روز وزيركُشان
كارتابل وزير، آن روز فربهتر از روزهاي ديگر ميزد. سررسيد رئيس دفتر وزارت هم نشان ميداد كه برنامه روزانه يكشنبه چهارم مرداد ماه 1388 ترافيك سنگيني دارد. همان اول صبح صداي زنگ تلفن دفتر وزير به صدا درميآيد. منشي دفتر وزارتي به صفارهرندي خبر ميدهد: «…از دفتر رئيسجمهوري است». او صداي آنسوي خط را بهجا ميآورد؛ شيخالاسلام… كه حالا ديگر با پست جديد رحيم مشايي، رئيس سابق دفتر رئيسجمهور به حساب ميآيد. شيخالاسلام به سرعت ميرود سر اصل قضيه؛«…شما از وزارت فرهنگ بركنار شدهايد! و حكم هم از همين لحظه نافذ است…». پيام براي صفار كاملا روشن بود؛ جمله آخر به اين معني است كه از همان لحظه حق امضا از او سلب شده و حالا ديگر حق امضاي نامههايي كه روي ميزش تلنبار شدهاند را ندارد! اما وزارتخانه كه نميتواند بيسرپرست بماند؟ حتي اگر چند روز بيشتر از عمر دولت نهم باقي نمانده باشد؛ «خواجهپيري، مشاور فعاليتهاي قرآني وزير ارشاد فعلا سرپرستي وزارتخانه را برعهده ميگيرد تا بعد…».
يكشنبه شوم
صفار عصبي است، اول تصميم ميگيرد، شال وكلاه كند و از ساختمان وزارت بيرون برود اما بلافاصله تصميم خود را عوض ميكند؛ «و شاورهم…»؛ چند دقيقه بعد همه معاونان و مشاوران نزديك به صفار، دور ميز بزرگ اتاق وزير حلقه ميزنند. صفار خيلي خونسرد و درحاليكه سعي ميكند چهرهاش آرام و حتي كمي بشاش باشد، جريان تلفن شيخالاسلام را براي آنها تعريف ميكند. براي همه روشن است كه اين پايان تراژيك، گذشته از تمام حرف و حديثهاي قبلي، به چيزي حدود چهار روز پيش از آن و جلسه روز چهارشنبه گذشته هيأت دولت و مشاجره صفار و احمدينژاد بر سر معاونت اولي مشايي برميگردد. بعد از آن جلسه هم وقتي اين جمله صفار را سايتهاي خبري مخابره كردند كه:« بعضي همه داروندار خود را براي ولايت ميدهند و بعضي از چيزهاي كوچك هم نميگذرند»، همه ميدانستند كه منظور او كيست؟ بعد از شرح ماوقع از سوي آقاي وزير، فضاي اتاق تغيير ميكند. ظاهرا همه به هم ريخته و ناراحتند؛ خود خواجهپيري هم از جمله كساني است كه به شدت از اين حركت رئيسجمهور ابراز ناخرسندي ميكند. اين ناخرسندي احيانا در همان ساعاتي است كه ايسنا از زبان خواجهپيري خبر سرپرستي او بر وزارت ارشاد را روي سرخط اخبار خود گذاشته است! بعد از ساعتي گفتوگو، جمع معاونان تصميم به استعفاي دستهجمعي ميگيرد. يكي از اين جمع پشت كامپيوتر ميز وزير نشسته و در حال چك كردن سايتهاي خبري است. خبرها در نوع خود عجيبوغريبند.
پاد، سامانه پيامكي اطلاعرساني دولت، اولين جرقه را زده و حدود ساعت10 صبح خبر عزل وزير ارشاد را از سوي رئيسجمهور پخش كرده است. رجانيوز هم خبر را حدود ساعت 12 مخابره كرده است. او بار ديگر با شگفتي از خبري كه يكي از سايتها مخابره كرده، خبر ميدهد:« وزير ارشاد را به ساختمان پاستور راه ندادهاند»! ظاهرا طاقت صفار طاق شده؛ اين خبر ديگر چه صيغهايست؟ آن هم براي كسي بهنام صفارهرندي كه رابطه دوستي و صميميتش با بچههاي حراست رياستجمهوري بسيار خوب است. همه معاونان متعجبند؛ صفار كه همين جا بيخگوش آنان بوده، چگونه است كه سايتها خبر ميدهند حراست مانع ورود او به جلسه هيأت دولت شده است. صفار گوشي را برميدارد و با حراست رياستجمهوري تماس ميگيرد. منبع آنسوي خط، اگرچه تاييد ميكند كه از ديد اهالي پاستور، او از امروز «وزير» به حساب نميآيد اما اين را هم اضافه ميكند كه قرار بر اين بوده است كه حكم بركناري همان قبل از ظهر اعلام شود.
حواسپرتي در پاستور
حدود ساعت چهار بعدازظهر است كه منشي به صفار خبر ميدهد كه رئيس مجلس پشت خط است. علي لاريجاني در جريان بركناري دو وزير معزول ارشاد و اطلاعات قرار گرفته اما دلش آرام نگرفته و ميخواهد از خود صفار پرسوجو كند. صفار به سرعت قضايا را بازگو ميكند اما انگار خود او هم حواسش نيست كه اين بركناري چه مفهومي دارد و تازه از زبان لاريجاني ميشنود؛ «انگار آقايان حواسشان نيست كه با بركناري شما هيأت دولت از اكثريت ميافتد و به لحاظ قانوني براي ادامه كار در همين چند روز باقيمانده هم دوباره بايد از مجلس رأي اعتماد بگيرند»! حدود ساعت پنج عصر، شبكه پرس تيوي از قول احمدينژاد و صد البته، بدون آنكه اشارهاي به حكم عزل وزير ارشاد كند، خبر تكذيب بركناري صفارهرندي را روي آنتن ميبرد. در همين خبر به اين نكته اشاره ميشود كه رئيسجمهور صرفا به نبود آقاي صفارهرندي در دولت دهم اشاره كردهاند. خبري كه اين شبكه روي آنتن ميبرد، بيتابي وزير را دو چندان ميكند. خبر و شايعه همينطور از دهانه گوشيها سرريز ميكند، او بار ديگر با معاونان به مشورت مينشيند. نكته جالب اين داستان جايي است كه تا اين لحظه، هيچ احدي مشخصا به صفارهرندي نگفته است كه شما بركنار نشدهايد! او در سايتها به نقل از رئيسجمهور ميخواند كه عزلي در كار نيست. حالا ديگر لحظهاي فرارسيده است كه او بايد حداقل تكليف خودش را با خودش روشن و يكسره كند؛ بالاخره محمدحسين صفارهرندي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اين دولت «هست» يا «نيست»؟
پايان تراژيك
بههرحال صفار با مشورت معاونان تصميم به استعفا ميگيرد. ظاهرا اين بار قضيه كاملا جدي است اما شائبهاي كه صفارهرندي دارد، يك چيز بيشتر نيست؛ اينكه در اين چند روز آخر «ميخواهند او را تخريب كنند». بار ديگر در تماس با پاستور ميخواهد اصل قضيه را براي خود و دوستانش روشن كند. اين بار به او اطمينان خاطر داده ميشود كه هيچ تخريبي در كار نيست و آنها هم صبح همان روز از اين خبر مطلع شدهاند و قرار هم بوده كه صبح همان روز با اعلان خبر بركناري صفار، قضيه فعلا فيصله پيدا كند تا دولتي ديگر، وزارتي ديگر و قباي صدارتي ديگر. اصلا بگيريد كل ماجرا يك سوءتفاهم بوده! اما انگار گوش وزير معزول از اين حرفها پر است؛ استعفا را در قالب نامهاي به رئيسجمهور مينويسد… و اين طور كه از اين شكوهنامه برميآيد، دل پري دارد… ؛ اگر مصلحت ايجاب ميكند كه هشت روز مانده به پايان كار دولت نهم، از او به قدر يك «عدد» بهره گرفته شود، باكي نيست، او گردن مينهد… اما محال است او از فردا پا به وزارتخانه بگذارد و نگذاشت.منبع: همشهري ماه ـ شماره 27