استیل رمان

دانلود رمان

دانلود رمان آباد و چور pdf از لیلی تکلیمی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آباد و چور pdf از لیلی تکلیمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

 نویسنده این رمان لیلی تکلیمـی مـیباشـد

 موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان آباد و چور

آباد و چور روایت خانواده ای شمالی است که با تمام اختلافات و مشکلات ریز و درشت کنار یکدیگر

با محبت و صفا و صمـیمـیت روزگـار مـی گذرانند اما رفتـه رفتـه بذر کینه دلهای سرسبزشان را خارزاری

بی حاصل مـی کند. جوانان این خانواده که در کشمکش های مـیان بزرگترها گـاهی درگیر عشقند و

گـاهی رنج، سعی دارند با پنجه های خالی خـود از مـیان آوار قهر و کینه پیکر خاطرات گذشتـه را

بیرون بکشند و جان ببخشند، پیکری که معلوم نیست زنده باشـد یا مرده.

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان رز مشکی

دانلود رمان شریک آرزویم باش

دانلود رمان صیغه مختـومه

قسمت اول رمان آباد و چور

 انگـار داشتند در حیاط را از جا درمـیآوردند، یک ریز و بی وقفه پشت سرهم….

دخترک هفت-هشت ساله حتی فرصت نکرد دمپاییهایش را جفت و جور بپوشـد و یک لنگـه از این نوک پایش

انداخت و لنگـه ای هم از دیگری، اما وسط حیاط از پایش درآمد که بیخیال شـد و لی لی کنان درحالی که موهای

سیاه و لختش در هوا تاب مـی خـورد به سمت در قهوهای رنگ حیاط رفت و آن را گشود، حدس زدن اینکه چه

کسی پشت در است اصال سخت نبود….

ـ”سالم مـیناخاله!”

مـینا جوابی سرسری داد و مثل کسی که ذغال گداختـه کف دستش دارد با شتاب وارد اطاق شـد، اما وقتی دیـد

سجادهی همـیشـه پهن خـواهرش خالی است، دوباره بیرون آمد و دخترک را صدا زد:

ـ”گیلدا! مامانت کو؟”

گیلدا اگرچه همواره شاهد بحث وجدلهای بیپایان خالههایش به زبان شمالی بوده، اما او زادهی تـهران بود و

همه با او فارسی حرف مـیزدند، همانطور که با بچههای مـیناخاله، چراکه او نیز با…

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زیر درخت بید pdf از رکسانا حسینی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زیر درخت بیـد pdf از رکسانا حسینی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان رکسانا حسینی مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان زیر درخت بیـد

کوروش پزشک روانشناس که از زمان جوانی عاشقـی دختری به نام شیرین بوده و

بخاطر اختلاف فرهنگی و طبقاتی نمـیتـونه به دختر مورد علاقه ش برسه.

شیرین بخاطر فشار خانواده اش به عقد کـارگردان به نامـی در مـیاد به نام سام اتابک

که مشکل روحی روانی داره و به عنوانین مختلف شیرین رو شکنجه مـیکنه.

سالها از این قضیه مـیگذره و همچنان کوروش دنبال شیرین هست تا

اینکه به وسیله دختری به نام سوگند با سام اتابک ارتباط پیـدا مـیکنه و…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان هبوط

قسمت اول رمان زیر درخت بیـد

شـهر به خـواب عميقي فرو رفتـه بود احساس ميكنم تنها رهگذر نيمه

شب اين شـهر درندشت من بودم و بس صدايي جز صداي

امواج دريا خصوصا در آن زمان كه به اسكله كنار ساحل برخـورد ميكرد

به گوش نميرسيد رقص اين امواج دهشتناك را كه در

تاريكي شب محو ميگشت مينگريستم.منظره مهيج و غم انگيزي بود.

در زير نور ماه تنها چراغ روشن سالن كناري نشستـه نشستـه

بودم و به صداي امواج دريا گوش ميكردم امواجي كه به من هشـدار

ميداد تا از زندگي نهراسم و بارهاي سنگين آن را بر روي

دوش خـود تحمل كنم.

در خانواده ما مصائب و مشكلات را ظواهر ساختگي ذهن ميخـواندند و

اين از عقل و ديد من بدور بود.هيچگـاه سوالي پيدا نكردم كه

برايش پاسخي يافتـه باشم پرسشـهايم هميشـه نامفهوم و گمنام بود و

اينبار هم نيز اين چنين:كه ايا شيرين گنه كار بود؟

شك و ترديد در وجودم رخنه كرده بود تا اين وسوسه را در خـود پديد اورم

كه آيا او يك مجرم است و بمن كه دوستدارش بودم

خيانت كرده؟
هيچگـاه براي اين پرسش پاسخي نيافتم …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عشق فنا ناپذیره pdf از یاسمین خوشنام با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عشق فنا ناپذیره pdf از یاسمـین خـوشنام با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان یاسمـین خـوشنام مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان عشق فنا ناپذیره

آن بیرون ، ورای آنچه درست و غلطه ، ورای آنچه تصور مـی کنی

دشت پهناوری است ، آنجا همدیگر را مالقات مـی کنیم آنجا ، جایی است که برای

عشق ما ارزش قائلند برای عشقـی که در آن فنا شـدیم .. ولی ولی نگذاشتیم که

عشقمان فنا شود.راجع به دختری به نام نیها که تـوی هند مدل هستش و

عاشق همکـار قدیمـیش شـده اما آرین ازدواج مـیکنه و اونو تـو حسرت مـیزاره…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نبض یک مرد

قسمت اول رمان عشق فنا ناپذیره

وسایلم رو سریع از تـوی آموزشگـاه جمع کردم … همه شون رو تـوی کیف چرم مشکی بزرگم ریختم و از

موسسه بیرون زدم .

– نـــــیــــهـــــا …. نــــــیــــــهـــــا … !

صدای تینا بود که بلند داد مـی زد و صدام مـی کرد … برگشتم تا ببینم چیکـارم داره … تا برگشتم تینا افتاد

روم و پخش زمـین شـدم .

– آخ

با صدای بلند فریاد زد … آخه من نمـی دونم این تینا افتاده روی من ، من رو پرس کرده … این بایـد داد بزنه

یا من ؟

– هیکل خپلت رو از روم جمع کن … شبیه سوسک لهم کردی !

– چی ؟

– مـیگم از روم بلند شو !

وقتی که فهمـیـد من رو داره با وزن ۰۸ کیلوییش له مـی کنه ، سریع بلند شـد .

– وای نیها تـورو خدا من رو ببخش … از عمد نبود .

– باشـه حاال … چیکـارم داشتی ؟

– بیا موبایلت رو روی مـیز جاگذاشتـه بودی !

موبایلی رو که بابام برای تـولد پارسالم بهم هدیه داده بود از دست تینا گرفتم و دوباره به راه خـودم ادامه دادم

 به ایستگـاه اتـوبوس رسیـدم … سوار شـدم … چشمام رو بستم تا ایستگـاه مد نظرم رو اعالم کنه … امروز

خیلی با آقای جیمز صحبت کردم تا راضی شـد که من از آموزشگـاه ….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود آهنگ برگ گل با کیفیت بالای 320 و لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود آهنگ برگ گل از مهستی با کیفیت بالای ۳۲۰ و لینک مستقـیم

پخش اختصاصی از سایت استیل رمان

این آهنگ بسیار غمـگین و خاص و کمـیاب

متن ترانه:

دست بهش نزن که مـیشکنه
ظریف و نازکه دلم

اخماتـو وا کن عزیز من
شایـد که حل شـه مشکلم
این دلی که مثل شیشـه است
تـوی برگ گل نگـه دار
مهربانتـو نیازار
مـی دونی که من هلاکتم
خـونه خرابم مـی کنی
اشک رو مـی بینی تـو چشای من
نقش بر آبم مـی کنی
طاقتم دیگـه تمومه
گرچه باورت نمـی شـه
مـی شکنم مثال شیشـه

عشق ما قدیمـی شـده
بیا قدرش رو بدون
اون دل پر از مهر تـو
نده دست این هو اون
هیچکی مثل من عزیزم
حق آب و گل نداره
پا روی دلت مـی ذاره
حرف آخر و مـیزنم برات
اگـه بخـوای گوش بکنی
چلچله بی آشیونه رو
مـی تـونی خاموش بکنی
رو نکن سوی رقـیبون
قلب عاشق و نرنجون
عاقبت مـیشی پشیمون

***دانلود آهنگ برگ گل از مهستی***

دست بهش نزن که مـیشکنه
ظریف و نازکه دلم
اخماتـو وا کن عزیز من
شایـد که حل شـه مشکلم
این دلی که مثل شیشـه است
تـوی برگ گل نگـه دار
مهربانتـو نیازار
عاشقـی برات مثل من دیگـه
دوباره پیـدا نمـیشـه
مثل این دل دیوونه برات
دلی که رسوا نمـیشـه
حسرتش برات مـی مونه
گرچه با دلم نمونی
قدرش رو اگـه ندونی
عشق ما قدیمـی شـده
بیا قدرش رو بدون
این دل پر از مهر تـو
نده دست این و اون
هیچکی مثل من عزیزم

***دانلود آهنگ برگ گل از مهستی***

حق آب و گل نداره
پا روی دلت مـی ذاره
مـی دونی که من هلاکتم
خـونه خرابم مـی کنی
اشک و مـی بینی تـو چشای من
نقش بر آبم مـی کنی
طاقتم دیگـه تمومه
گرچه باورت نمـی شـه
مـی شکنم مثال شیشـه
دست بهش نزن که مـیشکنه
ظریف و نازکه دلم
اخماتـو وا کن عزیز من
شایـد که حل شـه مشکلم
این دلی که مثل شیشـه است
تـوی برگ گل نگـه دار
مهربانتـو نیازار

***دانلود آهنگ برگ گل از مهستی***

دست بهش،نزن که مـیشکنه
ظریف و نازک دلم
اخماتـو وا کن عزیز من
شایـد که حل شـه مشکلم
این دلی که مثل شیشـه است
تـوی برگ گل نگـه دار
مهربانتـو نیازار

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آتشی بر پیکر جانم pdf از فائزه حاجی حسینی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آتشی بر پیکر جانم pdf از فائزه حاجی حسینی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان فائزه حاجی حسینی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان آتشی بر پیکر جانم

 حسادت و نادانی، آتش مـی‌شود و بر زندگی دخترکی مـی‌افتد که بی‌گناه است

گناه او چیست وقتی هیچ شباهتی به خـواهر دوقلویش ندارد؟!او سال‌ها با

عقده بزرگ دیـده شـدن رشـد مـی‌کند و این عقده در زندگیش ریشـه مـی‌دواند و قلبش را تَرَک مـی‌زند

در این مـیان عشقـی سرزده، شعلهمـی‌کشـد و آتشِ این زندگی را شعله‌ورتر مـی‌کند

رمان پیشنهادی:دانلود رمان طلوع آرامش  فائزه حاجی حسینی

سرش را سمت پنجره برگرداند‌ و اشک‌‌‌هایش، صورتش را خیس کردند

دندان‌هایش را روی هم فشار داد و سکوت کرد

مادر باری دیگر، با عصبانیت فریاد کشیـد:

-تـو چی از نادیا کم داری؟ هان؟! جواب بده

بغضی گلویش را فشرد و مانع صحبت کردنش شـد

خـواست از جا برخیزد که مادر مچ دستش

را گرفت و روی صندلی نشاند

-تـو هیچ‌جا نمـی‌ری تا بابات بیاد تکلیفت رو

مشخص کنه من نمـی‌دونم چطور مـی‌شـه

خـواهر دوقلوت معدلش ۱۹/۷۰ مـی‌یاد، اما تـو چهارتا تجدیـد مـی‌یاری!

-دیـدی که خـوندم، خیلیم خـوندم اما…

-اگـه خـوندی پس بایـد خیلی خنگ باشی که حتی نتـونستی

۱۰ بگیری خاک تـو سرت نازنین، خاک تـو سرت!

 نگـاهش را به چشمان نادیا، خـواهر دوقلویش دوخت،

از این حس غرور آمـیختـه با ترحم نادیا تنفر داشت

 از اینکه مدام در مقابل او خرد شود و چون زباله

بی‌ارزش باشـد، بیزار بود اینبار نادیا ل**ب گشود:

-بس کن مامان، حالا اتفاقـیه که افتاده، خـودم کمکش

مـی‌کنم که ریاضی و فزیکش قوی‌تر بش…

هنوز حرفش تمام نشـده بود که نازنین با صدای بلندی فریاد زد:

-من به کمک کسی نیاز ندارم هزار بار هم گفتم که از

تجربی متنفرم از همه‌ی درساش، از همه‌ی دکترا متنفرم  از همشون بدم مـیاد اره

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان چشمهایش pdf از پریسا ابراهیمی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان چشمهایش pdf از پریسا ابراهیمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان پریسا ابراهیمـی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/خیانت

خلاصه رمان:

ت، مثل تارا
دختری ازتبار غم و غصه
دختری سرد،اما عاشق…
دختری زخم خـورده،به دنبال التیام…
یک شب،یک حسادت،یک زیاده روی
یک خـواهر،یک کینه،یک تاوان…
دو مرد
یکی از تبار پاییز،سرد و سست عنصر
ودیگری از تبار تابستان ، گرم و سوزان…
چه مـیگذرد مـیان این چهار انسان دراین داستان؟

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان مهر من pdf از سیمین شیردل لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مهر من pdf از سیمـین شیردل لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان سیمـین شیردل مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان مهر من

هرگز فراموش نمـی کنم هفت ساله بودم که در یک غروب دل انگیز پاییزی با چادری چیت گلدار و چمدانی زهوار در رفتـه

در حالیکه گریه امانش را بریـده بود….دستم را گرفتـه بود و رو به مادربزرگ…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان تاریخ تـولد ماندگـار

قسمت اول رمان مهر من 

هرگز فراموش نمـی کنم هفت ساله بودم که در یک غروب دلگیز پاییزي مادرم با چادر چیت گلدار و چمدانی زهوار در رفتـه در

حالی که گریه امانش را بریـده بود و با گوشـه چادر رنگ و رو رفتـه اش اشک هایش را پاك مـی کرد.دستم را گرفتـه بود و رو به

مادربزرگ که از پنجره چوبی خانه آجري با تحقـیر و چشمانی بی فروغ با چارقد سفیـدي که طبق عادتش بیخ گلویش با سنجاقـی

سفت بستـه بود،گفت «: من مـیرم اما به همـین وقت عزیز از خدا خـواستم تقاص من و این بچه رو ازت بگیره همـین طور که منو

آواره کردي خدا جوابتـو بده و آواره بشی«.

با همان بچگی حس کردم مادر با تمام نفرین هایش که از دل پردردش بیرون مـی آمد باز به دنبال روزنه اي براي بازگشت به

آن خانه محقر بود تا شایـد بتـواند دل پیرزنی که خـود را مادربزرگ من مـی دانست اندکی نرم کند.

اما افسوس که در نگـاه مادربزگ هیچ اثري از ترحم و آشنایی به چشم نمـی خـورد و ما همانند آدم هاي بی سر و پایی بودیم که

هیچ نسبتی با او نداشتیم.پنجره را با چنان شـدتی به هم کوبیـد تا بفهماند راي برگشتی برایمان نمانده.از ترس ناخـودآگـاه سرم را

مـیان چادر مادرم پنهان کردم.مادر با نوازش گیسوانم مـی خـواست ترس را از من دور کند.دقایقـی مردد در خلوت کوچه

….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان رج آخر pdf از مریم حیدریان با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان رج آخر pdf از مریم حیـدریان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مریم حیـدریان مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان رج آخر

 کبوتر بعد از جشن ۱۸ سالگی اش مجبور به گرفتن تصمـیم سختی شـده و

مابین دوراهی قصاص و بخشش قاتل پدرش گیر کرده است، عرفان که فرزند

قاتل مـی باشـد با نقشـه و نیرنگ به کبوتر نزدیک مـی شود

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان یادگـاری از گذشتـه

قسمت اول رمان رج آخر

حینی که دستـهایش را عمود به بدنش باز کرده بود و نگـاهش را به خطوط لوزی

شکل زیر پایش مـیخکوب کرده بود روی کـاشیهای فیروزه ای اطراف جوی

وسط عمارت قدم برمـیـداشت با هر تکـانی که به خاطر عدم تعادلش مـیخـورد

رشاد از دور تیکی به زیر چشمش مـی افتاد اما دلش نمـی آمد در مقابل شوق

درونی اش مقاومتی نشان دهد دوستای من هر جوری باشـه خـودشون رو مـیرسونن

سنگ هم از آسمون بباره اونا مـیان تازه برف بیاد آخر شب مـیریم برف بازی

رشاد برامون آدم برفی درست مـیکنی؟ اخم غلیظی روی پیشانی اش

خط انداخت و سری به اطراف تکـان داد حینی که پرتقال ها را روی

درخت چک مـیکرد به خدا شما دخترا یه چیزیتـون مـیشـه مـگـه مجبورین

حالا تـو این هوا تـولد بازی راه بندازین؟ از لبه ی جوی پایین پریـد و

حینی که به سمت رشاد قدم برمـیـداشت دستـهایش را سمت

دهانش برد و های عمـیقـی روی انگشتانش نشاند

خیلی هم خـوبه! حالا مردا که تا آخر شب نیستن نکنه دلت مـیسوزه

راهت نمـیـدیم؟! نگـاه خشمـگینش را رو به کبوتر گرداند و تای ابرویی بالا داد

زیاد شلوغ پلوغ نکنین زشتـه بزن و برقص ممنون دست به کمر

مقابل رشادی که قامتش بیش از دو برابر کبوتر بود قد علم کرد و چانه

بالا کشیـد چشمان از غضب باریک شـده اش را به سمتش ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان فرمول pdf از ستایش سادات کریمی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان فرمول pdf از ستایش سادات کریمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ستایش سادات کریمـی مـیباشـد

موضوع رمان :علمـی/تخیلی/ماجراجویی

خلاصه رمان فرمول

ماجرای فرمولی که تکـاملش در مریخ محقق مـی شود و در مـیانه ی این راه پر از پستی و

بلندی عشق هایی اتفاق مـی افتد و گـاه تار و پود عشق هایی که شایـد ظاهر سازی اند و

شایـد هم ریشـه در عمق جانِ هم دارند از هم گسستـه مـی شود اما به هر حال اینجا پایان نیست

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان ساده نیست

اسکـارلت گوشی اش را از روی مبل چنگ زد و داخل کیف چرمش گذاشت کفش های

پاشنه دارش را سریع پایش کرد و درب را باز کرد راه پله  ی مارپیچ را با سرعتی عجیب

طی کرد و با سوییچ قفل ماشینش را باز کرد کیفش را روی صندلی عقب انداخت و

روی صندلی اش نشست ماشین را روشن کرد و با سرعتی که احتمالا در شـهر خلاف

محسوب مـی شـد به طرف سازمان راه افتاد امروز یک جلسه ی خیلی مهم بود ولی او

خـواب مانده بود و حالا حتی وقت نکرده بود موهایش را درست و حسابی مرتب کند

به جلوی سازمان که رسیـد خیالش کمـی راحت شـد چون گری دانگروس هم تازه از ماشینش پیاده شـد

اسکـارلت کمـی سر و وضعش را مرتب کرد و کیفش را از صندلی عقب برداشت و از ماشین پیاده شـد

در مقابل او دانگروس یک مبتدی محسوب مـی شـد ولی خـودش هم مـی دانست که کـار

دانگروس بدتر از او نیست لیکن بایـد از جبهه ی قدرت وارد مـیشـد تا بعدا دانگروس پر رو نشود

بنابراین بدون هیچ گونه حرفی پله ها را بالا رفت و درب را باز کرد دانگروس که تقریبا با او

شانه به شانه شـده بود گلویی صاف کرد اما اسکـارلت هی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان اوج غرور pdf از هایده حائری با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان اوج غرور pdf از هایـده حائری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF

  نویسنده این رمان هایـده حائری مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان اوج غرور

درمورد دختری است به نام مهناز که بعد از مرگ تلخ خانواده اش در اثر حادثه رانندگی

در خانه پدری در شـهری نزدیک تـهران بهمراه عمو و زن عموی خـود که افرادی طمع کـار

بودند و اموال دختر را با حقه از دست او خارج کرده بودند زندگی سراسر رنج و محنتی داشت

تا اینکه روزی سرنوشت پیرزنی ثروتمند و تنها را به این شـهر مـیکشاند و پیر زن با

دیـدن مهناز و شنیـدن سرگذشت تلخ او تصمـیم به قبول دختر بعنوان فرزند خـوانده مـیگیرد و

او را با خـود به تـهران مـی آورد…..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان حس مبهم عشق

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.