استیل رمان

دانلود رمان

دانلود رمان ماهتاب pdf از آذر اول با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ماهتاب pdf از آذر اول با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان آذر اول مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان ماهتاب

ماهتاب بعد از پشت سر گذاشتن یک زندگیِ ناموفق به ایران برمـی گرده .

ادامه ی تحصیل مـیـده و برای گذراندن دوره ی کـارآموزی به دفتر یکی از وکلای بنام پایتخت مـیره.

محمد زند وکیلی که از سالهای دور عاشق ماهتاب بوده و حالا به شکل معجزه آسایی دست سرنوشت پای ماهتاب رو به دفتر کـارش

کشونده…

پایان خـوش

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان هوای نفس هایت

دانلود رمان هیچکس من آذر اول

قسمت اول رمان ماهتاب

شب گذشتـه نتـوانستـه بودم درست بخـوابم، هم هیجان جشن امروز را داشتم و

هم به روزهایی فکر مـی کردم که انگـار دنیا برایم تمام شـده بود،

روزهایی که به سختی پشت سر گذاشتـه بودمشان و بعد از آن سرنوشت جور

دیگری رقم خـورده بود، وامروز خـورشیـدی را مـی دیـدم که از پشت

ابرها خـودش را آرام آرام بیرون مـی کشـد تا دنیایم را روشن وروشن تر کند.

ِی چند سال پیش به اندازه ی جاده ای طوالنی فاصله بگیرم و خـودم را اول به خـودم و بع

تـوانستـه بودم از ماهتاب افسرده و بریـده از زندگ د به

اطرافیانم ثابت کنم.

امروز مـی تـوانستم برق خـوشحالی وافتخار را در چشمهای مامان، بابا وماهان ببینم.

ماهان همان روزها گفتـه بود” بایـد خـودتـو باورکنی” سخت بود اما باالخره خـودم را باور کرده بودم تا بتـوانم به امروز برسم.

به تحقق آرزویی که سالها پیش در دل داشتم ویک اشتباه باعث شـد از آن فاصله بگیرم.

آرزوها زیاد دست نیافتنی نیستند، کـافیست دستت را دراز کنی، چنگشان بزنی ودیگر رهایشان نکنی.

من اما آن روزها حتی دستم راهم دراز نکرده بودم.

روزی که ماهان از من خـواست خـودم را باور کنم، دس ِت

آویزانم را دراز کردم، چنگ زدم ودیگر..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تن ها pdf از boood با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تن ها pdf از boood با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان boood مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

اینجا واقعیت ان چیزی است که باور مـی کنیم نه انچه که دیگران باورش دارند باور من حقـیقت این واقعیت است و نه بیشتر …
تن ها گذر عمریست از رهایی که هست و دلی که نیست و عشقـی که عجیب تمنای بودنش هست و نیست …
داستان زنی که درگیر زندگی مـی شود و عادتی که جای عشق را مـی گیرد و روزگـاری که با رها یار نیست و پس از پنج سال او را تن ها تر از تنها مـی کند …
روایت غم ها و محبت ها و نگـاه خداست به بنده ها …
که هرچقدر تنها باشی خدایی هست که بودنش جای تمام نبودن هاست …
تن ها داستان همه بنده هاست و عاشقـی شان با خدا هرچند عیار زمـینی ما او را تـهی از عشق بخـواند

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عشق سیاه pdf از میم .نون با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عشق سیاه pdf از مـیم .نون با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مـیم .نون مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/انتقامـی

خلاصه رمان عشق سیاه

الناز دختری که یه زندگی معمولی نداره پر از سختی دختری که برای رسیـدن

به چیزی که مـیخـواد با چنگ و دندون‌مـیجنگـه مـیگذره از خـودش خانوادش

خـوشحالیش‌‌‌ پر از دلتنگی مـیشـه زخم مـیخـوره از نزدیک ترین آدمای زندگیش!

آخرش مـیشـه اونی که مـیخـواد؟در زندگی پر از فراز و نشیبش به آرامش مـیرسه؟

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان پرنیان سرد

قسمت اول رمان عشق سیاه

حلقه رو تـوی انگشتم گذاشت و صدای کل و دست بالا رفت با چشمای لرزون و دلی نامطمئن بهش نگـاهی

کردم مـیخـواستم پیشم بمونه؟برای همـیشـه؟دوسش داشتم اصال؟جوابشون رو خـوب مـیـدونستم و چه وحشتی

داشتم از این اینده ی نامعلوم کنار کسی که عشقـی …..

همه اومدن جلو و تبریک گفتن دستی به لباسم کشیـدم و از جام بلند شـدم دستمو تـوی دستش گرفت تلاش

کردم دستمو بکشم که مقاومت کرد…!از باال به بقـیه نگـاه کردم همه خـوشحال بودن

جز خـودم من نامطمئن بودم نا مطمئن و ناامـیـد دلم لرزون

بود لرزون از اینک مبادا اون اتفاقـی که نبایـد بیوفتـه؟خـودمم مـیـدوستم اون اتفاق داره مـیوفتـه ولی نمـیخـواستم

باور کنم نمـیخـواستم باور کنم که این مردی که کنارمه قراره همسرم باشـه!

با صدای دیجی به خـودم اومدم:

_عروس خانم و اقا داماد بفرماییـد برای رقص دو نفرتـون!

رقص دونفره چیه؟اصلا رقص دونفره براچیه؟مـگـه یه نامزدی رو انقدر شلوغ مـیکنن؟سر درد داشتم مـیمردم

تحمل این همه فشارو نداشتم!حامد دستمو کشیـد و برد وسط اهنگ ارومـی پخش شـد دستاشو دور کمرم حلقه

کرد و به خـودش نزدیکم کرد از اینکه چقدر از این حرکتش چندشم شـد چشم پوشی کردم منم ناچار دستامو

گذاشتم روی سینش و اروم با اهنگ تکون مـیخـوردیم!

 چشات آرامشی داره که تـو چشمای هیشکی نیست

مـیـدونم که تـوی…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان تجارت رزها pdf از کمند_B با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تجارت رزها pdf از کمند B با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان کمند B مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/انتقامـی/معمایی

خلاصه رمان تچارت رزها

انتقام های یه نفر از خانوادشـه خانواده ای که ندیـدتشون … سییل:

تلفظ:سی یل)دختری که با عمش ودختر عمش به ایران

برمـیگرده تا انتقام پدر ومادرش رو از پدربزرگش بگیره تـو این وسط اتفاق هایی

جالبی مـیفتـه که سییل پیشبینیشون نکرده

رمان پیشنهادی:دانلود رمان جایی نرو معصومه آبی

قسمت اول رمان تجارت رزها

صدای در زدن بلند شـد
بیا تـو

سونیا وارد شـد وسینی

چای دستش بود امد سمت مـیزم داشتم به

روزنامه ها نگـاه مـیکردم سونیا چایی رو جلوم گذاشت

سونیا:بامن کـار دیگـه ای نداریـد؟

گفتم وقتی خـودمون تنها هستیم باهام راحت باش

سونیا:فراموش کردم به اینجوری حرف زدن عادت کردم

عادت مـیکنی

سرم رو به سمت روزنامه برگردوندم سونیا:اقا؟

هوم؟

سونیا:مـیخـوایـد یعنی واقعامـیخـوای بری؟

هوم بالاخره بایـد خانوادمو ملاقات کنم یا نه

سونیا:ولی ارباب

سونیا!

سرش رو انداخت زمـین یه قلب از چایی خـوردم

ممنون بابت چایی مثل همـیشـه خـوشمزه بود

لبخند زد وباگفتن با اجازه از اتاق خارج شـد سرم روچرخـوندم سمت پنجره

بازی تازه شروع شـده

سر مـیز نشستـه بودم وشام مـیخـوردم سونیا با سینی کنارم ایستاده بود یه مـیز طویل پر

از غذا فقط برای من وقتی غذام تموم شـد خدمتکـار ها امدن وجمش کردن

سونیا؟

سونیا:بله ارباب؟

اونا نیومدن؟

سونیا:چرا ,الان مـیخـواین ببینیـد؟

دستم رو به سمتش دراز کردم دعوت نامه هارو گذاشت کف دستم

((بدین وسیله از اقای سهند ح.ی(مخفف حسینی)دعوت مـیشود))

دیگـه بقـیشو نخـوندم از روی صندلی بلند شـدم وبه سمت شومـینه

رفتم تـو اتاق غذاخـوری فقط من وسونیا بودیم نامه رو مشت کردم

دیـدی سونیا بالاخره مـیتـونم کـار نیمه تموم پدرم رو تموم کنم بهت که گفتـه بودم مـیتـونم نه؟

یه لبخند زدم که تبدیل به یه قهقه بلند شـد …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان گاهی دست ما نیست pdf از دریا دلنواز با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان گـاهی دست ما نیست pdf از دریا دلنواز با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان دریا دلنواز مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان گـاهی دست ما نیست

داستان دختری به اسم هستی که منشی شرکت پسر عموش شاهرخ و

امـیرسالار هست و عاشق امـیر سالاره و خـونوادش مجبورش مـیکنن

با پسر عمه اش مسیح ازدواج کنه و ….

رمان پیشنهادی:دانلود رمان ویار دریا دلنواز

قسمت اول رمان گـاهی دست ما نیست

روی صندلی همـیشگیش کنار پنجره کلاس مـی نشیند و به روبرو خیره مـی شود.

خانم همتی؟

دستپاچه بلند مـی شود ، نگـاهي به اطرافش مي اندازد و

کمـی با فاصله از درسخـوان ترین پسر کلاسشان مي ایستد

سلام

سلام از بندست. .. ببخشیـد… مثل اینكه ترسوندمتـون.

سرش را پایین مي اندازد…

تـو فكر بودیـد خدایي نكرده اتفاق بدي كه نیفتاده؟

چیز مهمي نیست… با من كاري داشتیـد؟

غرص از مزاحمت … گویا بچه ها دست نوشتـه های شما رو تـو زیراکس گم کردن…

مـیان صحبتش مـیایـد: مهم نیست آقای زارع…پیـدا مـیشـه

بله انشاالله… البتـه تا اون موقع مـی تـونیـد

از اینها مطالعه کنیـد…هرچند به کـاملی نوشتـه های شما نیستن …

و جزوه قطوری را به سمتش مـی گیرد

نیازی نبود … خـودم زیراکس مي كردم

مردد به صورت خندان اما محجوب او نگـاه مي كند و بالاخره جزوه را مي گیرد ،

تشكري مي كند و بعد از رفتن اوبفرماییـد ، تعارف نكنیـد

سرجایش مي نشیند و زیرچشمي به او

كه یك ردیف پایینتر مي نشیند زل مي زند… زارع از دانشجویان نمونه و

محبوب ورودي و پسري پایبند به اصول اخلاقي بود و

دو سه ماهي بود كه در نخ نازگل بود و به هر نحو و بهانه

اي سعي در نزدیك شـدن به او را داشت …

اما تلاشش تا به امروز بي ثمر مانده بود. سرش بر مي گردد و نگـاه نگـاه

نازگل غرق..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان یادگاری سرخ pdf از شکوفه_ح با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان یادگـاری سرخ pdf از شکوفه_ح با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان شکوفه_ح مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان یادگـاری سرخ

داستان عشق و زندگی قبل و بعد دختری به اسم شیوا هست

که این دو عشق ارتباطی با هم دارن

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان یادگـاری از گذشتـه

قسمت اول رمان یادگـاری سرخ

پله های دانشگـاه رو با عجله دوتا یکی پایین مـیومدم که صدای غزل روشنیـدم

غزل: شیوا وایسا شیواااااا

دختره ی دیوونه اسمم تـو سالن پیچیـده بود صدبار بهش گفتم با صدای بلند در مالعام منو صدا نکن تقریبا

به من رسیـده بود باصدای نفس دارش گفت:

شیوا وای نفسم بند اومد

با لحنی تندوامـیختـه باشوخی گفتم:شیوا ومرگ اخه من مـیخـوام بدونم کی تراز شعوری تـوباال مـیره دختر؟

با حالت خنده گفت:حقتـه مـیـدونسم بدت مـیاد اسمتـو بلند صدا بزنم ولی تا تـوباشی تختـه گـاز نری

خب امرتـوبگو تامن مرخص شم بابا هومن پیش مامان بزرگشـه بایـد زود برم

خیلی خب بابا جزوه هات رو که دادی بودی دستـه نسیم اون هفتـه نیومده بودی دادشوون به من جلسه

دیگـه هم امتحان داریم

وااااااااای حاال من چی کـار کنم؟غزل با لبخند گفت:

من موندم کدوم مریض بدبختی مـیخـواد بیاد زیر دست تـو خب باهوش این همه پله رودویـدم تا بیام جزوه

هاتـوبدم بهت که اخالق خـوشتـو نشون مـیـدی

لبخند رولبم نشست وبه غزل گفتم:ای فدای تـو رفیق شرمنده عجله داشتم

خیلی خب بابا اخالق گندتـو مـیشناسم جریمت اینه که منو هم با خـودت ببری

ای بی ادب پس بزن بریم که مـیخـوام با دنده هوایی برم بدو ماشین سر خیابون پارکه بایـد پرواز کنیم

با غرغر گفت:اه خب یکم نزدیک تر پارکش کن

سفارش جا پارک اختصاصی دادم هنو نرسیـده بدو دیگـه دستشو کشیـدم وبافاصله یه قدم نسبت به خـودم

دنبالم مـیومد که صداش دراومد

شلوغ بود داشتم به سمتش برمـیگشتم که…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان عشق اجازه نمیگیرد pdf از جیغ بنفش با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان عشق اجازه نمـیگیرد pdf از جیغ بنفش با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان جیغ بنفش مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان عشق اجازه نمـیگیرد

یه دختریه به اسم نفس، جسور، لجباز، مغرور، شیطون و بلا …

ماجرا از اونجایی شروع مـیشـه که نفس مشغول به کـار تـو شرکتی مـیشـه

که رئیس اون شرکت یه پسریه که خصوصیات اخلاقـیش مثل نفس…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان روزهای مسموم

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آتش هوس تو pdf از یسنا بانو با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آتش هوس تـو pdf از یسنا بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان یسنا بانو مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/مذهبی/درام

خلاصه رمان آتش هوس تـو

دختری که اسیر پسری هوس باز مـیشود

گرفتار هوسی که اتش به جان دو خانواده مـی افکند

رمان پیشنهادی:دانلود رمان آتش سرد اسما مومنی

قسمت اول رمان آتش هوس تـو

خـودم رو روی خاک سرد و نمناک قبرستـون انداختم و با زجه و ناله گفتم:

آخه بی وفا چرا تنهام گذاشتی!؟

تـو رو قرآن چشم هاتـو باز کن!

مرگ من بلند شو ببین مـی خـوان تـو رو ازم جدا کنن!

ببین دارم گریه مـی کنم! مـگـه نمـی گفتی هیچ وقت تنهات نمـیذارم!

پس چیشـد!؟

تـوجهی به حرف ندا نکردم، با وحشت به جنازه ی قهرمان زندگیم نگـاه کردم که مـی خـواستن

داخل اون قبر تنگ و تاریکترانه جان تـو رو خدا خـودتـو اذیت نکن؛ پاشو عزیزم

بگذارنش یه لحظه حال خـودم رو نفهمـیـدم، عین آدمهای جنون گرفتـه از جام بلند شـدم و دستـهای ندا رو پس زدم و به طرف

قبر دویـدم اما لحظه آخر به عقب کشیـده شـدم؛ با تمام تـوانم جیغ کشیـدم:

ولم کنین

مـگـه نمـی بینین دارن تمام هستیمو مـی ذارن تـوی قبر

با زجه ادامه دادم_ ِد لعنتیا اونجا تاریک و سرده

از شـدت جیغ ها و زجه هام حس مـی کردم گلوم زخم شـده دیگـه نای حرف زدن نداشتم، با ریختـه شـدن خاک به روی تن

بابام، تـه مونده های غرورم به اتمام رسیـد و دو زانو کنار قبرش فرود اومدم

مات به سنگ قبری خیره موندم که تن پدرم رو تـو آغوش سردش گرفتـه بود!

قبری که حاال خـونه ی ابدی تمام زندگیم بود

تـهی از هر احساسی بودم! قلبم تیر کشیـد

دنیا جلوی چشمم تیره و تار شـد، چشمام روی هم افتاد و به عالم بی خبری فرو رفت با …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان بخیه pdf از مهتابی 22 مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان بخیه pdf از مهتابی ۲۲ مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مهتابی ۲۲ مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی/واقعی

خلاصه رمان بخیه

متین دخترسی و چهارساله ای است که پدرش از کودکی او را با خصوصیات مردانه بزرگ کرده،

متین دوست دارد دخترانه زندگی کند اما در روابط با آدمها ناموفق است،

حضور عماد در زندگی اش، برای او انگـار ویران کننده است

رمان رده ی سنی نداره، اما بهتره دوستانی که طرفدار رمانهای روانشناسی

هستند اونو دنبال کنند، تحلیل های روانی در این رمان به کرات وجود خـواهد داشت

رمان پیشنهادی:دانلود رمان دگردیسی مهتابی ۲۲

قسمت اول رمان بخیه

روی لبھ ی حوض وسط حیاط نشستم و تـوپ زرد آبی مـیکـاسا را بین دست ھایم نگھ داشتم و بھ آن

زل زدم صدای فریاد بی امان پدرم داخل حیاط پیچیـده بود یکسره نعره مـی کشیـد و بد و بیراه مـی

گفت گوشم از این نعره ھا و بد و بیراه ھایی کھ بر زبان مـی آورد، پر شـده بود اما نھ، بعد از

گذشت این ھمھ سال ھنوز ھمھ ی روح و روانم بھ ھم مـی ریخت، وقتی نعره مـی کشیـد و مـی گفت

کھ “من بھ درد جرز لای دیوار ھم نمـی خـورم”، وقتی این جملھ را بر زبان مـی آورد دوست داشتم

ھمان لحظھ بمـیرم تـوپ مـیکـاسا را رھا کردم، تـوپ بھ کف حیاط برخـورد کرد و دوباره بالا آمد

باز ھم آن را بین دستانم نگھ داشتم صدای نعره ی پدر را شنیـدم:

لبھایم را روی ھم فشردم و دوباره تـوپ را رھا کردم از ذھنم گذشت کھ خـودش ھمھ ی

سالھایاین دختره ی عوضی ھیچی نمـی فھمھ، این دختره ھمھ ی این سالھا رو بھ گھ کشیـده

زندگی مرا بھ گھ کشیـده بود خـودش نگذاشت کودکی ام را بفھمم نگذاشت نوجوانی و جوانی ام را

بفھمم خـودش یک بیمار روانی بود و مرا ..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان زندگی دخترونه من pdf از عاطفه ثابت قدم با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان زندگی دخترونه من pdf از عاطفه ثابت قدم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان عاطفه ثابت قدم مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان زندگی دخترونه من

یه پسری که تنهاست پره غمه کسی دوستش نداره هیچ دوستی نداره پیک یه رستـورانه ….

همه چیزازاونجایی شروع مـیشـه که صاحب رستـورانه که یه مرد۲۹ساله مغروروصدالبتـه

ازسنگ ازش مـیخـوادبره ازمایش بده.. چه ازمایشی؟امـیرعلی داستان مایه مـیترسه ازجواب

ازمایشش که مباداصاحب کـارش بفهمه…ولی بااون ازمایش زندگیش عوض مـیشـه

عشق روتجربه مـیکنه پابه دنیای دخترانه ای مـیزاره که ازاینده اش خبری نداره…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان زاده عمارت تاریکی

قسمت اول رمان زندگی دخترونه من

سرم پایین بودداشتم مسیرخـونه روپیاده مـیرفتم بوي گنداشغالاحالموبدمـیکرد.

چرامن عادت نکردم به این ها

سرمو به بلندکردم به کوچه تنگ وخـونه هاي قدیمـی خـودمون نگـاه کردم

خـونه ماتـوپایین ترین شـهرتـهران بود همـین که تـوفکربودم

رسیـدم جلودرخـونه دست کردم تـوجیبموکلیـدوبرداشتم ودربازکردم

همـین که پاگذاشتم تـوخـونه

مامانو دیـدم که تـوحیاط لباس مـیشست چشم هاموباغم فراوان بستم خدایاچراماپول نداریم

که یه ماشین لباس شویی بخریم

باصداي مامان چشم هاموبازکردم جوابوسلامشودادم

ورفتم طرفش نشستم جلوتشت لباس ها

قوربونت بشم تـوچرالباس هاي منو

مـیشوري مـگـه من مردم

وامادرتـومـیري سرکـارخـونه اي که بشوري؟من که کـاري ندارم مـیشورم

فداتشم

پاشو پاشوبریم داخل غذاتـوبدم باباتم دیرکرد

مهدي کجاست صداش نمـیاد

مادرخستـه بودبچم انرژیش تـومدرسه مـیره ساعت۹که مـیشـه غذاشومـیخـوره ومـیخـوابه

همونطورکه به طرف پله هامـیرفتیم گفتم

مامان تاشماغذاروگرم کنی من دست هاموبشورموبیام

باشـه مادر

دست هاموشستم رفتم سرسفره نشستم نگـاهی به غذاي جلوم کردم

ویه اه کشیـدم ازتـه دلم

پسرم دوست نداري؟

برم یه چیزدیگـه درست کنم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

موضوعات
درباره سایت
بهترین سایت دانلود رمان بدون شک و تردید دوستان گلم
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " استیل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.