدم و
به سمت مـیزآرایشیم رفتم و دستی به
موهای بلندومشکیم کشیـدم نگـاهی به چهرم
انداختم،لبای گوشتی،پوستی سفیـد،
چشای درشت سبزآبی خـوشکلی چه فایـده داره وقتی
آرامش نداری؟؟
آهی کشیـدمو راهییه پایین شـدم
بادیـدنش تنم لرزیـد صندلی رو به عقب کشیـدم
مثل همـیشـه دستـوری حرف زد
لیال:چرا دیرکردی؟بخاطر تـوغذا سردشـد؟
آال:داشتم درس مـیخـوندم،بعدم مجبور نبودیـد منتظرم بمونیـد
لیال:باخشم بلند شـد که صندلی یه صدایی گوشخراشی ایجاد کرد
وادمه داد:دختره ی کستاخ از کی تاحاال واسه من زبون در اوردی هاااان؟؟
بابادستشوگرفت گفت:آروم باش عزیزم،خـودم ادبش مـیکنم
وروبه من گفت:مـیـدونم چیکـارت کنم
دختره ی بی عقل چه طرز صحبت کردن با نامادریتـه؟؟
بغضی به گلوم چنگ انداخت وداشت خفه م مـیکرد من که چیز بدی بهشون نگفتم
بابا:زود باش بیادست لیالرو ببوس و ازش معذرت بخـواه
آال:ولی بابا م نذاشت حرفمو ادامه بدم
بابا:همـین که گفتم
بااکراه بلندشـدمو روبروش قرارگرفتم
تـوچشمایی که ازشون تنفرداشتم خیره شـدم:معذرت مـیخـوام
شیطانی نگـام کردوگفت:نوچ نوچ معذرت خـواهیه خشکوخالی نمـیشـه که
ودستشو به جلو آورد
فکری به سرم زد
خم شـدم روی دستش
و گـازی محکم که کمـی از اذیت کردنای چندساله رو جبران مـیکردگرفتم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ثمره انتظار pdf از Moon-Shine با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Moon-Shine مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان ثمره انتظار
اين داستان از زبان ميثاق و ثمره بيان ميشود و از ديدگـاه آندو به روايت داستان ميپردازد
ثمره يك دختر بسيار خـوش اندام است كه از كودكي نافبر ميثاق شـده ميثاق
نيز با سعي بسيار و كار كردن در پرورش زيبايي اندام تـوانستـه اندام زيبايي
براي خـود بسازد و اكنون نيز يك سالن زيبايي اندام دارد ميثاق عاشقانه ثمره را
دوست دارد و اين در حالي است كه ثمره ميثاق را به عنوان پسر عمه دوست دارد
نه يك عشق ثمره پدر بسيار غيرتي دارد بطوريكه حتي درس خـوندن را بعد
از ۳ راهنمايي براي ثمره لازم نميداند ولي ميثاق به خاطر اينكه ميداند ثمره
درس را دوست دارد واسطه ميشود و اجازه درس خـوندن ثمره را از پدر ميگيرد
ميثاق نيز بسيار غيرتي است و همه جا ثمره را تعقيب ميكند و وقتي كه
پسري به ثمره متلك ميگويد پسر را در حد مرگ ميزند و به ثمره نيز تـهمت ميزند
كه رفتار تـو درست نيست كه به تـو متلك ميگويند اين درگيريها ادامه دارد تا اين که
رمان پیشنهادی
دانلود رمان چادرت را مـی بویم
قسمت اول رمان ثمره انتظار
كوله ي ورزشيِ رو دوشيمو از اين شونه به اون شونه مي كنم صداي سوت و يه متلك
( – ماشــــاالله)
سرمو برمي گردونم دوباره يه پسر ريزه ميزه ي ديگـه و يه متلك ديگـه
( – مرسي هيكل)
اعصابم بهم ريختـه بود اگـه ميثاق منو مي ديد چي؟؟ حتما دوشقّه ام مي كرد
دوباره يه پسر ديگـه كه از قصد داشت تـو شيكمم مي اومد
آشغالها آخه به تيپ من ميخـوره كه اينكاره باشم؟
مقنعمو رو سينم مرتب مي كنم هيكل درشت داشتن خيلي سختـه يا بايد
مراقب باشي از پشت مانتـوت به…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عروس برف pdf از خـورشیـد.ک با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان خـورشیـد.ک مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان عروس برف
نسیم عشق از دلم، همچون رهگذری شیرین مـی گذرد..لبخند به لب مـی آورم و
به دو چشم فرشتـه گونش خیره مـی شوم! آه..قلبم باز هم برای صدمـین بار در همـین
چند لحظه ی اخیـر،به تپش مـی افتد و از دلم حرفی مـی گذرد، آهستـه و
نجوا کنان برایش مـی گویم…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان پروانه ی من
قسمت اول رمان عروس برف
کلیـد رو از تـوی کیف سفیـدم بیرون کشیـدم و بعد از چرخـوندنش درون قفل و کشیـدن
دستگیره ی اپارتمانم بھ سمت پایین…در با صدای ارومـی باز شـد.
ھنوز وارد نشـده ،تنھا برای لحظھ ای، دلم از دست خـودم و این آپارتمان بزرگ و
تنھا،گرفت و باز ھمـگوشم پر شـد از صدای اصرار ھای مامان و آذر برای نیومدنم بھ
این اپارتمان…
فکر مـی کردن تنھا موندن برای منی کھ بدجور ھمـین اول راھی قافیھ ی زندگیم رو بھ
ھیچ باختھ بودم، خطر ناک بود!!
بعد از انجام دادن اون ھمھ کـار تـوی بیمارستان،و چند ساعت سرپا ایستادن سر عمل
ھای دکتر صامتی ،ھمـین ھم کھ الان روی پا ایستاده بودم خیلی بود.
شال و کیفم رو روی نزدیکترین مبل،گذاشتم و خـودم رو تا اشپزخـونھ کشیـدم….
شیشھ ی آب خنک و بیرون کشیـدم و بدون اینکھ حتی حوصلھ ی برداشتن لیوان داشتھ
باشم شیشھ رو بھ لبھام نزدیک کردم و چند قلپ ازش خـوردم…
با صدای بلندی آخیــش… گفتم.انگـار جیگرم کھ از صبح در حال سوزش بود ،خنک
شـد.
بھ رد رژ لبم کھ دور دھانھ ی شیشھ افتاده بود پوزخندی زدم و شیشھ رو گذاشتم روی
یکی از کـانترھا و برگشتم بھ سالن پذیرایی اپارتمانم….
اپارتمانی کھ علی رغم تمام مخالفت ھای مامان و آذر و امـیرعلی خریـده بودمش و..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نامزد دوست داشتنی من pdf از شبح عشق با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شبح عشق مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
مهربان ملقب به مهری دختری فوق العاده بی صبر و حوصله و عصبانی با دوستش که فرشتـه ملقب به فری هست پا به فرار از خـونه هاشون مـیزارن … هر چقدر فکر مـیکنن که ببینن چجوری مـیشـه زندگی رو ادامه داد به نتیجه نمـی رسن تا اینکه مهربان پیشنهاد مـیکنه مقداری پول بدست بیاریم تا بریم به شـهر های خـودمون . فرشتـه و مهربان برای مقداری پول دست به دزدی مـیزنن اما تـوی اولین دزدی اتفاقـی مـی اُفتـه که نیازمند کشف شما بیـد…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دخترها فریاد نمـیزنند pdf از فرحناز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فرحناز مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
این رمان در مورده دخترانیه که به خاطره دنیایه دخترونه شون مـیجنگن جنگی که معلوم نیست کی تموم بشـه
این جنگ مثله قصه ها نیست که یک شاهزاده بیادو نجاتشون بده چون این دخترا خـودشون بایـد بجنگن
خـودشون بایـد مبارزه کنن برای دنیای دخترانه شون
چون …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حس تازه pdf از Lavinsem با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Lavinsem مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختر قصه ی ما دختری مغرور و شیطون و دوست داشتنیه. همه اونو به شاد و پر انرژی بودن مـیشناسن..اون برخلاف روحیه شادش اعتقادی به عشق و عاشق شـدن ونسبت به جنس مخالف کششی نداره. فکر مـیکنه مـیتـونه تا همـیشـه برای خـودش باشـه و نیازی به یه مذکر تـو زندگیش نداره.
پیشنهاد مـیکنم دانلودش کنین رمان خیلی خـوبیه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان من ارباب تـوام pdf از هانی ۶۶ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هانی ۶۶ مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
داستان از زبون یه دختر خـوشکل و پولداره نه خیلی پولدار متـوسط رو به بالا
دختر آروم و خـوبی هست ولی پایبند دین نیست درستـه نماز نمـیخـونه روزه نمـیگیره
یا لباسهاش نسبتا آزاده ولی دل پاکی داره و دنبال کثافتکـاری نیست بگذریم یه روز
پدر این خانم مـیاد خـونه و یه مسئله ای رو باهاش در مـیون مـیزاره که باعث باز شـدن
پای یه نفر به زندگیش مـیشـه
حالا اون موضوع چی مـیتـونه باشـه که باعث بهم ریختن زندگیه این خانم مـیشـه اونم
زمانی که داره واسه کنکور درس مـیخـونه
دختر داستان : رزا نعمتی یه دختر آروم و جذاب و گـاهی شیطون و
فوضول
پسر داستان: ساشا آریامنش یه پسر از جد قاجار فوق خشن .بیرحم
زورگو .مغرور و خـودپسند..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان ارباب شاهین
دانلود رمان خدمتکـار هات من
دانلود رمان تـوتیای چشمم
.
.
.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شبی بی ستاره pdf از بهار راجی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان بهار راجی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان شبی بی ستاره
دختری که احساس مـیکند همه چیز دارد و هیچ چیز کم ندارد؛ بعد از
سالها مـیفهمد که چندان هم کـامل نبوده! پس به دنبال «او» مـیرود؛ اویی که
تمام زندگیش است
آیا دختر داستان ما به زندگیش) او( مـی رسد و ؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خیال چشمانش
قسمت اول رمان شبی بی ستاره
مامان مـیشـه تمومش کنی لطفا؟!
مامان چی رو تموم کنم؟ دارم راستش رو مـیگم!
اه مامان خستـهام کردی!
تـو من رو خستـه کردی؛ متـوجه هستی یا نه؟!
نه مادر من؛ نه!
از جام بلند شـدم و پلهها رو دوتا _ دوتا باال رفتم و وارد اتاقم شـدم هنوز در رو
نبستـه بودم که الله وارد شـد و گفت:
موضوع چیه؟ نکنه چون من اینجا مـیمونم تـو و مامانت دعوا مـیکنین
نه الله جون ،موضوع چیز دیگـهایه
مـیخـوای حرف بزنیم؟
نه، ممنون تـو برو تـو اتاقت و استراحت کن
باز هم بابت اتاق ممنونم
بر حسب شوخی با لحنی جذاب گفتم:
اتاق مهمان که واسه تـو نیست؛ واسه هر گل دیگـهای هم مـیتـونه باشـه!
منظورم رو از گل فهمـیـد، اخم کرد و از اتاقم بیرون رفت با صدای بابا از اتاق
خارج شـدم از باالی پلهها بهش سالم کردم که با لبخند جوابم رو داد و گفت:
راستی حریر خانم!
با لبخند گفتم:
بله بابایی؟
دوستت که گفتی امروز از لندن مـیاد، اومد؟
بله بابا جون؛ الله جون االن تـوی اتاق مهمان هستن
آهان!
به اتاقم برگشتم که گوشیم زنگ خـورد
با ذوق نگـاهی به صفحهی گوشیم کردم؛ سروش بود
ارتباط رو وصل کردم
الو داداشی! به به! سالم حریر خانم گل گـالب حال و احوال شما؟
ممنون داداش خان، تـو چطوری؟
من عالیم! حریر یه زحمت
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سایه همزاد pdf از ستاره سیاه لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ستاره سیاه مـیباشـد
موضوع رمان: پلیسی/درام
خلاصه رمان سایه همزاد
سایههای جعلی در کمـیناند و همه چیز وراء آن است که به چشم مـیخـورد.
شباهتها روی باورها خط تباهی مـیکشند و رسوایی حقـیقت دورترین راه نجات است.
داستان سایهی همزاد، برگرفتـه از هویتهایی جعلیست که ویـدا را از آرامش چند ساله خـود بیرون کشیـده و
به قلب دردسر پرتاب مـیکند.
همه چیز جعلیست، حتی آرامش! قدم به قدم راز بدلها آشکـار مـیشود و همه چیز سر جای خـودش قرار مـیگیرد…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه
قسمت اول رمان سایه همزاد
به سمت پنجره رفتم که بازش کنم اما باز نشـد. لعنتی از پشت قفلش کرده تا نتـونیم فرار کنیم.
چطور پلیسا به اتاقا نیومدن و از این موضوع خبری ندارن؟ سریع از اتاق خارج شـدم و از پلهها پایین امدم.
خـواستم سمت در برم که یاد اون انفجار افتادم. یعنی اون انفجار عمدی بوده. سرم رو تکون دادم
تا از این فکر بیرون بیام. در ورودی رو هل دادم اما باز نشـد. حالا چیکـار کنم؟
من چیزی ندارم که درو باز کنم. به بالای در نگـاه کردم شیشـهای بود.
شیشـه زهرماری رو برداشتم و پرتش کردم. شیشـه به هزار تیکه ریز و درشت تقسیم شـد.
صدای شیشـه تـوی این آهنگ بلند گم بود از اونجایی که حال همهشون خـوب نیست متـوجه نمـیشن.
اما نمـیشـه که اینهمه آدم بمـیرن. خـودم فرار کنم بقـیه چی؟ ایکـاش حالشون دست خـودشون بود.
شیوا: ویـدا عجله کن زمان زیادی نمونده.
– نمـیتـونم بقـیه چی؟ نمـیتـونم تنهاشون بزارم.
شیوا: ویـدا کـاری از دست تـو ساختـه نیست تا تـو بخـوای منبع رو پیـدا کنی این خـونه پودر مـیشـه.
– چقدر وقتـه؟
شیوا: من زمان زدم تقریبا نیم ساعت.
– نیم ساعت رقم کمـی نیست.
شیوا: ویـدا …..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید