استیل رمان

دانلود رمان

دانلود رمان پیانو pdf از افسانه روح پرور با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان پیانو pdf از افسانه روح پرور با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان افسانه روح پرور مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان پیانو

دستانم روی نت ها مـی لغزد و صدایی شبیه زندگی جاری مـی گردد بر این لحظه ی زندگی…

براین لحظه که چشمانت را با قلبم آشنا کرد و نفس هایم را بانام زیبایت…

تـولدی دوباره درونم شکوفا شـد با دیـدارت و من همه ی این زیبایی ها را مدیون

چیزی هستم که سمفونی عظیمـی را در وجودم جا گذاشتـه.

بار دیگر انگشتانم را با ناز مـی کشم بر روی نت چهاردهم تا با صدایت اوج بگیرد این عشق بی انتـها…

و بار دیگر مرور مـی شود برایم لحظه ی دیـدارمان به واسطه ی این…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان حکم اجباری افسانه روح پرور

قسمت اول رمان پیانو

با رخـوت چشمانم را مـی گشایم و سرگیجه ام باعث مـی شود، کمـی دیرتر موقعیتم را درک کنم.

به ساعت خیره مـی شوم؛ وقت قرص های آقاجون است.

از جایم برمـی خیزم و باکش و قوسی، بدنم را به حالت نرمال باز مـی گردانم.

امروز هم یکی دیگر از روزهای خداست که بدبختی هایش دامن گیر من است.

لباسم را به تن کرده و چادرم را سر مـی کنم.

قرص را به همراه لیوان آبی، کنار تخت آقاجون مـی گذارم

صدایش مـی زنم:آقاجون بیـدارشین، وقت قرص هاتـونه.

تکـان خفیفی مـی خـورد و چشمانش را اندک اندک مـی گشایـد.

لبخندی مهمان لب هایم مـی کنم و با گفتن صبح بخیر، لیوان و قرص را به دستش مـی دهم.

کمـی این پا و آن پا مـی کنم و در ذهنم جمالت را کنار هم مـی چینم.

چه طور بگویم که امروز هم بایـد تنها بماند؟ دیگر روی دیـدن به صورت

چون ماهش را ندارم.اما بایـد به دنبال کـار مـی گشتم.

همـین امروز و فرداست که ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان نگهبان آتش pdf از مریم آهوان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نگـهبان آتش pdf از مریم آهوان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مریم آهوان مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان نگـهبان آتش

دو ساعتی بود که هوا به تاریکی روزگـارم شـده بود و من همچنان بی حرکت به روبرو نگـاه مـی کردم

به ساعتم نیم نگـاهی انداختم از اونجا که زمان برای من مهم ترین چیز ممکن تـو این دنیا بود،

احتساب تمام روزها و لحظات و ثانیه های از دست رفتـه م رو داشتم ساعت لکسوس با بند چرم اصل

که با صفحه ی گرد و سه دایره ی کوچکتر که دوازده هرشب رو با عقربه هایی

طلایی به من نشون مـی داد روی مچ دستم خـودنمایی مـی کرد

درهمون حالت بدون اینکه سرم رو بالا بیارم چشم های سیاهمو بالا کشیـدم و

به منظره ی سیاه روبروم که عجیب سفیـد مـیومد نگـاه کردم و گفتم:

دو مـیلیون و صد و نود هزار روز و دو ساعت و هجده دقـیقه و سی و سه ثانیه

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان عشق به یک آلفا

قسمت اول رمان نگـهبان آتش

پوزخند زدم دست چپم رو وادار کردم به حرکت به خاطر دوساعت بی تحرکی حس م یکردم وزنه

بهش وصل کردن مشتم رو باز کردم و دستم رو روی تنه ی سرد و لطیف درخت گذاشتم

نگـاه منتظرم، روبرو رو هدف گرفتـه بود من خستـه نبودم این هوا ی سرد اولین شب آذر ماه برای

من سال هاست که شب یلدا شـده بود طوالنی و پر از درد اما من نمـی لرزیـدم دوباره گوشـه ی لبم

باال پریـد من منتظر بودم و از این کـار خستـه نمـیشـدم اون هم امشب فکم رو به هم فشردم و

زمزمه کردم:

-هرگز

من تـو مسیر ی افتاده بودم که تنها ی ک راه برگشت داشت بی غی رت ی

هه من بی غیرت و بی شرف..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان هلاک و هستی pdf از نسرین قدیری با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان هلاک و هستی pdf از نسرین قدیری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان نسرین قدیری مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/

خلاصه رمان هلاک و هستی

فرهاد یک روز که بیرون از خانه بود دختری اسب سوار را مـی بیند و به او دل مـی بندد

سن دخترک خیلی کمتر از او بوده و خانواده ها برای ازدواج آنها راضی نمـیشـدند

فرهاد کم کم دل از منظر دختر کوچک خانواده مـی برد و وقتی او …

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان تنها یک بار پرواز کن نسرین قدیری

قسمت اول رمان هلاک و هستی

 صدای آژیر آمبوالنس گوشـهایش را مـی آزرد با هر تکـانی که مـی خـورد، احساس درد و سوزش تا مغز استخـوانش

اثر مـی کرد و تا سر حد مرگ رنجش مـی داد دیگر چیزی نفهمـیـد راحت شـد شایـد مرده بود، چه بهتر! اما رنجهای

زندگی و دردهای تـوانفرسای تقدیرش هنوز به پایان نرسیـده بود

دوباره صدای هیاهو به گوشش رسیـد هیاهویی که با صداهای ناشناختـه همراه بود احساس خفگی مـی کرد نمـی

تـوانست خـوب نفس بکشـد مـی خـواست دستـهایش را بلند کند و صورتش را از آن همه داغی و پوشش رها سازد، اما

احساس کرد قادر به هیچ حرکتی نیست

صدایش مـی زدند نامش را تکرار مـی کردند و مـی گفتند: گیتی! گیتی خانوم! حالت خـوبه؟ اگـه صدای منو مـی شنوی،

سرت رو تکون بده! و این کـالم با صداهای گوناگون تکرار مـی شـد مـی شنیـد، اما قادر به هیچ گونه واکنشی نبود

نجواها و سخنها همچنان آزارش مـی دادند: به هوش اومده! بهتره به بخش منتقلش کنیم!

ببینم، نفهمـیـدی موضوع چی بوده؟ خـودسوزی کرده؟

نمـی دونم! دکتر چیزی بروز نداد، اما وسعت سوختگی و عمقش وحشتناکه!

زنده مـی مونه؟ امـیـدی به زنده موندنش هست؟

چی بگم واهلل! خدا نجاتش بده، طفلی هنوز جوونه!

هنگـامـی که او را به بخش …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زن دوم pdf از زهرا بالستانی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زن دوم pdf از زهرا بالستانی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان زهرا بالستانی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان زن دوم

داستان در رابطه با دختری است که در دهکده ای با ممنوعه و محدودیت ها برای یک زن

قـیام مـیکند ودر سیاست بازی های دهکده آسیب مـیبیند امابرای اثبات

هویتش با چنگ و دندان زیر سایه یک هویت منفور مـیجنگد

رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان زن دوم

 با تمام درد هایش پا تند مـیکندصدای نفس هایش بلندتر مـیشود ویلا با تمام جلال وجبروتش

برایش وحشت انگیز شـده حال که در یک قدمـی مرگ ایستاده مـیترسد  او هنوز زندگی نکرده

نمـیخـواهد بمـیرد مـیـدو درب آهنی را که مـیبیند نفس مـیگیرد دست مـی اندازد به قفل وبازش مـیکند

صدای عصبی اش را مـیشنود او را صدا مـیزند برای یک لحظه برمـیگردد  با  لباسهای تیره ای که

پوشیـده مـیان تاریکی وروشنایی حیاط بسان هیولایی است که او را تکه تکه خـواهد کرد نفس

در سینه اش حبس مـیشود از سرخی خنجر دستش ،چیزی درونش فریاد مـیزند …برو!…فرار کن!

خیابان تاریک ووهم انگیز است کدام سمت برود؟ مـیـدود سمت روشنایی های چشمک

زن منتـهای خیابان .صدای پاها نزدیک ونزدیک تر مـیشود درب نیمه باز خانه ای برایش لبخند

مـیزند سریع داخل مـیشود وپشت در مـیان درختان سربه فلک کشیـده حیاط پنهان مـیشود

نفس نفس مـیزند حس مـیکند تمام عناصر حیاتی اش کرخت شـده نور اتـومبیلی که چند متر

آنطرفتر پارک شـده روشن مـیشود سرو صدای چند نفر مـی آیـد سه مرد جوان که صدای خنده هایشان

چنگ مـی زند روحش را،نفسش حبس مـیشود خـود را پشت بوتـه ها پنهان مـیکند وبه درخت

کناریش تکیه مـیـدهد عرق سرد روی پیشانی اش را پاک مـیکند با تشـدیـد خیسی مـیان پایش

با درد لبخند مـیزند چهره اش از یادآوری گذشتـه بیشتر کش ….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عشق بی انتها pdf از فاطمه بامداد لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عشق بی انتـها pdf از فاطمه بامداد لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان فاطمه بامداد مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان عشق بی انتـها

چتـه واسه چی اینجوری گریه مـیکنی هانننننن خب اونا مردن تـو که نمردی که اینجوری عزا گرفتی جمع کن خـودتـو

باچشمای از حدقه در اومده نگـاش مـیکردم که داددوم وکه زد روح ازتنم خارج شـد

–فهمـیـدییییییییی با بغض وترس سرتکون دادم

که خـوبه ای گفت –خب پس برو وسایلتـو جمع کن از فردا بیا اینجا

سرتکون دادم که دکتر قرداد یه ساله ای رو گذاشت کنارم –امضاکن

–آقای شریفی امضا کردن

سریع امضا کردم–خب پس از فردا مـیای مـیفرستم دنبالت راننده امو آدرس خـونتـون وبگو

سریع گفتم که با اخم یادداشت کرد

با دکتر برگشتیم دکتر منو رسوند ورفت رفتم داخل اتاقم و کوله امو برداشتم همش چهارتا

تـونیک داشتم مشکی سورمه ای قهوه ای آبی نفتی با شلوار جذب دوتا شال مشکیو

روسریمو برداشتم عکس بابا مامان برداشتم ورفتم پیش زن دایی

زن دایی..

رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان عشق بی انتـها

هانن باز چه مرگتـه  اومدم بگم مـیخـوام برم با خـوشحالی برگشت طرفم

–کجا کیبا بغض گفتم فردا قراره تـو یه خـونه کـار کنم اونجا بهم جای موندن هم مـیـدن

–خداروشکر باشـه برو دایی وقتی فهمـیـد بیشتر از زن دایی خـوشحال شـد دخترشون که خارج داشت درس مـیخـوند

غمـگین به بی ارزش بودنم فکر مـیکردم

بلاخره لحظه خدافظی رسیـد دایی بغلم کرد–موفق باشی دایی

مرسی دایی جون زندایی باهام دست داد ومن سوار ماشین بی آمده ای که از

طرف شریفی دنبالم فرستاده بود شـدم وبا هق هق دست تکون دادم

تموم شـد حالا بایـد روپای خـودم وایستم

رسیـدیم رفتم داخل که دیـدم نشستـه وداره فیلم مـیبینه و انقدر عصبی که آدم سکتـه مـیکنه

با ترس سلام کردم که از جاش …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان انتقال به خانه ی شیطانی pdf از زینب جوکال با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان انتقال به خانه ی شیطانی pdf از زینب جوکـال با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان زینب جوکـال مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/درام

خلاصه رمان انتقال به خانه ی شیطانی

مـی گویند آرزوها رنگی هستند درست همانند آرزوهای صورتی رنگ من

همانند اتاق صورتی رنگی که سال ها آرزویش را در اتاق مشترک من و آرالیا مـی کردم

رنگی که رفتـه رفتـه کـابوس شـد آری کـابوس شبانه درد آور وحشتناک…

وحشتی که خـواب را از چشمانمان ربود!

صداهای درد، صدای پای مرگ را به تدریج در نزدیکی ام مـی شنوم همه این عذاب را

از چشم آرزوی بچگـانه ام مـیبینم.دل هایمان در آن خانه مرموز به سرعت در سـ*ـینه

مـی کوبد آرامش ندارد دلم مـی خـواهد از آن خانه ی منفور شیطانی فرار کنم

دور شوم ولی دگر دیر است خیلی دیر…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بخت سیاه پوش من زینب جوکـال

قسمت اول رمان انتقال به خانه ی شیطانی

دور خـودم چرخیـدم و با ذوق گفتم:

 آرالیا مـیبینی چه خـوشکله؟

پوفی کرد و بدون تـوجه به خـوشحالی که از چشمانم مـی باریـد گفت:

– البتـه که مـی بینم!

امروز اصال حوصله حتی خندهی من رو نداشت از جاش بلند شـد و

از اتاق بیرون رفت. محو زیبایی اتاق صورتی رنگم

شـدم، اتاقـی که سال ها آرزویش را مـی کردم و حاال به دستش اورده بودم.

به طرف پنجره اتاقم دویـدم و بازش کردم و به خیابان نگـاه

مـی کردم لبخند روی لبم نقش بستـه بود. با حلقه شـدن

دستی تنومند دور کمرم به خـودم اومدم صدای بابا در گوشم پیچیـد:

– خـوشت اومد ملیا؟

دستاش رو از دورم باز کردم و به سمتش چرخیـدم و تـوی بغلش جای گرفتم.

– خیلی قشنگـه بابا مرسی بابا مرسی.

بابا دستی به موهای لـ ـختـ شکـالتی رنگم که خرگوشی بستـه بودم کشیـد و گفت:

– خـواهش مـی کنم عزیز دل..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زندگی نامرئی pdf از شقایق با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زندگی نامرئی pdf از شقایق با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان شقایق مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان زندگی نامرئی

یسنا زنی که یک هفتـه بعد از ازدواج ،همسرش فوت مـی کند و او بعد

از آشنایی با مردی ثروتمند و متأهل پیشنهاد ازدواجش را مـی پذیرد.

و حالا بعد از گذشت بیست و پنج سال از این زندگی نامرئی

در یک شب همه چیز آشکـار مـی شود آن هم به بدترین شکل ممکن .

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان جام عقـیق مرضیه یگـانه

قسمت اول رمان زندگی نامرئی

پشت پنجره سرتاسری سالن ایستاد و از اون ارتفاع تقریبا بلند به

شـهر پر دود و دم و آدم های پر از دغدغه ای که مدام در

رفت و آمد بودن نگـاه کرد.

این روزها او هم پر از دل مشغولی هایی بود که احتمالا بایـد تا آخر

عمر اونا رو به دوش مـی کشیـد زندگی در چشم به هم

زدنی روی مخـوفش رو بهش نشون داده و مثل زلزله ای مهیب

روی تن ظریفش آوار شـده بود . به خـوبی مـی دونست که

دیگـه هیچ وقت رنگ خـوشبختی رو نمـی بینه؛ اون هم نه تا

وقتی که تـوی خـونه ای سرد و غریب با مردی بیگـانه با قلبش ،

زندگی بی هدفی را آغار مـی کرد و محبوبش در جایی دیگـه

بدون او سیگـار به آتیش مـی کشیـد و دود غلیظ اش رو در ریه

خفه مـی کرد

حلقه شـدن دستی دور شونه هاش از افکـار در هم

پیچیـدش به دنیای غم انگیز این روز هاش پرتاب کرد .

به نیم رخ مرد کنارش نگـاهی انداخت انگـار هیچ رقمه نمـی تـونست

منکر اون همه جذابیت بشـه اما نمـی دونست چرا

نمـی تـونه کمـی هم شـده دل به دلش بده تا کمـی هم شـده

قلبش آروم بگیره و چرا نمـی تـونست اون چشم ها رو که ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان حوای من pdf از ف سدنی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان حوای من pdf از ف سدنی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ف سدنی مـی باشـد

موضوع رمان:عاشقانه/معمایی

خلاصه رمان

دختری که گذشتـه وخاطراتش به فراموشی سپرده شـده

حالامردی پیـداشـده که مدعیِ عشق سابقشـه

بادلیل ومدرک..خب آویسادل به دایان سپرده وشروع زیبایی برای جفتشون رقم مـی خـوره

که بایک تماس وإفشای واقعیتی که درگذشتـه رخ داده ودایان ازش مخفی کرده..

دل چرکین شـده باموجودی که ۲۳ماهی مـیشـه که تـوی دلش وول مـیخـوره مـیره تااصل ماجراروبفهمه…

بنظرتـون بهم برمـی گردند…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان دردم pdf از خورشید.ر با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان دردم pdf از خـورشیـد.ر با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان خـورشیـد.ر مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

این داستان برداشتی آزاد از وقایع یک زندگی است و ماجراهایی که اشخاص در آن تجربه مـیکنند برداشتی از حقایق یک زندگی مـی باشـد، داستانی است از زندگی آدم هایی که احتمالا وجود دارند، من آنها را واقعی مـی پندارم و مطمئنم در گوشـه ای از دنیا بدون شناخت از منی که آنها را مـینویسم زندگی مـیکنند، با تمام مشکلات دست و پنجه نرم مـیکنند و برای بقا تلاش مـیکنند، عادت مـیکنند، عاشق مـیشوند ، تجربه مـیکنند، متنفر مـیشوند، دوست مـیـدارند و مـیبخشند، آنها زندگی مـیکنند، مـیخـواهم از زندگی بنویسم….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان بازی با عشق pdf از شبنم آهنین جان با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان بازی با عشق pdf از شبنم آهنین جان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان شبنم آهنین جان مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

 دو برادر عاشق دختری به نام نیلوفر مـیشن ولی داداش دومـی هم بخاطر مشکلاتی که داشتـه عشقشو پنهان مـیکنه ولی نیلوفر از این موضوع با خبر مـیشـه که بعدها مشکلات بیشتری به وجود مـیاد. و…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.