برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فاصله عشق و دوست داشتن pdf از فاطمه احمدی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه احمدی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
مـی دانی به تازگی تصمـیمـی تازه و ویران کننده ای گرفتـه ام
عشق…
نمـی دانم زین پس، چگونه زندگی را ادامه مـی دهم اما…
این تصمـیمـی است که دلم را برده است عواقبی دارد مـی دانم اما…مرا از آن باز ندار
راهم طولانی و دلم نا آرام است…مـی دانم ولی، من این راه را تا آخر مـی روم
دست و پنجه نرم مـی کنم با بی تابی های شبانه ام
شایـد عشق شایـد هم دوست داشتن
نمـی دانم،شایـد بین این دو فاصله زیادی وجود داشتـه باشـد
اما هر چه باشـد مقدس است
من دوست داشتنت را با هیچ چیزمبادله نمـی کنم،حتی اگر ندانی با هر بار دیـدنت،
قلبم شتابان خـودش را به سینه ام مـی کوبد
دوستت دارم هایت را، باور نمـی کنم؛ تقصیر تـو نیست
چوبان های دروغگوبسیار دور وبرم پرسه مـیزنند
دوست داشتنت را ثابت کن
ان وقت است دنیا را هر چند کوچک،برایت گلستان مـی کنم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تـو را بایـد پرستیـد pdf از آزیناز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آزیناز مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
پرستش دختري است شاد و سرزنده كه با عمه و پسر عمه اش زندگي مي كند. او درگير احساسي است كه عمه را وادار مي كند او را به نزد روانپزشكي حاذق بفرستد و داستان و رازها اينگونه يكي پس از ديگري خـود را نشان مي دهند…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عروس سفارشی pdf از مریم افروغ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم افروغ مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان عروس سفارشی
آیناز دختر شر و شی طون که همه خاستگـاراش رو فرار ی مـیـده حاال به درخـواست پدرش مجبور مـیشـه
کسی رو انتخاب کنه که فقط عکسش رو دیـده و بدون جشن و با ی ک عقد تلفنی به خارج کشور
پست بشـه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تردیـدی به رنگ دل یاس صبور
قسمت اول رمان عروس سفارشی
هر چه بیشتر م ی گشتم کمتر پیـدا مـیشـد یعنی چی؟ چرا کسی دنبالم نیومده؟ یعنی براشون اینقدر
بی ارزشم؟ آیناز خانم
به طرف صدا برگشتم پسر ی حدودا ب یست و پنج ساله با چشمان مشکی
بله خـودم هستم
لبخندی زد پس شما زن داییم هستین
ی این؟ ولی به پاشا نمـیخـورد سنش باال باشـه البتـه به عکسش ی عنی بهم
چشام گرد شـد زن دای
دروغ گفتن؟
دلم مـیخـواست کی فم و رها کنم و تا تـوان دارم بدَوم ولی بایـد کجا م یرفتم؟ ناچار تسلیم شـدم
شما خـواهرزاده ی آقا ی پارسا هستیـد؟ بهتـون مـیخـوره برادرشون باشیـد
بله مهیاد هستم پنج سال ازش کوچی کترم
نفس راحتی کشیـدم که از چشاش دور نموند و باعث شـد خندش بگ یره
زن دایی بفرماییـد از ا ین طرف ماش ین رو اونجا پارک کردم
نگـاهی برزخ ی به سمتش کردم به من نگو زن دایی فکر کنم چند
سال ازم بزرگتر باشی سرش رو تکون داد باشـه آیناز خانم
چرا خـودش نیومد دنبالم؟
دست و پاش رو گم کرد چی
ز کـار داشتن منو فرستادن
به ماشین رسیـدیم قفل ماشین رو زد و کی فم رو صندوق عقب گذاشت ماشااهلل مامان هر چی
تـونست چپوند تـو ک یف مثل اینکه قرار قحطی بیاد
در ماشی ن رو برام باز کرد سوار شـدم ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سفیـد مثل قطب جنوب زیبای من pdf از مهنا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF
نویسنده این رمان مهنا مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/هیجانی
خلاصه رمان سفیـد مثل قطب جنوب زیبای من
دختری که رشتـه ی زیست شناسی خـونده به شـدت علاقه مند به سفر قطب جنوبه
که البتـه تصمـیمش با مخالفت شـدیـد خانوادش روبرو مـیشـه
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آخرین قطره اشک
قسمت اول رمان سفیـد مثل قطب جنوب زیبای من
درحالی که شیرجوشیـدمو مـیخـوردم به شی عجیب و یخ زده ی کنار آتیش خیره شـده بودم بیش از نیم ساعت در
فاصله ی بیست سانتی از آتیش انداختـه بودمش اما تغییر شکل نداده بود شایـد بهتربود از تـو کلبه مـینداختمش
بیرون فقط جا و انرژی مصرف مـی کرد مـگـه من چند دفعه تـو هفتـه مـیتـونستم آتیش روشن کنم که حاال برای این
شی عجیب و غریب حرومش کنم هیچ شباهتی به پنگوئن یا شیر دریایی نداشت بزرگو سنگین بود با یه الیه ی
ضخیم یخ پوشیـده شـده بود اما به نظر مـیومد قهوه ای باشـه
صدای جیر جیر پنگوئنا باعث شـد از کلبه بزنم بیرون احتمالن یه اتفاقـی برای یکی از جوجه هاشون افتاده بود تـه
مونده ی شیرمو یه نفس خـوردمو با چوب بلندم از کلبه زدم بیرون
حدسم درست بود سر یکی از جوجه پنگوئنا زیر یه الیه برف سفت گیر کرده بود همـیشـه بعد از بوران این اتفاق
مـیوفتاد پنگوئن نر درحال تالش بود که جوجشو از زیر برف بیاره بیرون اما موفق نمـیشـد
به سرعت حودمو بهشون رسوندم با دستام برفارو کنار زدمو جوجه کوچولو رو بیرون آوردم تـوی دستم گرفتمش
به پالتـوی ضخیممم چسبوندمشو گفتم: ای پسر بد شیطون ببین بابا رو چقد ترسوندی
پنگوئن نر هنوز در حال جیر جیر بود جوجشو نزدیکش گذاشتمو گفتم: بیا اینم پسرت چقد سر و صدا مـی کنی و
به جوجش ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تقدیر یک رویا pdf از دینا صباغی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دینا صباغی مـی باشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان
دختري مهربون و شيطون
به اسمه رها كه عاشقه يه پسره مهربون و شيطون به
اسمه اراد ميشـه و ديونه وار هم ديگـه رو ميخـوان
اما خـوب مشكلاتي سد راهشون ميشـه كه زندگيشون عوض ميشـه///
اما باز عشقشون رو حفظ ميكنن و/////
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تختـه سیاه pdf از یاسمـین با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یاسمـین مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
یاسمـین به خاطر دلیلی که نمـیـدونه از طرف مادرش طرد شـده. محدثه که دوست یاسمـین مـیشـه طی یک شب با چند مرد درگیر مـیشـه که باعث آشنا شـدن آن دو دختر با سرنوشت ساز های داستان مـیشـه.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گل مریم من pdf از مریم ریاحی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم ریاحی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
بالبخندمـیگویـد:سلام دخترم بیا بریم تـو یااین وضعیت سرپا نگـه داشتم منظره خانه راازنظرمـیگذرانم
حوض کوچکی وسط اتاقه باغچه گوشـه حیاط پراز گل محمدیه که بوش مستم کرده چندتاپله مـیخـوره
تاوارد اتاقابشیم همه چی کهنه ولی تمـیزه چنددست لحاف وتشک مرتب کنار دیوار چیـده شـده پرده
ساده ای هم اویزانه بساط چایی وسماور گوشـه اتاق براهه وای دلم چقد چایی مـیخـواد تـوانمدت
رمان پیشنهادی:دانلود رمان همخـونه مریم ریاحی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بگذر از جانم pdf از راضیه خیرآبادی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان راضیه خیرآبادی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان
بگذر از جانم تا دوباره بگیرم نفس
بگرد در جهانم که با تـو باشـد آرامش بس
من با این حجم دلتنگی چه کنم….
با آن داغ بر دل چه کنم….
دلتنگ اه چشم ها مـیشوم….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان به انتظارت خـواهم ماند pdf از مریم جعفری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم جعفری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان به انتظارت خـواهم ماند
شرح زندگی خانوادهای است که بر اثر حادثهای دستخـوش فلاکت و بدبختی مـیشوند
سیامک و کیهان دو برادرند .آنها ازدواج کرده و در خانهای مشترک با پدر و مادر و تنها
خـواهرشان سهیلا زندگی مـیکنند .پسری به نام فریـدون با فریب دادن سهیلا رابطه نامشروعی با او برقرار مـیسازد .
این امر به خـودکشی سهیلا مـیانجامد .
در شب عروسی فریـدون , سیامک و کیهان به منزل او مـیروند و
سیامک خستـه از مرگ خـواهر, فریـدون را به قتل مـیرساند .
در این ماجرا سیامک به سی سال حبس محکوم مـیشود و//
دانلود رمان تقدیر شوم مریم جعفری
متن اول رمان به انتظارت خـواهم ماند
تـهران سال ۱۳۵۴
در زندان انفرادي در حاليكه سالها روغن نخـورده بود با سرو صداي زيادي به روي زنداني باز شـد ناگـهبان جوان با
صدايي خشن و رسا گفت:
سيامك لطفي؟بلند شو بيا بيرون
زنداني پرسيد:
منو كجا مي بريد؟
نگـهبان خـونسرد و محكم گفت:
تـو ازاد شـدي
سيامك از جا برخاست به طرف در رفت و طول راهرو همراه نگـهبان
به راه افتاد چند تن از زنداني ها با حسرت رفتن او
را نظاره ميكردند يكي از انها با صداي بلند فرياد زد:
رفيق وقتي رفتي بيرون از قول ما ازادي رو ببوس و
ديگري گفت:بهت عفو زدند چون هنوز چند سال ديگـه مانده
و سيامك بي انكه به جانب چپ يا راست نگـاه كند
خاموش و ساكت همراه نگـهبان قدم بر ميداشت
نگـهبان از ميان چند در او را با مجوز عبور داد و انگـاه جلوي اتاق
رئيس ايستاد و در زد وقتي اجازه ورود گرفت زنداني را
قبل از خـودش داخل اتاق هل داد و خـود عقبتر ايستاد
رئيس با صداي تـو دماغي گفت:بيا جلوتر
سيامك در سكوت اتاق كه تنها صداي دمپايي او به گوش ميرسيد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سیاه پوش pdf از هاله بخت یار با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هاله بخت یار مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان سیاه پوش
آیرین یک دختر شیطون و خـوش قلب کورده که خانوادهش قصد دارن به زور شوهرش بدن.
برای فرار از این ازدواج اجباری،از خـونه فراری مـیشـه اما به مردی برمـیخـوره که قبلا
یک بار نجاتش داده مردِ مغرور و اصیلزادهایی که آیرین رو عقد مـیکنه و در عوضش
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آخرین برگ روی دیوار
قسمت اول رمان سیاه پوش
تـو را نمـی دانم ولی من دل به چشمانت دادم ! به
همان خنده های ناب مخفی در نگـاهت من جان به
اخم مـیان ابروهایت سپردم . بند دلم با تن مردانه ی
صدایت پاره شـد! شایـد بگویی دیوانه ام هستم جانا،
هستم خـودت گفتی عاشقـی یعنی دیوانگی! خـودم
خندیـدم در نگـاهت و گفتم وای از این دیوانگی! مـی
دانی مرد سیاه پوش، من دل زدم با هر آخ گفتنت و
تـو دست مشت کردی از هر قطره اشکم و ما همدم
شـدیم برای هم ! من مرهم گذاشتم روی زخمت و تـو
مردانه کنارم ماندی تا زمـی نمان نزند این دنیای نامرد
و به قول خـودت بی رحم ! تـو ماندی من هم مـی مانم
تا یک روز سی اه از تن دربیاوری. نه اینکه سیاه
پوش بودن نیایـد به تـوی لعنتی نه! مـی آیـد
برعکس جذابت مـی کند! ول ی دل است دیگر
خـون مـی شود! رگ است دیگر نبض مـی زند! قلب
است دیگر مـی شکند! و من خـوب مـی دانم سیاه که
مـی پوشی، دلت خـون مـی شود و رگ گردنت نبض مـی
زند و قلبت مـی شکند! تـو نیشخند مـی زنی؛ من دل
مـی زنم یک روز مـی خندانمت. قول مـی دهم ! از
همان قول های به قول خـودت مردانه! یک روز سیاه
از تنت درمـی آورم !
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید