برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان کوچه های بی کسی pdf از کیانا و شادی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کیانا و شادی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/غمـگین
خلاصه رمان کوچه های بی کسی
دوست داری یه گوشـه از خاطراتت رو برداری و بندازی دور
کوچک ترین خاطره ای از بین زندگیت که گوشـه ی ذهنت جا خـوش کرده.
یه خاطره ی کثیف
که آتیشش تمام زندگیتـو بسوزونه
و هنوز اون آتیش تـو زندگی من خاموش نشـده
داره تمام وجودم رو به آتیش مـیکشونه
و من هنوز دارم با اون خاطره زندگی مـیکنم
کـاش بعضی از خاطره ها از ذهنت پاک بشن
فقط نیاز دارم به
یه پاک کن
یه دفتر سفیـد
یه زندگی جدیـد
یا شایـد
یه فراموشی ابدی..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان جنون جن عاشق
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق تا ابد pdf از شـهناز محلوجیان لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان شـهناز محلوجیان مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان عشق تا ابد
سرگیجه و سر درد آزارش مـیـداد ،بغض سنگین و دردی که گلویش را گرفتـه بود فرصت نمـیـداد
نفس های تند و هیجان زده ی خـودش را به حال عادی برگرداند . صدای آقا جون به شکل
گلوله های ریز با سرعت روی پرده ی گوشش مـیچرخیـد انگشتانش تـوان نگـاه داری گوشی
تلفن را نداشت ، به دیوار تکیه داد ، آرنجش را روی صفحه ی مـیز زیر تلفن گذاشت و
بی رمق و التماس آمـیز گفت..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مـیراث خانم بانو
قسمت اول رمان عشق تا ابد
– چرا عذابم مـی دی ؟ خـواهش مـی کنم ، ببین دارم التماس مـی کنم ، باهام حرف بزن .
گوشی تلفن را از کنار گوشش دور گرفت ، مـی خـواست آن را روی شاسی قرار دهد ، منصرف شـد دهانی گوشی را
محکم گرفت . نا راضی و پشیمان ، تند و عصبی ، با خشم دندان هایش را روی هم فشار داد . داری بهش التماس مـی
کنی ؟
صدای پیر مرد خستـه و پشیمان را شنیـد :
– با تلفن نمـی تـونم همه چیز رو این جوری که اتفاق افتاده تـوضیح بدم . خـواهش مـی کنم ، فریاد نزن ، هیچی ام نگو ،
بذار فقط من حرف بزنم .
سایه ی گنگ و محو چهره ی آقا جون روی پرده ی خیالش حرکت کرد . چشم هایش را بست و سکوت کرد .
– گوش کن به من ، نمـی تـونم بیام اونجا بیا تـهران هر کجا که بخـواهی قرار بذار بیام سراغت .
– مـی خـوای زحمت بکشی بیای برام سوغاتی آلمان بیاری ؟ من با تـو کـاری ندارم و دیـدنت فقط برام یه عذابه ، یه
عذاب . تـو رو خدا رهایم کن .
گوشی را روی دو شاخه گذاشت و سیم آن را قط…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خراش دل pdf از آرزو فیضی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آرزو فیضی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان
زندگیم با یک غلط عوض شـد فردای همون روز بود که علیرضا پا پیش گذاشت
علیرضا پیش خانومجون رفت و گفت که مۍخـواد با من ازدواج کنه خانومجون
خیلی خـوشحال شـد و شب همه رو خـونه خـودشون جمع کرد بابا هنوز با خانواده
عمو کمـی سرسنگین بود و این من رو مۍترسوند بعد شام خانومجون و آقاجون
حرف ازدواج ما رو پیش کشیـدن اما بابا تا شنیـد با عصبانیت بلند شـد و طوری فریاد زد که هیچ حتی آقاجونم حرفی نزد
– من جنازه دخترمم رو دوش این نامرد نمـیزارم
با حرف بابا، عمو هم از جاش بلند شـد و نزدیک بابا رفت آروم گفت:
– تمومش کن برادر من، این ها جوونن یک کـارهای اشتباهی مـیکنن اما بعد پشیمون مـیشن
بابا پوزخند زد و با حرص گفت:
– چی مـیگی تـو!؟ این پسر تـو نبود که دخترم رو پس زد!؟ ببینم این پسر تـو نبود یک
روز مونده به عروسیش کورس رسوایش زده شـد که آقا معشوقه داره یا نه اصلا
این پسر تـو نبود که اصلا دختر من رو نمۍخـواست نکنه یادتـون رفتـه
تـو راهرو داد مـیزد که دختر من رو نمـیخـواد و مجبور شـده
زیر چشمـی به علیرضا نگـاه کردم که با نگرانی نگـاهم مۍکرد انگـار تـو چشمهام
اشک و نگرانی رو دیـد که لبخند کمرنگی زد و چشمش رو به معنی درست مۍشـه
باز و بستـه کرد آخ که اون لحظه قلب بیجنبم ریتم مۍگرفت
با بلند شـدنش با وحشت منم بلند شـدم اما علیرضا به سمت بابا رفت و با
سر پایین افتاده روبهروی بابا ایستاد صداش آروم بود و کمـی مـیلرزیـد
– حق با شماس عمو، شما ببخش
بابا بۍتـوجه به علیرضا به سمت من نگـاه کرد و با تحکم …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان درنده ولارینال pdf از mahya1993 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان mahya1993 مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان درنده ولارینال
پشت آن کوهاي بلند بعد از چمنزارها ايستاده اند آرام و نوراني
درخشان و با شکوه اسبهاي سفیـد روشنايي و کوه
پشت قله پشت برفها پشت آينه و پس باران خـواهد
آمد به رنگ رويايي سپيد و نوراني خـواهد آمد
پس از باران تند پس از رعد و برق و طوفان يک نفر از پس آينه مي آيد يک نفر پس از باران “
صدای رعد و برق او را وحشت زده از حال خـود خارج کرد این زمستان گویی
تمامـی نداشت و انگـار مـی خـواست برای ابد بدون بهار بر ولارینال حکمفرمایی کند
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان درنده ولارینال
رو به روی دیوار ایستاد و با ناخن خط عمـیق دیگری روی آن کشیـد در ذهنش شمرد : ۷۷۲۲
این دیوار حاال دو هزار و ششصد و هفتاد و هفت خط عمـیق داشت چشمانش را به دیوار کناری
دوخت که بر خالف این دیوار خطوط نامنظم و درهمـی داشت خط های روی آن دیوار اثر ناخن
های هر ده انگشتش مـی شـد که گـهگـاه با نهایت خشم و عصبیت روی آن مـی کشیـد خط های
منظم این دیوار اما حکـایت دیگری داشت خطوط عمـیقـی که روی این دیوار با ناخن سنگی
انگشت اشاره اش حک مـی شـد نشان از روزهایی داشت که در این چهاردیواری فوالدی – سیمانی
مـی گذشت روزهایی که هر کدام جراحتی بسیار درد آورتر ، بر دیوار قلب او بودند
روی صندلی تخت گـهواره ای شکل و شکستـه اش نشست و به دیوار ها خیره شـد گلویش از
شـدت تشنگی مـی سوخت و حواسش به خاطر همـین عطش به حدی حساس شـده بودند که مـی
تـوانست بوی خـون مردمـی که از جاده پایین رودخانه …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پانتی بنتی pdf از ژیلا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ژیلا مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
داستان درمورد دختری بنام پانتی هستش که پدری عرب و مادری تـهرانی داره . پدر این دختر زاده این عشیره خاص هستش و مـیراث دار این فرهنگ . پانتی ساکن تـهران هست ولی قبلا بنا به دلایلی تـوی اون عشیره زندگی کرده . من عادت دارم که تـوی داستانهام گره ایجاد کنم و همراه با داستان این گره ها رو باز کنم ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان غرور یخی pdf از محمد جواد اسدی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان محمد جواد اسدی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/انتقامـی/غمـگین
خلاصه رمان غرور یخی
ملیکـا دختر شروشیطونی است که ۷ ماهه با امـیر علی برزگر ازدواج کرده و
عاشقانه همو دوست دارند و حتی یک لحظه هم بدون هم از هم دور نمـیمونند .
در یک روز زمستـونی ملیکـا به دنبال پریسا دوستش که منشی مطب یه
دکتر مامایی مـی ره و در آنجا اتفاقاتی مـیافتـه که باعث مـیشـه سرنوشت
بی رحم سرنوشت این دو و اطرافیان ملیکـا رو عوض مـیکن…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آخرین مـیعاد محمد جواد اسدی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آوارهایی که عشق شـدند pdf از مبینا شفیعی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مبینا شفیعی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان آوارهایی که عشق شـدند
دختری باروحیات لطیف وگـاهادارای شیطنت
بااتفاقـی اعضای خانواده اش را ازدست مـیـدهد
وامدادگری ناجی تن وزندگی اومـیشود..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان اولین دیـدار
قسمت اول رمان آوارهایی که عشق شـدند
باخنده وشوخی ازرهاخداحافظی کردم وبه خـونه بازگشتم
عاشق این خـونه کوچک بودم
مهرمادری درونش موج مـیزد
خـودم درآغوش مادرم انداختم وبوسه محکمـی به روی گونه اش
زدم وباخنده گفتم:رویاخانم من بدجوری عاشقتما
من روازخـودش جداکردوگفت:بازچی شـده چاپلوس خانم
+هیچی بخدایه کـاری مـیکنی آدم اصلاازابرازاحساساتم پشیمون بشـه
خنده کوتاهی کردوگفت:بروورپریـده خـودم بزرگت کردم تمام اخلاقات دستمه
لبم رومـیان دندان هایم کشیـدم وبعدازکمـی مکث گفتم:
آخر هفتـه مـیزاری برم تـولدرهابابچه های دانشگـاه قراره سوپرایزش کنیم
-اهان دیـدی گفتم خیلی خب مشکلی نداره برو
دوباره گونه اش رابوسیـدم وبعدبه اتاقم رفتم
مقنعه ام راازسربیرون کشیـدم ولباس هایم راازتن درآوردم
درازکشیـدم وباتلفنم مشغول شـدم
سرگرمبودمکه دراتاق ناگـهانی بازشـدوآویرخـودش رابه داخل انداخت وگفت:سلام آبجی جونم
ازجابرخاستم وجسم نحیفش رابه آغوش کشیـدم وبوسه ایی روی موهای مشکی
رنگش نهادم آن روزهاتمام دنیای من درچندوجب آغوش آویرخلاصه مـیشـد…
مادرم برای چای عصرگـاهی صدایم زد
عادت هرروزه مان همـین بود بامادرم وژینا چای عصرگـاهی مـینوشیـدم وازروزمرگی هایمان برای هم مـیگفتیم
ژیناهم موقع قاچ کردن کیک سررسیـدوطبق معمول ازاستادهای کلاس کنکورش
شاکی بودوروبه من باحسرت گفت:دلیناخـوش به حالت قبول شـدی خیالت راحت شـد
لبخندروانه صورتمکردم وگفتم:تـواماین روزات تموممـیشـه فقط کـافی تلاش وصبرکنی
مشغول خـوردن چای وکیک شـدم
مادرمشغول آماده کردن شام شـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان رویای مات pdf از نرگس رضایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نرگس رضایی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان رویای مات
ماشین دور زد و کنار پایم متـوقف شـد در راباز کردم و روی صندلی عقب نشستم و
سرم را به شیشـه ی باران زده تکیه دادم
باران همچنان بر سر شـهر مـی باریـد و تن خانه ها و خیابان ها را مـی شست با خـودم
خیال کردم چه مـی شـد اگر این قطره های زلال درد و اندوه سیاه قلب مرا هم مـی شستند؟
هر دو سکوت کرده بودیم و در دنیای افکـار و اوهام خـود گرفتار…
بی تاب و خستـه از این کلاف سردرگم و پیچ در پیچ
کـاش همه چیز آنطور بود که در ظاهر به نظر مـی رسیـد او مهربان بود و من عاشق…
کـاش این شانه های ستبر هیچگـاه در آغوشم نکشیـده بودند و
زندگی اینطور بی رحم تازیانه ویرانی به جانم نمـی زد
اصلا کـاش عشق بی خیال قلبم مـیشـد و در مـیان روزهایم سرک نمـی کشیـد …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شمـیم اردیبهشت نرگس رضایی
٘
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان طلاق pdf از estahrij لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان estahrij مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان طلاق
داستان درباره ی زندگی دکتریست که خانمش مـیخـواد ازش جدا بشـه
هیچکدوم هم به فکر مشکلاتی که بعد از طلاقشون واسه فرزندشون مـیوفتـه نیستن
ودرک نمـیکنن فرزندشون چقدر داره سختی مـیکشـه و
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان طلاق
با درموندگی گفتم:مهناز جان؟ -اسم منو صدا نزن -تـورو خدا کوتاه بیا -نمـی تـونم -مـگـه من
چه گناهی درحقت کردم؟ سال زندگی؟۷۱عصبی تر از قبل گفت:چه گناهی؟گناه از این بیشتر
که به من خیانت کردی؟اونم بعد از -کی بهت گفتـه که من به تـو خیانت کردم؟ به پاکت عکسایی
که روی تخت افتاده بود و بدون اسم فرستنده بود,اشاره کردو گفت:با این عکسا فهمـیـدم
-آخه کی این عکسارو فرستاده؟ -مهم نیست که کی فرستاده مهم اینکه من تـورو خـوب شناختم
دیگـه هم اجازه نمـیـدم با زندگیم بازی کنی -آخه چرا به فکر آبروی من نیستی؟نمـی گی
مردم پشت سرم چه حرفا که نمـی زنن؟من دکترم واسه خـودم آبرو دارم -من ندارم؟همکـارام
نمـی گن که این چه پلیسیه که نمـی تـونه شبا ادامه حرفشو نزد و یه پوف عصبی کشیـد
گفتم:حالا چی مـی خـوای؟ -بهت که گفتـه بودم من طلاق مـی خـوام -این کیه که مـی خـواد
زندگی من نابود بشـه؟ –هیچکس نیست خـودتی که زندگی خـودتـو نابود کردی چقدر بی رحم
شـده بود چرا؟ منکه کـاری نکرده بودم حالا که او بی رحم شـده بود پس منم بایـد بی رحم مـیشـدم
بی رحم تراز خـودش گفتم:باشـه به یک شرط راضی مـیشم که طلاقت بدم نگـام کرد ترس تـو
چشماش موج مـیزد -پویا پیش خـودم مـی مونه -نه هرگز من مادرشم پویا منو بیشتر از تـودوست داره
-به من ربطی نداره تـو مـی خـوای طلاق بگیری و شرط منم حضانت پویاست …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ازدواج به سبک اجباری pdf همـیشـه بهار با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان همـیشـه بهار مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری از دنیای آزادی، بدون هیچ پایبندی به اصول و احکـام دینی،بی قـیـد و بند از هرگونه قانون، در خانواده ای که شایـد خدا رو از زندگیشون عملاً و علناً حذف کردن پسری با دنیایی کـاملا متفاوت، پایبند به تمام واجبات و احکـام دین و شرع ،زندگی ای که فقط و فقط با قانون و برنامه ریزی پیش مـی رود…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید