استیل رمان
دانلود رمان
دانلود رمان قطعه بیست و سوم pdf از فریال با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان قطعه بیست و سوم pdf از فریال با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فریال مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/کلکلی

خلاصه رمان قطعه بیست و سوم

 داستان در مورد دختری به اسم شیـدا هستش که تـوی آپارتمانش تنها زندگی مـیکنه

پشت خـونش یه قبرستـون کهنه هستش که همـیشـه به اونجا سر مـیزنه و…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بانوی گندم زار

دانلود رمان آروم دل فریال

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان برزح اما بهشت pdf نازی صفوی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان برزح اما بهشت pdf نازی صفوی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان نازی صفوی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

دو روز بعدی، چون به خاطر حال رعنا روزها بیرون نمـی رفتیم، سخت مـی گذشت، ولی برعکس شب ها که کنار شومـینه تا نیمه شب مـی نشستیم و از گذشتـه ها حرف مـی زدیم، با شوخی های حسام و یاد آوری خاطرات بچگی هایمان، که حالا شیرینی اش را بیش تر از هر زمانی احساس مـی کردیم، با زوایای مختلفی از روح یکدیگر آشنا مـی شـدیم که تا به آن روز برایمان پنهان بود…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان برکت وجودت pdf از زهرا گودرزی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان برکت وجودت pdf از زهرا گودرزی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان زهرا گودرزی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان برکت وجودت

 درباره ی دختریه که با وجد داشتن خانواده پولدار و محجبه که

ظاهرا اهل دین هستن اما در باطن فرق دارن هستروی مبل

جلوی تلوزیون ولو بودم صدای نحس فرشتـه که با اون شرط مسخره اش

که اون رو بیشتر شیطان نشون مـیـداد تـوی سرم به وز وز افتاد

همزمان تصویر چهره ی تمام عملیش با اون ارایش غلیظ افتضاح جلوی چشمم امد

رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در ایران قدیم مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان برکت وجودت

نگـاه همه روم سنگینی مـیکرد مخصوصا اون بردیای اشغال که پشت فرشتـه درامده بود

همش دم از شجاعت من مـیزد نمـیـدونم چطور شـد خریت کردم اولین گزینه انتخاب کردم

چرا زیرش نزدم مـگـه یه بازی بیشتر بود هنوزم با فکرش جنون مـیگیرم حرصی وسایل رو مـیز روی به زمـین ریختم

جیغ کشیـدم موهام رو به چنگ کشیـدم به سد اشکـام اجازه باریـدن دادم

هق هقم دیوارای خـونه رو لرزون با صدای خش دار غریـدم

خدا من بنده ی خـوبی نیستم اما شریک شیطان هم نشـدم اما الان بایـد بنده ی خـوبت رو از راه بدر کنم

این یه امتحانه منکه حتی تـو راه تـو کوچترین قدمـی برنداشتم از وقتی که اون

همه ریا کـاری تظاهر رو تـو اطرافیانم دیـدم انتخاب کردم که مثل اونا نباشم

راهم رو جدا کنم اما نه اینکه پست فطرت باشم همدست شیطان من نمـیتـونم

بدون کمکت تـو این امتحان باشم نجاتم بده راه گریز رو نشون بده تا واردش نشم

خدااا کمکممم کننننن کمممکمم کننن

زانوهام تا شـد نفسم بریـده بریـده بیرون مـیزد گوشام سوت کشیـد

خـونه دور سرم مـیچرخیـد تصویر محو کدرتر شـد دیگـه هیچی نفهمـیـدم.

چند بار پلک زدم تاری دیـدم بهتر با بدبختی بد…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تافته جدا بافته pdf از صبا لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تافتـه جدا بافتـه pdf از صبا لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان صبا مـیباشـد

موضوع رمان: اجتماعی

خلاصه رمان تافتـه جدا بافتـه

دختری به نام عسل که در خانواده پولدار بزرگ شـده ولی از نظر عاطفی از اون خانواده تامـین نشـده و

کم کم به علت اون پی مـیبره .

رمان پیشنهادی:دانلود رمان قمار عاشقـی بانوی دل

قسمت اول رمان تافتـه جدا بافتـه

ماشينو تـو پارگينک پارک کردم رفتم بالا خدیجه خدمتکـاره خـونمون اومد جلوگفت:

سلام خانوم خستـه نباشيد مرسی شمام خستـه نباشی برای دهمين بار عسل

صدام کن دوست ندارم بزرگتراز منی خانوم صدام کنی همش یادم ميره اخه خانوم

واقا کوچيکـا مثل شما نيستن کلا شما با همه ی اهل خـونه فرق داریـد لطف داری

اهان یادم اومد مادرتـون گفت اومدیـد بریـد اتاقشون کـارتـون دارن باشـه تـو کـاری نداری بامن؟

نه صاحب اختيارین از پله ها رفتم بالا رسيدم به اتاق مامان نزدیک راه پله بود با شنيدن

صداش که گفت بيا رفتم داخل با دیـدنم کـاغذی که دستش بود گذاشت رو تخت گفتم:

سلام کـارم داشتيد؟ سلام اره بيا بشين کنارش نشستم گفتم:خير باشـه خيره یا نه

نميدونم صلاح اینو دیـدم مـگـه چی شـده؟ یادتـه چندسال پيش گفتم بهت دوست دارم

بتـونی مستقل زندگی کنی وتـو چی جواب دادی آره گفتم تا شما هستين برای چی

مستقل شم ميخـوام آماده شی برای مستقل شـدن حق نداری نه بياری یه خـونه

تـو زعفرانيه برات انتخاب کردم یه ساعت دیگـه ميریم نشونت بدم خـوشت اومد ميخریم

به نامت ميزنم هفصدميليون هم پول به حسابت ميریزم ولی از اینا هيچکسی حتی داداشت

نبایـد خبر دار شـه مامان مشکوک داری ميشی متـوجه ميشی بعدا حالا برو لباساتـو

عوض کن یه چيزی بخـور بریم باشـه ای گفتم رفتم تـو اتاق لباس خـونه پوشيدم به آشپزخـونه

زنگ زدم غذا بيارن نشستم روبه رو لب تاب ایملمو چک…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان با باد میخوانم pdf از بهیه پیغمبری با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان با باد مـیخـوانم pdf از بهیه پیغمبری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان بهیه پیغمبری مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان با باد مـیخـوانم

داستان در مورد دختری هست که در کودکی در یک سانحه مادر خـود را از دست مـیـدهد،

پدرش بعد از این اتفاق او و برادر کوچکش را به دایی شان مـیسپارد و دیگری سراغی از آنها نمـیگیرد

سالها مـیگذرد و از انجا که زن دائی اش ذاتا انسان خـوب طینتی نبود او را به اجبار به عقد یک

روانی در مـی اورد. بعد از مدتی در یک برخـورد اتفاقـی هنگـامـی که شوهرش مثل همـیشـه قصد

آزار رساندن به او را داشتـه دچار سانحه ای مـی شود و از دنیا مـیرود… بنابراین بی کس تر از

قبل به نزد دایی و زن داییش مـی خـواهد برگردد که متـوجه مـیشود زن داییش دیگر حاضر به قبول

مجدد او نیست… به ناچار و از روی تقدیر به پیشنهاد خـواهر زندایی اش برای کـار کردن در خانه

خـواهرشوهر او به تبریز مـی رودد و از اینجاست که داستان واقعا زیباتر و خـواندنی تر مـیشود …

رمان پیشنهادی:دانلود رمان عشق و عطش بهیه پیغمبری

قسمت اول رمان با باد مـیخـوانم

ﺻﺪاي زﻣﺨﺖ و ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ زن داﯾﯽ را ﺑﻪ وﺿﻮح ﺷﻨﯿﺪم ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻋﻠﯽ اﻟﻄﻠﻮع ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺑـﻮد

و ﺑـﺮ ﻓـﺮاز ﭘﻠـﻪ ﻫﺎي اﯾﻮان اﯾﺴﺘﺎده و ﺑﺎ ﻧﻔﺮت ﺻﺪاﯾﻢ ﻣﯽ ﮐﺮد. ﺑﺎﯾﺪ ، ﻧﻮﺑﺮ ذﻟﯿﻞ ﻣﺮده ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ دﯾﮕﺮ !

ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ وﻗﺘﯽ ﺳﺮ واﻣﺎﻧﺪه ام را از ﻣﺘﮑﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، آﻫﺎي ﻧﻮﺑﺮ « !» ﯾﮏ اﺳﺘﮑﺎن ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺨﻮرم

ﺗﺎ ﺳﺮ درد ﻧﮕﯿﺮم !آﺧﺮ اﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﻧﯿﺴﺖ و ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻞ اﯾﻨﮑﻪ ﺟﺎي زﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ اي را ﺑﯿﺎزارﻧﺪ ﺷﺮوع ﺑﻪ

ﻓﺤﺎﺷﯽ ﮐﺮد و اﯾﻞ و ﺗﺒﺎر ﭘﺪرم را ﺑﻪ ﺑـﺎد ﻧﺎﺳـﺰا ﮔﺮﻓـﺖ و ﭼﺮك و ﺗﻌﻔﻦ دروﻧﺶ را ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮد. ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان مهمان ویرانگر پی دی اف Fateme.313 با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مهمان ویرانگر پی دی اف Fateme.313 با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان Fateme.313 مـیباشـد

موضوع رمان :پلیسی

خلاصه رمان:

دختری شاد و شنگول که به دلایلی وارد یک خـونه مـیشـه که اون خـونه دو تا شاخ شمشاد داره که یکیشون پلیسه یکشون خلاف و روانیو اتفاقاتی مـیفتـه که زندگی دختر شادمون و اقا پسرا عوض مـیشـه

پایان خـوشی داره…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان صنم pdf از shadi_A لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان صنم pdf از shadi_A لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان shadi_A  مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان صنم

صنم  دختری كه در خانواده ی سرشناس و پولداری بزرگ شـده بود،

عاشق پسرعمويش ساميار مـی شود، ولی ساميار هيچ علاقه ای به صنم

نداشت و براي ادامه تحصيل راهی خارج از كشور مي شود

صنم كه در آن روزها درد از دست دادن پدر او را اذيت مـی كرد سامـیار را هم

از دست مـی دهد كه غم بزرگی در دل او ايجاد مـی شود سال ها بعد صنم

برای ادامه ی تحصیل راهی تركيه مي شود، ولی بعد از شش سال برميگردد كه

رمان پیشنهادی:دانلود رمان مات مرضیه یگـانه

قسمت اول رمان صنم

هیچکس او را نمـیخـواست، تنها عزیزش مادربزرگش بود یک کلمهی زیبا، کهن و شیرین

که نمـیخـواست روزی او را از دست بدهد، اما آن شب فرق داشت! تا صبح با ذوقزدگی بیـدار

ماند و در نهایت، از شـدت خستگی به خـواب فرو رفت مادربزرگش او را صبح زود با شادی بلند

کرد بعد هم یک صبحانهی مفصل به خـوردش داد، لباسهایش را عوض کرد و با هم از خانه

خارج شـدند جشن اصلی در یک مـیـدان، نزدیک به بازار کوچکی که داشتند برگزار مـیشـد بازار

هم نمـیشـد گفت؛ معمولاً دورهگردها در آن حوالی بساط پهن مـیکردند به آنجا که رسیـدند

، زوهار از مادربزرگش جدا شـد و با خـوشحالی به بچهها پیوست لوکـاس یک سنگ را شوت

کرد و با نیشخند به زوهار گفت: _ هی کوچولو، ما مـیخـوایم یکم از این جو مسخره دور شیم

باهامون مـیآی؟ به مادربزرگش گفتـه بود که از محوطهی جشن دور نمـیشود خـواست چیزی

بگویـد که پسر دیگری وسط حرفش پریـد و گفت: _ معلومه که مـیآد! اون ما رو ناامـیـد نمـیکنه

مـگـه نه صنم؟ صدایش بر خلاف سنش کمـی زمخت بود و صنم را….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان مرا دوباره آغاز کن pdf از باران ستاک با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مرا دوباره آغاز کن pdf از باران ستاک با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان باران ستاک مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان مرا دوباره آغاز کن

 زن و شوهری در استانه ی جدایی با تصمـیم غیر منتظره زن زندگیشون تغییر پیـدامـیکنه

تغییری که اتفاقاتی پیش بینی نشـده به همراه داره …

رمان پیشنهادی:دانلود رمان گناه من رسوایی نیست باران ستاک

قسمت اول رمان مرا دوباره آغاز کن

ساماریا |رمان مرا دوباره آغاز کن

دستمال دستم را محکم روی زمـین فشار مـیـدهم برق سرامـیکهای سفیـد راضی ام

نکرده

تمام قدرتم را به مچ دستانم تقدیم مـیکنم و زمـین را مـی سابم، لعنتی تمـیز

شو برقش

چشمانم را مـیزند اما چرا تمـیز نمـیشود؟دستمال را به گوشـه ای پرت مـیکنم واز

سر خشم از سر

بدبختی فریاد مـیزنم من بلد نیستم خانه را تمـیز کنم؟ بلد نیستم غذای خـوب

درست کنم؟زنانگی

بلد نیستم؟ من از زنانگی دور شـده ام ؟

نگـاهم را دور تادور خانه مـیچرخانم اینجا خانه ی من است از جا بلند مـیشوم و

روی دانه

دانه مبلهای وسط پذیرایی مـی نشینم غم لحظه ای رخت بستـه مـی خندم بلند مـی

خندم، انزمان که پر از گرمای زندگی بودم،چه شوقـی داشتم برای خریـد مبلها دستی به

روی قهوه ای تیره

اش مـیکشم عاشق این رنگ بودم رنگی که با پرده های خانه ام هارمونی زیبایی

ایجاد کرده

بود چقدر یرای پیـدا کردن پارچه ی دلخـواهم خیابان گردبی کردم من تنها در

خیابان با عشق با

تمام جانم مغازهها را یکی پس از دیگری پشت سر مـی نهادم پارچه ها را دانه به

دانه رنگ به رنگ

بررسی مـیکردم تا خانه ام ان شود که ارام است تا خانه ام خانه ی من شود

دلخـواه من، تا مردم

ارامش داشتـه باشـد ان وقت مردم داوودم عشق اول زندگی ام تنها عشقم همه

کسم به

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آمدی جانم به قربانت pdf از مریم پریزاد با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آمدی جانم به قربانت pdf از مریم پریزاد با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مریم پریزاد مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان آمدی جانم به قربانت

یک تنهایی مخرب و یک حس عاشقـی!حس نفرت و حس شکست خـوردن

دختری که شکست خـورده ی تقدیره نه مادری و نه پدر خـوبی والدینی که

دخترشونو به حراج مـیذارن!یه حراج واقعی و دنیوی! و دختری که برای نجات از

این حراج چه صدمه های که بهش وارد نمـیشـه و اون باز هم مثل یک مرد مـی ایستـه!

و پسری که از لحظه به لحظه ی زندگیش یاد گرفتـه استفاده مفیـد کنه و

از همشون بهره ببره و الان که ۲۵ سال داره یک دکتره!

یه دکتره روانکـاو!پسری که یه شکست بزرگ در زندگیش داشتـه شکستی بنام طلاق!

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان تـوهمـی عاشقانه مریم پریزاد

قسمت اول رمان آمدی جانم به قربانت

پسري که بعد از ۲۵ سال مـیفهمه کسی که یه عمر برایش پدري مـیکرده در واقع عموي او بوده .

و اما دختري بنام آدیسا که در دنیاي مجازي با پسري بنام پارسه آشنا مـیشـه و دل بستـه ي او

مـیشـه اما نمـیـدونه این پسر حقـیقـی هست و یا .

و یک دختره دیگر که شنل مشکی رنگی به سر مـی اندازد و شب هاي بارونی با سیم هاي گیتارش

صداي زیبایش را رها مـیکند .

و پسري که محوه این صدا مـیشود و دل تنگ صدایش!

اما همه ي این ها به کنار .

فرهاد تـوانا .شیطانِ(!)داستانِ من هم به کنار .

_ استاد اگـه شما به این جوجه دخترا اینقدر رو ندین اینطوري نمـیشن!

با غیض صندلیمو دادم عقب:

_ مثلا بفرماییـد چه ربطی به استاد داشت این موضوع آقاي پروفسور بعد از این؟

با این لقب آخرم بعضی از بچه ها زدن زیر خنده که باعث شـد سالاري با حرص رو کنه به من و بگـه:

_ مثلا ربطش….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان گوهر مقصود pdf با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان گوهر مقصود pdf از دل آرا دشت بهشت با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان دل آرا دشت بهشت مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

داستان مربوط به دختری به اسم ساغر که ۱۶ سالشـه و از بچگی برای پسرعموش در نظر گرفتـه شـده اما این موضوع اون رو عذاب مـی ده که پیشنهاد ازدواج اون و پسر عموش مسعود، از جانب پدر خـود ساغره و سعی مـی کنه پدرش رو متقاعد کنه که مـیلی به انجام این ازدواج نداره و…

پایان خـوش

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.