برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فرشتـه جهنمـی pdf از سویل صابر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سویل صابر مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان فرشتـه جهنمـی
من آتـوسام دخترابلیس
دختریم از جنس بلور ظریفو زیبا
در عینه زیبای محکم.
تـو مردی خشونت ویژگی تـوه
اما خشونتت در برابر ظرافت من کم مـیاره.
فقط هشـدار مـیـدم با من در نیوفتی
چون ادم هم در برابر شیطنت های
حوا دوام نیاورد……
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شوق انتقام
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خانزاده هوس باز pdf از نامشخص لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان خانزاده هوس باز
ﺑﺎﯾد ھﻣﺳر ﺧﺎن زاده ﺑﺷﯽ
ﺑﺎ ﭼﺷﻣﮭﺎی ﭘر از اﺷﮏ ﺑﮫ ارﺑﺎب ﺧﯾره ﺷدم
ﺗو رو ﺧدا ارﺑﺎب ﻣن ﻧﻣﯾﺧوام ھﻣﺳر دوم ﺑﺷم اون
ﻣرد ﺟﻧون ﺟﻧﺳﯽ داره ارﺑﺎب ﺗو رو خ
ﺧﻔﮫ ﺷو دﺧﺗره ی ﺳﻠﯾطﮫ ﭼﺟوری ﺟرﺋت ﻣﯾﮑﻧﯽ اﻧﻘدر ﺑﯽ ﺣﯾﺎ
ﺑﺎﺷﯽ و درﻣورد اﯾن ﻣﺳﺎﺋل ﺑﺎ ﻣن ﺣرف ﺑزﻧﯽ
:ﺑﮫ ﺳﻣت ﺑﺎﺑﺎم ﺑرﮔﺷت و ﭘر از ﺗﺣﮑم ﮔﻔت
اﯾن دﺧﺗر ھﻣﺳر ﺧﺎن زاده ﻣﯾﺷﮫ ﺑﺑرﯾدش اﻻن ﺗو اﺗﺎق ﻧﻣﯾﺧوام
ﺟﻠوی ﭼﺷﻣﮭﺎم ﺑﺎﺷﮫ وﮔرﻧﮫ ﯾﮫ ﺑﻼﯾﯽ ﺳرش درﻣﯾﺎرم
ﺑﺎﺑﺎ و ﺑﯽ ﺑﯽ ﺑﮫ ﺳﻣﺗم اوﻣدﻧد ﺑﯽ ﺑﯽ دﺳﺗم رو ﮔرﻓت و ﺑﺎ ﻋﺟﻠﮫ ﻣن رو ﺑﮫ
ﺳﻣت اﺗﺎق ﺑردﻧد ﺑﺎ ﮔرﯾﮫ روی ﺗﺧت ﻧﺷﺳﺗم ﮐﮫ ﺻدای ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻠﻧد ﺷد
ﭘرﯾزاد ﺑﮫ ﻣن ﻧﮕﺎه ﮐن
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان خانزاده هوس باز
ﺑﺎ ﭼﺷﻣﮭﺎی ﭘر از اﺷﮏ ﺑﮭش ﺧﯾره ﺷدم
ﺗو ﻣﺟﺑوری ﺑﺎ ﺧﺎن زاده ازدواج ﮐﻧﯽ ﺑﺧﺎطر ﻣن ﻣﺎدرت ﺑﻘﯾﮫ
اﻣﺎ ﺑﺎﺑﺎ اون ﺧﺎن زاده ﺑﯾﻣﺎر رواﻧﯽ ﻣن ﻓﻘط ھﻔده ﺳﺎﻟﻣﮫ ﭼﺟوری ﻣﯾﺗوﻧم ﺑﺎھﺎش دووم ﺑﯾﺎرم
طﺑﻖ رﺳم و رﺳوﻣﺎت ﺗو ﺑﺎﯾد ﺑﺎ ﺷوھر ﺧواھرت ازدواج ﮐﻧﯽ و
ﺑرای اداﻣﮫ ﻧﺳل ﺧﺎﻧداﻧش ﯾﮫ وارث ﺑدﻧﯾﺎ ﺑﯾﺎری
ﻗطره اﺷﮏ روی ﮔوﻧم ﭼﮑﯾد
ﺧواھرم ھﻣﯾﺷﮫ از اون ﻣرد ﻣﯾﺗرﺳﯾد اون ﻣرد ﯾﮫ
ﺳﺎدﯾﺳﻣﯽ ﺑود ﺑﺎﺑﺎ ﺗو رو ﺧدا ﻣن ﻣﯾﺗرﺳم
:ﺻدای ﺑﯽ ﺑﯽ ﺑﻠﻧد ﺷد
اﻧﻘدر ﮔرﯾﮫ ﻧﮑن ﺧواھرت ﻣﯾﺗرﺳﯾد ﭼون ﮐﺎرھﺎﯾﯽ ﻣﯾﮑرد ﮐﮫ
ﺧﺎن زاده ﻋﺻﺑﯽ ﺑﺷﮫ ﺧودت ھم ﺧوب ﻣﯾدوﻧﯽ ﺧواھرت
!ﭼﻘدر ﺑﯽ ﭘروا و ﺑﯽ ﺣﯾﺎ ﺑود اﯾن ﺑرای ﯾﮫ
ﻣرد ﻣﺗﻌﺻب ﻣﺛل ﺧﺎن زاده ﺳﺧت ﺑوداﻣﺎ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺧﺎن زاده ﺳﻧش از ﻣن ﺑزرﮔﺗره ﻣن ﻓﻘط
ھﻔده ﺳﺎﻟﻣﮫ ﻧﻣﯾﺧوام ﺑﺎھﺎش ازدواج ﮐﻧم ﭼرا ﻣن رو ﻣﺟﺑور ﻣﯾﮑﻧﯾد که به خـواستـه..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دلسپردگـان pdf از هانیه حدادی اصل با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هانیه حدادی اصل مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/غمـگین
خلاصه رمان دلسپردگـان
داستان در مورد دختری است که کسی رو که دوست داشتـه از دست مـیـده و بعد
با پسر دیگـه ای ازدواج مـیکنه و بعد از ازدواج با مشکلاتی مواجه مـیشـه
ظهر بودخستـه به خانه رسیـده بودم که ماشین خاله را دیـدم وقتی ماشین
خـود را پارک کردم و پیاده شـدم و زنگ را فشردم، خـود خاله آیفون را برداشت و
در را باز کرد داخل شـدم خاله و مامان رو دیـدم در آشپز خانه مشغول صحبت بودند
بعد از سلام و احوالپرسی، داشتم از پله ها بالا مـی رفتم که مامان گفت
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان روزهای خاکستری هانیه حدادی اصل
قسمت اول رمان دلسپردگـان
نازنین، ماشین رو تـو نیاوردی؟نه مـی خـوام برم ناهار بخـور و برو
نه بایـد برم کتاب فروشی مـی بنده؛ بایـد کتاب بخرم
وقتی لباسهایم را عوض کردم و به پایین برگشتم، صحبتـهای مامان به گوشم خـورد که مـی گفت:
من و باباش حرفی نداریم؛ خـودش طفره مـیره ودلیل ومنطق مـیاره
مـیگـه درسم مهمتره دوست دارم درسم تموم بشـه
وبرم سرکـار؛ وبعد ازدواج کنم که حداقل نتیجه این همه درس خـوندنم رو ببینم
کنار در آشپزخانه ایستادم وگفتم:
باز شما دوتا خـواهرمشغول نقشـه کشیـدن شـدین وقصد جون من رو کردین؟
وبعد خندیـدم وگفتم:
حرفهاتـون بوی طوطئه مـی ده
خاله از روی صندلی پاشـد وبه طرفم اومد وگفت:
خاله جون تـوطئه چیه؟ نقشـه کدومه؟ مـگـه بده من ومادرت
برای آینده ات نگران باشیم ویا ازدواج کردن تـو ایرادی
داره؟
خاله جان اگرحمل برگستاخی من نشـه؛ بله داره یعنی االن داره
ازتـون خـواهش مـی کنم که دیگـه حرف ازدواج…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پایان یک رابطه pdf از باران۷۳ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمانباران۷۳ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان:
با احساس تـهوع شـدیـدی از خـواب بیـدار شـد
با شتاب به سمت دستشویی رفت و عق زد اما چیزی بالا نیاورد
سرگیجه امانش را بریـده بود یک دستش را به سرش گرفت و با دست دیگرش شیر آب را باز کرد عرق های سردی روی پیشانیش نشستـه بود
صورتش را آب زد و بدون اینکه آن را خشک کند از دستشویی بیرون آمد
به سمت اتاقش رفت و با بیحالی روی تخت نشست
گوشی را از روی پاتختی برداشت… یک تماس بی پاسخ و یک پیام نخـوانده داشت
پیام را باز کرد:”یادت باشـه … خـودت خـواستی
یک تماس هم از همان شماره
با حرص مبایلش را خاموش کرد و روی پاتختی پرت کرد
بی تـوجه به حال خرابش برخاست و از اتاق بیرون رفت///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آرزو رویایی pdf از نیکو سرشت با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نیکو سرشت مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان زیبای ممنوعه
دختری ۱۷ ساله به اسم رها هست که بخاطر مادرش با
پسر یکی از دوستان مادرش ازدواج مـیکنه و اتفاق های تلخ و شیرین
براشون رقم مـیخـوره هم وارد خـونه شـدم ئمامانم از آشپزخـونه اومد
بیرون منم رفتم جلو کردم کر دم و گفتم :
سلام مامان جونم سلام برو لباسات و عوض کن بیا غذا باشـه…
رمان پیشنهادی:دانلود رمانکل کلای منو غزل مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان آرزو رویایی
لباسام و عوض کردم و رفتم سمت اشپزخـونه چون من امروز ساعت ۳ از مدرسه اومدم
بایـد تنها غذا بخـورم غذا مو که تموم کردم نشستم رو مبل و تلویزیون رو روشن کردم
که مامان گفت تا ساعت ۶ استراحت کن که شب جای دعوتیم
کجا مامان خـونه مریم دوستم
مریم خانم دوست دوران راهنمایی مامانه که چند وقتـه همو پیـدا کردن اما تا حالا منو ندیـده
مامان جونم مـیشـه من نیام مامان : چرا
چون نمـیشناسمشون مامان : نخیر بایـد بیای
باشـه نزن رفتم تـو اتاقم تا ساعت ۵ تـو نت چرخ زدم بعدش رفتم حموم
لباسا مو پوشیـدم و رفتم تـو پذیرایی مامان از تـو اتاق گفت : رها زنگ بزن آژانس
زنگ زدم آژانس با مامان رفتیم بیرون و منتظر اژانس شـدیم
ماشین جلوی یکی از خـونه های بالا شـهری نگـه داشت
مامان زنگ و زد درکه باز شـد با یک حیاط بزرگ رو به رو شـدم روبه روم
یک خـونه بزرگ بود که نماش سنگ سفیـد بود
دم در یک خانوم و اقا منتظر ما بودن که حتما مریم خانم و هسرش بودن سمت شون رفتم و دست دادیم
مریم خانم رو به مامانم : ماشالا زهرا جان ( مامانم ) چه دختر خـوشگلی داری
مامان : ممنون بچه های شما کجان؟ همـین..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نفرین نقره ای pdf از Rengiari با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Rengiari مـیباشـد
موضوع رمان :ترسناک
خلاصه رمان:
لینک که پسری ۱۶-۱۷ ساله است که همراه با پدر ناتنی اش و مادرش زندگی مـیکند. متـوجه مـیشود که زندگی اش به طور عجیبی قابل پیش بینی است. همـین موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای او مـیشود. همچنین مـی فهمد خانواده ای که قبلا در خانه ی آنها زندگی مـیکردند به طور مشکوکی به قتل رسیـده اند. آیا قبل از مرگ مـیتـواند کسی ر ا نجات دهد یا سرنوشتی بجز مرگ دارد فقط او مـیتـواند همه را از شر این نفرین نقره ای نجات دهد…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ملودی عشق pdf از yalda_p با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان yalda_p مـیباشـد
موضوع رمان: طنز/عاشقانه
خلاصه رمان ملودی عشق
داستان راجب دختریه که آزاد بزرگ شـده و شیطنت هاش باعث شـده عده ی زیادی بهش عالقه داشتـه باشند
اما هیچکدوم نظرش رو جلب نمـیکنه و در آخر بالاخره عاشق مـیشـه عاشق کسی که صد برابر لجباز تر از خـودشـه.
در طرف دیگـه پسری که عاشق شیطنت های دختر قصمون شـده اما اونقدر مغروره که مـیخـواد بدون گفتن
حسش ساحل رو راضی کنه تا ازدواج کنند ولی مـیـدونه ساحل اونقدر لجبازهست که
بدون شنیـدن کلمه ی دوستت دارم بله رو نمـیگـه…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بهار بر بوم نقاشی
دانلود رمان دنسر
قسمت اول رمان ملودی عشق
پامو روی گـاز فشار دادم نگـاهی به ساعت مچیم انداختم ۵۰:۹دقـیقه بود اگـه پرواز هم
مـیکردم نمـیرسیـدم.اوف آرسین بیچارم مـیکنه این بار.گوشیمو در آوردم و زنگ زدم بهش.
دو سه بوق که خـورد جواب داد
_ساحل اگـه فکر کردی سواالرو مـیـدم سخت در اشتباهی.
شوکه زمزمه کردم
_سواال؟مـگـه امروز امتحان داریم؟
داشتم دنبال راهی مـیگشتم که آرسینو رام کنم که خـودش گفت
دنبال نقشـه هم نباش که اگـه خـودتـو بکشی هم سواالرو نمـیـدم حتی نیم نمره هم بهت
اضافه نمـیکنم فهمـیـدی؟
همونطور که دنبال راه حل بودم به اطرافم نگـاه کردم گفتم
_سلام خـوبی؟
صدای خنده ی آرسینو شنیـدم
_الحق که خـود ساحلی کـارت که گیر باشـه مـیشم خـوبه مـگـه نه؟
در یه تصمـیم آنی با صدای مظلومـی گفتم
_نه آرسین زنگ نزدم سواالرو بگیرم خـواستم بگم که من دیشب حالم یکم بد شـد و
امروز نتـونستم زیاد سرحال باشم نمـیخـواستم بیام ولی چون گفتی دفعه ی بعد که دیر
بیای و غیبت کنی اخراجی گفتم بیام نمـیخـوام از این دانشگـاه هم اخراج بشم.کلا
خـواستم بگم که اگـه یه وقت سر راه تصادف کرد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تیرانداز عاشق pdf از رها بهرامـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان رها بهرامـی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان تیرانداز عاشق
در مورد یه دختر ورزشکـاره که برای مسابقات جهانی انتخاب شـده..
دختری که همه ی فکر و ذکرش کـار و
ورزششـه و چیز دیگـه جز این براش اهمـیت نداره..
اتفاقـی با یه پسر اشنا مـیشـه که از قضا اونم ورزشکـاره..
چیزی تـو گذشتـه ی این اقا پسر وجود داره
رمان پیشنهادی:دانلود رمان چراغ قرمز رها بهرامـی
متن اول رمان تیرانداز عاشق
سرخـوش وشاد وسط باغ بزرگي راه ميرفتم و آزاد براي خـودم ميچرخيدم
مثل چهارده ساله ها باال پايين ميپريدم
لب جوي زاللي نشستـه بودم و داشتم اب ميخـوردم…
که…
باصداي بلند گوشيم از خـواب پريدم به زحمت تماس رو
برقرار کردم و خـواب آلود گفتم بله!؟؟!
صداي سرخـوشي تـو گوشم ميپيچيد و هياهو به پا ميکرد…
سعي کردم حواسم رو جمع کنم تا ببينم اين ديوونه کيه
که منو از خـواب نازم بيدار کرده …تا
چندتا ريچار بارش کنم…بعلهههه!!!
ميترا بود…
_اي بميري ميتراا!!چه خبرتـه اول صبحي مثل
خروس بي محل صداي نکرت رو انداختي رو
سرت؟؟
نا باور صدام زد
_مونيکـا؟!!!
_زهرمار چيه؟!
مثل اينکه حالش بدجور گرفتـه شـد آرومتر گفت:
منو باش زنگ زدم خبر انتخابي رو به کي
بدم
باي…
بالفاصله تماسو قطع کرد
بي تـوجه به حرفش،به اميد اينکه ادامه ي خـوابمو
ببينم سرمو رو بالش گذاشتم اما…
به ثانيه نکشيده انگـار تازه فهميدم ميترا چي گفت..
پاشـدم فووري شمارشو گرفتم و…
_سالم عشقم جون دلم؟؟کـارم داشتي؟
_منت کشي فايده نداره..دلمو شکوندي_
عههه خـواهري خـودمي بگو ديگـه
و لحنمو بچگونه کردم تا شايد تاثير بذاره.._
نووچ مونيکـا کي ميخـواي ادم شي ضد حال نزني؟؟
هرشرايط ديگـه اي بود تماسو قطع ميکردم
چون اصالا نازکشي تـو خـونم نبود اما…
بعد چند لحظه سکوت…
_ميخـواستم بگم خبرمرگت
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق فلفلی pdf از پانی مقدم با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پانی مقدم مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری به نام تیام……دختری در سال سوم دبیرستان……..از لحاظ ظاهری متـوسط ولی از لحاظ باطنی محشر….غرق در درس و بحث …….تا اینکه شاهزاده رویاهای هر دختری از راه مـیرسه…ولی تیام خانم چشم وگوشش اونقدر بستـه بوده که شاهزاده رو نمـیبینه ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان درد و احساس pdf از نگـار ۱۳۷۳ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگـار ۱۳۷۳ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/همخـونه ای
خلاصه رمان درد و احساس
این داستان درباره ی دختریست به اسم شبنم
دختری از جنس احساس احساسات پاک و دخترونه ظریف و شکننده
از جس درد از جنس تنهایی و آشفتـه دلی
دختری که از کودکی با مرگ همنشین بوده با فقر با خـون
برای زنده موندن مـیجنگـه برای زندگیش
دختری از دل محنت و مشقت معصوم و بی گناه..
صدای قهقهه ی مستانه پدرش بجای لالایی های شبانه ی مادرش
نوازش کمربند پدرش بجای دست نوازش مادرش
سر مـیز قمار زندگی ورقـی از زندگیش برمـیگرده
حالا این ورق ورق آس زندگیشـه یا ورقـی که ورق باخت زندگیشـه
ورقـی که پیش آمدهایی در زندگیش رو باعث مـیشـه که مسیر زندگیشو تغییر مـیـده
رمان پیشنهادی:دانلود رمان هرگز به احساسم شلیک نکن نگـار ۱۳۷۳
قسمت اول رمان درد و احساس
گوشـه ی اتاق مشترکم با خـواهرم کز کرده بودم.پاهامو تـو
شکمم جمع کرده بودم و دستامو محکم دورش حلقه
کرده بودم.صدای ناله های بی جون مامانم به روح و تن خستـه ام
چنگ مـیکشیـد.بیشتر تـو خـودم مچاله شـدم.اشکـام به
پهنای صورتم جاری بود تنها همدم این لحظه های زندگیم
همـین اشکـا بود که روی گونم سُر مـیخـورد و بعد روی
لباسم گم مـیشـد.دهنمو چسبوندم به پام تا صدای
هق هق ام رو خفه کنم تا صداش از اتاق بیرون نره آخه هر وقت
گریه مـیکردیم یا جیغ مـیکشیـدیم بابا دیوونه مـیشـد
اوّل مـی خندیـد بعد صورتش قرمز مـیشـد و شروع مـیکرد داد
زدن حرفای بد مـیزد خیلی بد انقدر دیوونه مـیشـد که
همه مونو مـیزد.طفلک مامان همـیشـه سپر بالی من و شمـیم
بود.هر وقت بابا صداش کشـدار و شُل مـیشـد ما رو مـیاورد تـو
اتاقو مجبورمون مـیکرد درو از پشت قفل کنیم.نگـاه تارمو
به تخت
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید