برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زن دوم pdf از زهرا بالستانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا بالستانی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان زن دوم
داستان در رابطه با دختری است که در دهکده ای با ممنوعه و محدودیت ها برای یک زن
قـیام مـیکند ودر سیاست بازی های دهکده آسیب مـیبیند امابرای اثبات
هویتش با چنگ و دندان زیر سایه یک هویت منفور مـیجنگد
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان زن دوم
با تمام درد هایش پا تند مـیکندصدای نفس هایش بلندتر مـیشود ویلا با تمام جلال وجبروتش
برایش وحشت انگیز شـده حال که در یک قدمـی مرگ ایستاده مـیترسد او هنوز زندگی نکرده
نمـیخـواهد بمـیرد مـیـدو درب آهنی را که مـیبیند نفس مـیگیرد دست مـی اندازد به قفل وبازش مـیکند
صدای عصبی اش را مـیشنود او را صدا مـیزند برای یک لحظه برمـیگردد با لباسهای تیره ای که
پوشیـده مـیان تاریکی وروشنایی حیاط بسان هیولایی است که او را تکه تکه خـواهد کرد نفس
در سینه اش حبس مـیشود از سرخی خنجر دستش ،چیزی درونش فریاد مـیزند …برو!…فرار کن!
خیابان تاریک ووهم انگیز است کدام سمت برود؟ مـیـدود سمت روشنایی های چشمک
زن منتـهای خیابان .صدای پاها نزدیک ونزدیک تر مـیشود درب نیمه باز خانه ای برایش لبخند
مـیزند سریع داخل مـیشود وپشت در مـیان درختان سربه فلک کشیـده حیاط پنهان مـیشود
نفس نفس مـیزند حس مـیکند تمام عناصر حیاتی اش کرخت شـده نور اتـومبیلی که چند متر
آنطرفتر پارک شـده روشن مـیشود سرو صدای چند نفر مـی آیـد سه مرد جوان که صدای خنده هایشان
چنگ مـی زند روحش را،نفسش حبس مـیشود خـود را پشت بوتـه ها پنهان مـیکند وبه درخت
کناریش تکیه مـیـدهد عرق سرد روی پیشانی اش را پاک مـیکند با تشـدیـد خیسی مـیان پایش
با درد لبخند مـیزند چهره اش از یادآوری گذشتـه بیشتر کش ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق بی انتـها pdf از فاطمه بامداد لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه بامداد مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان عشق بی انتـها
چتـه واسه چی اینجوری گریه مـیکنی هانننننن خب اونا مردن تـو که نمردی که اینجوری عزا گرفتی جمع کن خـودتـو
باچشمای از حدقه در اومده نگـاش مـیکردم که داددوم وکه زد روح ازتنم خارج شـد
–فهمـیـدییییییییی با بغض وترس سرتکون دادم
که خـوبه ای گفت –خب پس برو وسایلتـو جمع کن از فردا بیا اینجا
سرتکون دادم که دکتر قرداد یه ساله ای رو گذاشت کنارم –امضاکن
–آقای شریفی امضا کردن
سریع امضا کردم–خب پس از فردا مـیای مـیفرستم دنبالت راننده امو آدرس خـونتـون وبگو
سریع گفتم که با اخم یادداشت کرد
با دکتر برگشتیم دکتر منو رسوند ورفت رفتم داخل اتاقم و کوله امو برداشتم همش چهارتا
تـونیک داشتم مشکی سورمه ای قهوه ای آبی نفتی با شلوار جذب دوتا شال مشکیو
روسریمو برداشتم عکس بابا مامان برداشتم ورفتم پیش زن دایی
زن دایی..
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان عشق بی انتـها
هانن باز چه مرگتـه اومدم بگم مـیخـوام برم با خـوشحالی برگشت طرفم
–کجا کیبا بغض گفتم فردا قراره تـو یه خـونه کـار کنم اونجا بهم جای موندن هم مـیـدن
–خداروشکر باشـه برو دایی وقتی فهمـیـد بیشتر از زن دایی خـوشحال شـد دخترشون که خارج داشت درس مـیخـوند
غمـگین به بی ارزش بودنم فکر مـیکردم
بلاخره لحظه خدافظی رسیـد دایی بغلم کرد–موفق باشی دایی
مرسی دایی جون زندایی باهام دست داد ومن سوار ماشین بی آمده ای که از
طرف شریفی دنبالم فرستاده بود شـدم وبا هق هق دست تکون دادم
تموم شـد حالا بایـد روپای خـودم وایستم
رسیـدیم رفتم داخل که دیـدم نشستـه وداره فیلم مـیبینه و انقدر عصبی که آدم سکتـه مـیکنه
با ترس سلام کردم که از جاش …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان انتقال به خانه ی شیطانی pdf از زینب جوکـال با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زینب جوکـال مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/درام
خلاصه رمان انتقال به خانه ی شیطانی
مـی گویند آرزوها رنگی هستند درست همانند آرزوهای صورتی رنگ من
همانند اتاق صورتی رنگی که سال ها آرزویش را در اتاق مشترک من و آرالیا مـی کردم
رنگی که رفتـه رفتـه کـابوس شـد آری کـابوس شبانه درد آور وحشتناک…
وحشتی که خـواب را از چشمانمان ربود!
صداهای درد، صدای پای مرگ را به تدریج در نزدیکی ام مـی شنوم همه این عذاب را
از چشم آرزوی بچگـانه ام مـیبینم.دل هایمان در آن خانه مرموز به سرعت در سـ*ـینه
مـی کوبد آرامش ندارد دلم مـی خـواهد از آن خانه ی منفور شیطانی فرار کنم
دور شوم ولی دگر دیر است خیلی دیر…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بخت سیاه پوش من زینب جوکـال
قسمت اول رمان انتقال به خانه ی شیطانی
دور خـودم چرخیـدم و با ذوق گفتم:
آرالیا مـیبینی چه خـوشکله؟
پوفی کرد و بدون تـوجه به خـوشحالی که از چشمانم مـی باریـد گفت:
– البتـه که مـی بینم!
امروز اصال حوصله حتی خندهی من رو نداشت از جاش بلند شـد و
از اتاق بیرون رفت. محو زیبایی اتاق صورتی رنگم
شـدم، اتاقـی که سال ها آرزویش را مـی کردم و حاال به دستش اورده بودم.
به طرف پنجره اتاقم دویـدم و بازش کردم و به خیابان نگـاه
مـی کردم لبخند روی لبم نقش بستـه بود. با حلقه شـدن
دستی تنومند دور کمرم به خـودم اومدم صدای بابا در گوشم پیچیـد:
– خـوشت اومد ملیا؟
دستاش رو از دورم باز کردم و به سمتش چرخیـدم و تـوی بغلش جای گرفتم.
– خیلی قشنگـه بابا مرسی بابا مرسی.
بابا دستی به موهای لـ ـختـ شکـالتی رنگم که خرگوشی بستـه بودم کشیـد و گفت:
– خـواهش مـی کنم عزیز دل..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان زندگی نامرئی pdf از شقایق با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شقایق مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان زندگی نامرئی
یسنا زنی که یک هفتـه بعد از ازدواج ،همسرش فوت مـی کند و او بعد
از آشنایی با مردی ثروتمند و متأهل پیشنهاد ازدواجش را مـی پذیرد.
و حالا بعد از گذشت بیست و پنج سال از این زندگی نامرئی
در یک شب همه چیز آشکـار مـی شود آن هم به بدترین شکل ممکن .
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان جام عقـیق مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان زندگی نامرئی
پشت پنجره سرتاسری سالن ایستاد و از اون ارتفاع تقریبا بلند به
شـهر پر دود و دم و آدم های پر از دغدغه ای که مدام در
رفت و آمد بودن نگـاه کرد.
این روزها او هم پر از دل مشغولی هایی بود که احتمالا بایـد تا آخر
عمر اونا رو به دوش مـی کشیـد زندگی در چشم به هم
زدنی روی مخـوفش رو بهش نشون داده و مثل زلزله ای مهیب
روی تن ظریفش آوار شـده بود . به خـوبی مـی دونست که
دیگـه هیچ وقت رنگ خـوشبختی رو نمـی بینه؛ اون هم نه تا
وقتی که تـوی خـونه ای سرد و غریب با مردی بیگـانه با قلبش ،
زندگی بی هدفی را آغار مـی کرد و محبوبش در جایی دیگـه
بدون او سیگـار به آتیش مـی کشیـد و دود غلیظ اش رو در ریه
خفه مـی کرد
حلقه شـدن دستی دور شونه هاش از افکـار در هم
پیچیـدش به دنیای غم انگیز این روز هاش پرتاب کرد .
به نیم رخ مرد کنارش نگـاهی انداخت انگـار هیچ رقمه نمـی تـونست
منکر اون همه جذابیت بشـه اما نمـی دونست چرا
نمـی تـونه کمـی هم شـده دل به دلش بده تا کمـی هم شـده
قلبش آروم بگیره و چرا نمـی تـونست اون چشم ها رو که ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حوای من pdf از ف سدنی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ف سدنی مـی باشـد
موضوع رمان:عاشقانه/معمایی
خلاصه رمان
دختری که گذشتـه وخاطراتش به فراموشی سپرده شـده
حالامردی پیـداشـده که مدعیِ عشق سابقشـه
بادلیل ومدرک..خب آویسادل به دایان سپرده وشروع زیبایی برای جفتشون رقم مـی خـوره
که بایک تماس وإفشای واقعیتی که درگذشتـه رخ داده ودایان ازش مخفی کرده..
دل چرکین شـده باموجودی که ۲۳ماهی مـیشـه که تـوی دلش وول مـیخـوره مـیره تااصل ماجراروبفهمه…
بنظرتـون بهم برمـی گردند…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دردم pdf از خـورشیـد.ر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان خـورشیـد.ر مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
این داستان برداشتی آزاد از وقایع یک زندگی است و ماجراهایی که اشخاص در آن تجربه مـیکنند برداشتی از حقایق یک زندگی مـی باشـد، داستانی است از زندگی آدم هایی که احتمالا وجود دارند، من آنها را واقعی مـی پندارم و مطمئنم در گوشـه ای از دنیا بدون شناخت از منی که آنها را مـینویسم زندگی مـیکنند، با تمام مشکلات دست و پنجه نرم مـیکنند و برای بقا تلاش مـیکنند، عادت مـیکنند، عاشق مـیشوند ، تجربه مـیکنند، متنفر مـیشوند، دوست مـیـدارند و مـیبخشند، آنها زندگی مـیکنند، مـیخـواهم از زندگی بنویسم….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بازی با عشق pdf از شبنم آهنین جان با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شبنم آهنین جان مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دو برادر عاشق دختری به نام نیلوفر مـیشن ولی داداش دومـی هم بخاطر مشکلاتی که داشتـه عشقشو پنهان مـیکنه ولی نیلوفر از این موضوع با خبر مـیشـه که بعدها مشکلات بیشتری به وجود مـیاد. و…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مـیوه منحوس pdf از ژیلا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ژیلا مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری بنام شادان ، دختری شاد و شیطون که خانوادشو از دست داده و فقط دوتا مادر بزرگ داره و عشقـی که شادانِ دیوونه رو دیوونه تر از همـیشـه کرده …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تاوان دل شکستـه pdf از مهدیه_mhk با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهدیه_mhk مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اربابی/خدمتکـاری
خلاصه رمان تاوان دل شکستـه
مـیروی ولی من منتظرم،این پایان کـارم نیست
داستان زندگی دختری است که از خانواده و جامعه طرد مـیشـه اما همـیشـه
امـیـدواره چون بسیار عاشقه و همـین عشق هست که باعث نابودیش مـیشـه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تلاطم بارانی
قسمت اول رمان تاوان دل شکستـه
بالاخره باخستگی زیاد به خـونه رسیـدم تمام بدنم درد گرفتـه یکی نیست بگـه معلومه به خاطر
دیشبه که اصلا نخـوابیـدم
مقنعه روازسرم کشیـدم موهام عرق کرده بود موهای کوتاهم که تا گردنم بود ولی همـیشـه رنگ
مـیکردم اونم قهوه ای هیچ وقت رنگ موهای خـودمو دوست نداشتم موهام مشکی بود پایینشون
فربود ومن همـیشـه حسرت موهای لخت سیمـین رومـیخـوردم پس همـیشـه قهوه ایشون مـیکردم
خیلی دلم مـیخـواست بلوند کنم اما همـیشـه فکرمـیکردم بهم نمـیاد ورنگ کردنشون به بلوند فقط
ریسکه چون صورتم گندمـگون بود وسفیـد سفیـد نبودم امازیادم سیاه نبودم
دستمو تـوکیفم کردم وپاکت سیگـارم رودراوردم روی مبل لم داده بودم وکولر موهامو تکون مـیـداد
چشماموبستمو سیگـاررو روی لبم گذاشت دنبال فندکم گشتم بالاخره ازتـو کیف شلوغم پیـداش کردم زیرسیگـارنگـهش داشتم
وسیگـارروروشن کردم یک هو چشمم به حروف حک شـده روی فندک افتاد به یاد اون روز افتادم
دربند رفتـه بودم باسیاوش اولین تجربه من در دوست SH پسر داشتن:
تقدیم باعشق به عزیزترینم -وای سیاوش چقدرخشگله
تازه خانم خانما روی فندکوببین اول اسمت روش حک شـده -اخ جون چه باکلاس وای سیاجون تـو
خیلی خـوبی
ازخاطرات اومدم بیرون ناخـوداگـاه پوزخندی روی لبم اومد دود سیگـاروتـوریه ام فرستادمو باژست
خاص خـودم فرستادمش بیرون سیمـین همـیشـه مـیگفت شادان تـو مرض داری همـیشـه طوری
سیگـارمـیکشی که تمام نگـاه ها رو به خـودت مـیکشی اهی مـیکشم وسیگـارو
خاموش مـیکنم خـودموبه اتاق مـیرسونم وروی تخت مـیفتم وبه خـواب عمـیقـی…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان استاد جذاب من pdf از آروشا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آروشا مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان استاد جذاب من
داستان دختری به نام رها که شکست خیلی بزرگ تـوی زندگیش خـورده اما
بعد سالها با استاد خـودش و پسرعموش آشنا مـیشـه تا……
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان حاملگی اجباری
قسمت اول رمان استاد جذاب من
دریا:زودباش دیگـه رها
رها:باشـه بابا وایسا خـو چقدر عجله داری
دریا:عجله ندارم استرس دارم مـگـه تـو نداری؟
رها:چرا خب دارم
دریا:پس زودباش دیگـه
رها:ای بابا خب اینترنت ضع ی ف صبر کن
امروز نتایج کنکور مـیاد و من و دریا کل ی استرس
داریم که ببینیم دانشگـاه در مـیایم یا نه
رها:خب اومد
دریا سریع از باال سرم اومد تـو کـامپیوتر و گفت
دریا:کو؟ببینم رها:بزار اسمارو سرچ کنم
دریا:جونت درب یاد بدو دیگـه
خنده ای کردم و اسم خـودمو سرچ کردم
رها:خب رها آریا مهر …ایول بابا قبول شـدم
دریا:خاک تـو سرت کنن تـو که تـهران قبول نشـد ی
نگـاهی به کـامپیوتر کردم واای راست مـیگفت ش
یراز قبول شـدم.یه جیغ بلند زدم و گفتم
رها:واااای آخه چرا ش یراااااز
دریا:ول کن حاال اسم منو بزن
رها:باشـه . ..خب دریا بزرگمهر. .وااای دریا تـوهم قبول شـد ی
دریا یه جی غ از سر خـوشحالی زد و پریـد تـو بغلم منم بِغلش کردم …… ..
دوسه دقـی قه بعد از تـو بغلم اومد بی رون و کـامپی وتر نگـاه کرد و
دهنش باز موند منم نگـاهی کردم و پقـی زدم زیر خنده و با لحن خـودش گفتم
رها:خاک تـو سرت کنن تـو که تـهران قبول نشـد یـدریا برگشت سمت من و یک ی زد تـو سرم
رها:هوووو ی وحشی چتـه تـو حاال انگـار چی شـده خب مـیر ی م ش یراز دانشگـاه دیگـه
دریا ناامـیـد نشست سر تخت و گفت
دریا:مـگـه به همـین آسونی ه آخه مامانم چی بابام چی هان..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید