برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پنج کیلومتر تا عشق pdf از سین دال با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سین دال مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه
خلاصه رمان پنج کیلومتر تا عشق
رمان درباره ی دختری شر و شیطون به اسم سها ست که به خاطر گذشتـه ی تلخش
از هرچی آدمه مذهبی بدش مـیاد از قضا هم به یه مسافرت معنوی مـیره که اسیر کسی مـیشـه که نبایـد مـیشـد
سرنوشت همـیشـه اون چیزی نیست که ما مـیخـواییم
رمان پیشنهادی:دانلود رمان هبوط فاطمه حیـدری
قسمت اول رمان پنج کیلومتر تا عشق
صدای خر و پفش بلند شـده بود چنان عمـیق خـوابیـده بود
که انگـار خـواب شاهزاده با اسب سفیـد مـی بیند
یک دفعه گوشی اش ، با آن صدای مزخرف
خروس به صدا در آمد بی آنکه چشمانش را باز کند با
صدای خـواب آلود جواب داد
الو
کدوم گوری هستی
شما
خاک تـو سرت مـیگی شما سایه ام
عه سایه تـویی خـوبی
االان وقت احوال پرسی نیست کجایی سها
عروسک خـوشگلت تـو رخت خـواب مخملی آروم خـوابیـده
سایه با صدای بلند داد زد
خـوابیـدی االن استاد رضوی مـیاد ، اونوقت تـو خـوابیـدی
سها از جایش پریـد باصدایی پر از تعجب پرسیـد
مـگـه ساعت چنده
۱۰ ۳۰
با دستش به سرش کوبیـد و داد زد
بدبخت شـدم
منم االن قطع مـیکنم به خـوابت تـو رخت خـواب مخملیت ادامه بدی بایی
نه سایههههه ، مرگ سها قطع نکن کـارت دارم
ها ببین مـیتـونی ده دیقه استاد رو به حرف بگیری بیرون کـالس تا من خـودمو برسونم !
همه که مثل تـو خـودشیرین نیستن که نه نمـیتـونم
مرگ سها !
خرج داره
هرچی باشـه قبول فقط هرچه قدر مـیتـونی طولش بده
هرچی باشـه
اره به جون خـودم
اون پسر بسیجی هست اون برادرمحمد حسینی
خب
مـیخـوامش
نههههههه سایههههههه مرگ سها
مـیخـوامش
من ازشون بدم مـیاد
به من چه!
اصال یه چیز دیگـه اون
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دختری با چشمان سرخ pdf از مریم.ا مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم.ا مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان دختری با چشمان سرخ
در خانواده ی بزرگ و ثروتمند رشیـدی دختری به دنیا مـی آیـد
دختری با چشمان سرخ
وحشتی همه خانواده را فرا مـی گیرد
همهمه ای بر پا مـی شود…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان سکوت یخ زده مهسا شیخ
قسمت اول رمان دختری با چشمان سرخ
پشت بوتـه ای قایم شـدم آهستـه آهستـه چهار دست و پا بدون صدایی ، کمـی خـودم رو جلو کشیـدم
ولی دیر شـد ، منو دیـد و شروع به دویـدن کرد با تمام سرعتم دنبالش دویـدم کمتراز یک دقـیقه
گرفتمش
وای چقدر نازه چه گوشای مخملی خـوشگلی داره خیلی نرم و دوست داشتنیه چشاشو چقد تـو
مظلومـی دل منو بردی که
ـ آسا
با صدای مامان زری به طرفش برگشتم
ـ دختر باز تـو افتادی دنبال خرگوشا بیا بریم داره دیر مـیشـه
ُپلوی نازم رو یه بوس کردم و رو زمـین گذاشتم ـ برو پیش مامانت کوچولو
با مامان زری به طرف خـونه حرکت کردیم
به پشت سرم نگـاه کردم دنبالم بودن همـیشـه فاصله شون رو حفظ مـیکردن ولی طی هجده سال
عمرم برای یک ساعت هم ولم نکردن پنج تا سایه که همـیشـه برام حکم یه نگـهبان رو داشتن حتی
چندین بار جونم رو از دست حیوانات وحشی نجات دادن
چندین بار خـواستم بهشون نزدیک بشم تا بفهمم چرا همـیشـه همراهمن ولی ازم فاصله مـیگرفتن و
نمـی تـونستم بهشون نزدیک بشمانگـار یه قانون بود که بیشتر از این فاصله نمـی تـونستن به من نزدیک بشن
دیگـه بهشون عادت کرده بودم از این موضوع به مامان زری چیزی نگفتم خـودم به اندازه ی کـافی
عجیب هستم با این چشای قرمز نمـی خـواستم بیشتر از این ذهنش رو درگیر کنم
اومدن کسی رو بهم مـیـده شخصی که ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ازت متنفرم pdf از دنیز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دنیز مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
درمورد دختری به اسم آتریساس که بنا به دلایلی مجبور مـیشـه صیغه شوهر خـواهر خـود شود و….پسر غیرتی .دختری درد کشیـده
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان همـیشـه با همـیم pdf از زهرا محمد رضایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا محمد رضایی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان همـیشـه با همـیم
قصه یه دختر از جنس زندگی به اسم نادیا که برادری داره که عاشقشـه این برادر با ی سوتفاهم به زندان مـیره
نادیا برای جمع آوری پول تـو یه مدرسه مشغول به فعالیت مـیشـه که با آرمان آشنا مـیشـه و
مـیفهمه سال ها پیش دوست صمـیمـی برادرش بوده که بخاطر یه اشتباه از هم دور شـدن
آرمان کمک مالی مـیکنه تا برادرش آزاد بشـه ولی محمد بخاطر سوء تفاهما چشم دیـدن آرمانو نداره
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عشق یه پسر هندی
قسمت اول رمان همـیشـه با همـیم
نادیا:
جلوی در مدرسه دبیرستان دخترونه یه نفس عمـیق کشیـدم و با سرعت وارد شـدم.دعا مـیکردم از
سنم ایراد نگیرن مدرسه خیلی بزرگی بود و تـو اون موقع سال تقریبا خالی از دانش اموز وارد
دفتر مدرسه شـدم و رو به خانومـی که پشت یه مـیز نشستـه بود سالم کردم:
سالم،خستـه نباشین سرشو گرفت باال حدود۰۴ساله مـیزد
سالم بفرماییـد؟ منو خانوم صابر فرستادن برای استخدام
تدریس زبان؟ خیر،تربیت بدنی
ای بابا باز اسم این رشتـه اومد دیگـه ازش متنفر شـدم انقدر هرجا گفتم تربیت بدنی گفتن الزم
نداریم صداش بلند شـد: بشینیـد
روی یکی از صندلی ها نشستم و نگـاهش کردم
برعکس همه جا که فرم پر مـیکردم ایندفعه خانومه
شفاهی مشخصاتمو پرسیـد:
اسم؟ نادیا کیامِهر نام پدر؟ مصطفی کیامهر متـولد؟
وای!!!نکنه واسه سنم ایراد بگیره وای خدایا نه ۹۶۳۱
با تعجب نگـام کرد.. ۳۶ سالتـه؟خب یه بار گفتم دیگـه پرسیـدن داره؟
بله تحصیالت؟ لیسانس تربیت بدنی دیگـه چی بلدی؟ بله؟!
منظورم اینه که کـار دیگـه ای هم بلدی؟هنری،چیزی
اهان بله امممم به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط دارم
نقاشی هم مـیکشم گـاهی هم مـینویسم
چی؟ متـون مختلف ادبی نثرای مدرن ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ثمره pdf زینب امـیری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زینب امـیری مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
صدای گریه ی ثمره از اتاقش مـیومد. باز دوباره بد خـواب شـده بود. آهی کشیـدم و به اتاقش رفتم. بچم داشت از گریه هلاک مـیشـد انقدر هق هق مـیکرد.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان از فرش تا عرش pdf از س.اکبری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان س.اکبری مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان از فرش تا عرش
برايم دعا كن مي گويند دعاي تـو مي گيرد مي گويند آن فردوس برين زير پاي تـوست..
براي مهرانگيزت دعا كن و براي تك تك شير خام خـورده هاي اين سياره كه
دنيا را از ديد ساده اي مي بينند دعا كن
دمشان در تله گرگ ها گرفتار نشود دعا كن…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خـودکشی عاشقانه
قسمت اول از فرش تا عرش
دستانم را جمع مي كنم خـودم و تمام وجودم را در ھم مچالھ مي كنم شایـد شایـد
گرسنگي و ھر آنچھ نیاز من ناقص است رنگ ببازد قول داده ام قول داده ام تنھا یك
بار در ھفتھ سر چھار راه ایزدي ھا گدایي كنم قول داده ام بھ خـودم تنھا بھ خـودم و
بھ تمام آنچھ از غرور لھ شـده ام باقـیست
مرضیھ نزدیك مي شود با ھمان روسري لاجوردي و بلوز آبي آسماني مردانھ اش
با ھمان لبحند و حواس پرتش بھ اطراف و این دیوارھاي لوكس و جدا از ما گویي
ھیچ چیزي براي او تغییر نكرده او ھمـین است ھمـیشھ بي خیال ھمـیشھ خـونسرد
تـو كھ ھنوز خـوابي پاشو دیگھ دختر لنگ ظھره
نمي داند از دیشب چشم برھم نگذاشتم نمي داند !
سر و صدا راه ننداز سر درد دارم مي خـوام بخـوابم دیشبم با خر و پفت چند بار بیـدار شـدم
از زیر این ملحفھ رنگ و رو رفتھ و پاره ھم مي شود ابرو ھاي بالایش را دیـد
از خر و پف من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟! بھ یكي بگو نشناستت من خر و پف مي كنم یا تـو
كھ ھر شب ب با سر و صدا من بي نوارو بیـدار مي كني ؟
دیگر صدایي نمي آیـد نھ صداي من نھ صدای..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عروس سیزده ساله من pdf از نامشخص با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری ۱۳ ساله با دنیای بچگونش…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان آواره
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان یادش بخیر نازلی pdf از نیلوفر لاری مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نیلوفر لاری مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان یادش بخیر نازلی
بعد از ازدواج مادر سارا او به سرزمـین پدری بازگشتـه و با پسر خان و خان به جنگ و جدال برمـیخیزد و
انتقام مرگ پدر خـود را از پسری که عاشقانه دوستش دارد مـیستاند
رمان پیشنهادی:دانلود رمان کسی پشت سرم آب نریخت نیلوفر لاری
قسمت اول رمان یادش بخیر نازلی
ﯾﺎدش ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﻧﺎزﻟﯽ اﻧﮕﺎر ﻫﻤﯿﻦ دﯾﺮوز ﺑﻮد ﺗﺼﻮﯾﺮ آن روز ﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﻞ آﯾﻨﻪ ي روﺷﻦ و ﺷﻔﺎف
ﺟﻠﻮي ﭼﺸﻤﺎن ﻣﻦ ﺑﺮق ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮد آدم ﺧﺎﻃﺮاﺗﺶ را ﺣﺘﯽ ﺑﺮاي ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ از ﯾﺎد ﺑﺒﺮد؟
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ از ﮔﺬﺷﺘﻪ ام ﺟﺪا ﻧﺒﻮدم اﻧﮕﺎر ﻫﻨﻮز ﻫﻢ در ﻫﻮاي ﻫﻤﺎن روز ﻫﺎ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﯽ
ﮐﻪ ﺟﻠﻮي آﯾﻨﻪ ﻗﺮار ﻣﯿﮕﯿﺮم ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﺬر زﻣﺎن ﻣﯿﺸﻮم و ﺗﻨﻬﺎ در آن ﻫﻨﮕﺎم اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ واﻗﻒ
ﻣﯿﺸﻮم ﮐﻪ روزﮔﺎري ﺑﺲ دور و دراز ﺑﺮ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ آري ﻧﺎزﻟﯽ !از ﺗﻮ ﭘﻨﻬﺎن ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎه آﻫﯽ
ﭘﺮ ﺳﻮز ﺳﯿﻨﻪ ام را آﺗﺶ ﻣﯿﺰﻧﺪ و زﺑﺎﻧﻪ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺑﯿﺮون ﮔﺮﯾﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ از آن ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺪاﻧﯽ و ﺑﺲ
ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺎﻃﺮت ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺌﺮ ﺑﺮاي ﺗﻮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮده ام و ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﯾﺎد ﻧﺪاري ﺟﺎي ﺧﺎﻟﯽ ﺗﻮ را ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮي دﺳﺘﻬﺎﯾﻢ
ﻓﺸﺮده ام ﺗﻮي ﻫﻤﯿﻦ دﺳﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ روزي ﻣﻮ ﻫﺎي ﻃﻼﯾﯽ ات را ﻣﯿﺒﺎﻓﺘﻢ و ﻟﺒﺎس ﻧﻮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﺮدم آه !ﻓﺮاﻣﻮش
ﮐﻦ !ﻧﻤﯿﺨﻮاﻫﻢ ﺑﻪ ﯾﺎد ﺑﯿﺎورم ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺧﻮاﺑﻢ ﻧﻤﯿﺒﺮد ﻻﻻﯾﯽ ﻫﻢ ﺋﺒﺮاﯾﺖ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪم ﻻﻻﻻﻻ ﺑﺨﻮاب
ﻧﺎزﻟﯽ ﻋﺰﯾﺰم ﺑﺨﻮاب ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﻮﻟﻮ ﻫﺎ ﻣﯿﺴﺘﯿﺰم ﻻﻻﻻﻻ ﻓﺪاي ﭼﺸﻢ ﻧﺎزت ﺑﺨﻮاﺑﺎن آن دو ﭼﺸﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎزت
ﺷﻨﯿﺪي ﻧﺎزﻟﯽ؟ ﺑﻪ ﻃﻮر ﺣﺘﻢ اﮔﺮ ﺟﺎي ﺗﻮ اﯾﻨﺠﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﻧﺒﻮد ﺑﺎ ﻻﻻﯾﯽ ﻣﻨﺨﻤﯿﺎزه ﻣﯿﮑﺸﯿﺪي و ﮔﻮﺷﻪ اي
ﺧﻮدت را ﺑﻪ ﺧﻮاب ﻣﯿﺰدي ﻧﻔﺲ ﮐﻪ…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مبینا pdf از M346 لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان M346 یباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجباری/انتقامـی/کلکلی
خلاصه رمان مبینا
رمان مبینا داستان تک دختر خانواده ی ثروتمنده که برای رقابت با پسر خاله اش امـیر در رشتـه ی دندانپزشکی دانشگـاه قبول مـیشـه و
اونجا با نیما آشنا مـیشـه که دوستی اونها به عشق تبدیل مـیشـه و تصمـیم به ازدواج مـیگیرند، از طرفی امـیر که جراح مغز و اعصابه
به اون علاقمنده ولی ابراز نمـیکنه و منتظر فرصت مناسبیه، وقتی از لندن برمـیگرده، از اون تقاضا مـیکنه که باهم به یک سفر
سه روزه به فرانسه برن، ولی به علت یک تـوطئه دچار مشکل بزرگی مـیشن و پس از بازگشت به ایران و مطلع شـدن همه
آبروی اونها به خطر مـیفتـه و نیما هم با شنیـدن این ماجرا و دیـدن عکسای اونها برخـورد بدی با مبینا مـیکنه و طردش مـیکنه،
پدر مبینا هم تـوی این ماجرا سکتـه مـیکنه و مبینا هم که جدایی از عشقش رو تقصیر امـیر مـی دونه و فکر مـی کنه امـیر
به دختر دیگـه ای علاقمنده برای انتقام از اون مـی خـواد که برای جلوگیری از حرف فامـیل با اون ازدواج کنه، امـیر هم
مـی پذیره و مبینا تصمـیم داره یک زندگی سرد و عذاب آور رو به امـیر تحمـیل کنه، ولی بعد از دو سه سال بعد
ازدواج همه چیز تغییر مـیکنه و..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان کبک ها
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان صفورا pdf از خانومـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان خانومـی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/غمـگین
خلاصه رمان صفورا
صفورا قصه زندگی زنی ست از جنس شیشـه و احساس یک فرشتـه زمـینی که
بالهایش در مسیر ناملایمات زندگی شکستـه است او که در ابتدا دل در
گرو عشق منصور دارد برای خـودقصری شیرین مـیسازد از ارزوهای کوچک و بزرگ اما
با ورود سایه هایی شوم از کلاغهای سیاه علی اباد به یکباره کـاخ سپیـد رویاهایش به ویرانه ای تبدیل مـی شود
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان صفورا
بعد قطع تلفن ،سها یاد شـهر خـودشان افتاد سها اهل
یکی از شـهرستان ها استان آذربایجان شرقـی بود در
شـهر خـودشان هیچ دختری حق نداشت شب بیرون برود و
بیشتر وقت ها نماد خراب بودن را مـیـداد چه
قدر دلش برای آن شـهر تنگ شـده بود شایـد خیلی
محدودیت ها داشت اما همان محدودیت ها بود که سها
را پاک به بار آورده بود سها شایـد دلش سنگ بود اما
خراب نبود هنوز هم پایبند محدودیت های
شـهرشان بود این شش ماهی که به تـهران آمده بود ،
شبی نشـده بود که بیشتر از ساعت هشت بیرون
مانده باشـد همه ی پسر هایی هم که مـیشناخت ،
همکـالسی اش بودند او فقط احساسش را کشتـه بود ولی
هنوز باور هایش ، محدودیت هایش و خیلی چیزها
را به یاد داشت با به یاد آوردن شـهرشان ، دلش نیز
هوای مادرش را کرد گوشی را برداشت و به او زنگ زد
نیم ساعت گرم گفت وگو با مادرش بود که
سایه در را باز کرد و به خانه آمد
سالم
سها سرش را نشانه ی سالم تکـان داد و با مادرش خدافظی کرد
سالم خـوش اومدی
مرسی شام چی داریم ؟
قـیمه تا لباست رو عوض کنی ، سفره رو مـیندازم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید